۳۳ پاسخ

من سکته میکردم😬ولی هرررررجور شده یه راه پیدا میکردم که بپوشه🫠

لباسی که در نهایت تنش بود🤣🤣🤣🤣🤣🤣 قربون ریختت بشم من آخه

تصویر

عزیزم تولدش با تاخير مبارک باشه😘😘😘😘
بهترین کارا کردی افرین مادره اگاه که نظره بچت برات مهم بوده
نمیدونم چرا تایپیکای دوستام برام نمیاد چند وقته🤔

عزیزم قبول ‌کن درخواستمو

تبریک میگم عزیزم مهم راحتیه دخترته

عزیزم تبریک میگممممم♥️♥️♥️♥️
ان شاالله خدا حفظش کنه براتون ⚘️⚘️⚘️⚘️
عیب نداره دیگه اینم خاطره ای از تولد دو سالگیش شد 😅😅

همینکه راحت بوده کافیه

تولدت ارغوان جون مبارک🎉🎈
امیررضا ن لباس پوشید ن اجازه داد عکس درست حسابی ازش بگیریم😁

تولد گل دخترت مبارک
مهم اینِ که خوشحال باشن😍😍

ای جونم تولدش مبارک باشه خیلی خیلی♥️😍
ولی من بودم هرجور ک شده لباسو تنش میکردم.

ای جان تولدت مبارک خانم کوچولو💖😂
ولی عکس شمام عالی شده جفتتون ب خواستتون رسیدین

تولدش پر تکرار بهترین کار انجام دادی مهم حس خوشحالی،و لبخند دخترت بود نه ناراحتیش

پسر منم از هرچی لباس خوشگل و شیکه فراریه چه خوب که به خاستش احترام گذاشتید

عزیزممم مبارک باشه ، آفرین بهت مادر خوب و مهربان

با دیدن این تاپیک چقدر بیشتر دوستت دارم،چقدر درک درستی از مادری داری
کاش من هم بتونم تو مواقع بحران عاقلانه رفتار کنم
تولدش مبارک باشه عزیزم ان شاالله همیشه شادی ها و موفقیت هاش جشن بگیرید😘♥️🌱

همینش قشنگههه❤️😍

آخی عزیزززم😂مبارک باشه.انشالله همیشه سالم و خندون باشه

تولدت مبارک ارغوان عزیزم❤️
گلم از تم تولد هم عکس بزار ایده بگیریم🙏

شما چ مادر صبور و نمونه ای هستی🥹❤️
ب خودت افتخار کن

تولدش مبارک زیرسایه پدرومادر بزرگ شه
اگ میشه از تم تولد کیکش عکس بزار 🙏💜

تولدش مبارک عزیزم .ولی ما ست زدیم😆😆

تولدش مبارک عزیزم

وااااای الهی دورش بگردم
انشالله خوشیشو موفقیاتاشو جشن بگیرین

پسر منم دقیقا هر کار کردم نذاشت لباسشو عوض کنم
خیلی عکساش بد شد
اصلا درست حسابی واینستاد عکس بگیرم ازش
ولی مهم نیست
تولدشون مباااارک باشه

مبارکش باشه
چه مادر نمونه و صبوری آفرین بهت که دل دخترت برات مهمتر بود تا لباس ست 👏👏

تولدش مبارک عزیزم

ای جونم ،تنش سلامت
تولدشم مبارک

الهییی چقد قشنگ

بزار راحت باشه و خوشحال حالا حالا وقت برای پوشیدن لباسای خوشگل داره. تولدش مبارک

من بودم کلی حرص می خوردم
ولی شما بهترین کار ممکن رو کردی عزیزم😍👌

تا حالا نشده پسر من برای لباس پوشیدم گریه کنه یا زیاد مقاومت کنه همیشه میپوشه بعضی وقت ها ک مقاومت کنه یکم فرصت میدم. یه دقیقه دیگه امتحان میکنم چیزی نمیگه

قشنگ تونستی حسشو بهم منتقل کنی🤩
تولدش پر تکرار باشه دختر خوشگل❤️

تولدش مبارک باشه عزیزم...مهم اینه به بچه ها خوش بگذره هر چند طبق برنامه ریزی ما نباشه😘

سوال های مرتبط

مامان 🍒حلما🍒 مامان 🍒حلما🍒 ۲ سالگی
سلام سلام🤗

من اومدم با تجربه ی از شیر گرفتن حلما🤭
اول گفتم خیلی گذشته و نگم ولی باز گفتم شاید به درد کسی بخوره☺️

پروسه ی از شیر گرفتن حلما خیلی طولانی بود چون خودم طولش دادم وگرنه حلما واقعا خیلی خوب همکاری کرد
من از بهمن شروع کردم وعده های حلما رو قطع کردم
اولین کاری که کردم نگاه کردم ببینم حلما چند وعده در روز شیر میخوره
دختره من ۵ وعده در روز شیر میخورد من برای شروع اول یکی از وعده های صبحشو قطع کردم
《داخل پرانتز بگم من شیر شب حلما رو از ۶ ماهگی قطع کردم》
بعد ۳ روزیکی از وعده های عصر و قطع کردم یه هفته وقت دادم تا عادت کنه دوباره ۱ وعده ی دیگه به همون روش قطع کردم حلما برای شیر تو تایمی که وعده هاشو قطع میکردم بهونه نمیگرفت پس چیزه خاصی نمیدادم فقط باهاش بازی میکردم و بیرون میرفتیم.
من قبل خواب ظهر و شب به حلما شیر میدادم یعنی عادت داشت با سینه بخوابه،من از اسفند پروسه قطع شیر و عقب انداختم دیدم دخترم همکاری میکنه پس گفتم گناه داره انقد زود بگیرم و گفتم اون دو وعده بمونه،دیگه دنبالش نبودم تا اردیبهشت
اول وعده قبل خواب ظهر و قطع کردم برای خوابوندنش توی تاب ریلکسیش میزاشتمش که بخوابه اینجا هم اذیت نشدم نه من نه حلما یه هفته تایم دادم که به این حالت عادت کنه نمیگم اصلا یادش نمیومد چون موقع خواب شیر میخورد میومد شیر میخواست و منم میخوابوندمش تو تابش چیزی نمیگفت تنها امیدش به شب قبله خوابش بود😂،واسه شبم تو همون تاب میخوابوندمش میخوابیدا ولی چند شبی دنبال شیر بود که باهاش صحبت کردم و قانع شد که شیری دیگه درکار نیست و تمام نه خودم اذیت شدم که شیر تو سینم جمع شه و درد بکشم نه حلما اذیت شد
سوالیم هست در خدمتم💛
مامان هانا مامان هانا ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن من :
فکر نکنم بچه ای وابسته تر از بچه من به شیر مادر بوده باشه
دختر من دو سال تمام شیر خودمو خورد صبح تا شب و شب تا صبح شیر منو میخورد واسه خوابیدن روزش واسه خوابیدن شبش واسه اروم شدنش همیشه و همه جا وسط غذا توی شلوغی توی خلوت وسط سفره توی مهمونی وسط مهمونی همیشه درخواست می می میکرد
طوری که از شیر گرفتنش شده بود کابوس هممون
ولی دلو زدم به دریا و دقیقا فردای تولد دو سالگیش شروع کردم از شیر گرفتن.
و راحت تر از چیزی که فکرشو میکردم گذشت. الان بعد از دو سال دارم لذت بچه داری رو میفهمم. اگه بچتون وابستس نترسید. پا روی احساستون بذارید و ببینید چطور بعدش به غذا میفته چطور بعدش راحت میخوابه راحت بازی میکنه. واقعا مادر تازه نفس میکشه. دو سه روز اول سخت بود ولی بعدش واقعا هر ثانیه به خودم میگم چرا زودتر از شیر نگرفتمش و به خودم و به بچم لطف نکردم
من از روز اول صبح که از خواب بیدار شد تلخک زدم روی سینم اومد سینمو دید که سیاه شده گفتم می می درد و از اون ثانیه دیگه حتی نزدیکمم نیومده حتی حاضر نشده که یکم بخوره ببینه تلخه یا نه
مامان آیلا خانوم مامان آیلا خانوم ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن من خیلیییی خوب بود خدایی
نه خودم اذیت شدم نه دخترم با اینکه واااااقعا وابسته به شیر بود من نمیتونستم حتی دراز بکشم حتما نیومد سمتم
پنج شنبه شروع کردم صبح که تو خواب بود بهش شیر دادم بیدار شد صبر زرد زدم چهار پنج بار خورد دید تلخه همش میگفت خوب میشه میخورم 😂
یکم باید سرگرمش کنید فقط
شب موقع خواب گذاشتم رو تاب خوابید راحت بعدش با تاب گذاشتم زمین یکم خوابش عمیق شد آوردمش بیرون رو تشک گذاشتم راحت تا صبح خوابید
در صورتی ک بدون شیر عمرررا می‌خوابید
روز دوم اول صبر زرد زدم اما اومد یکم مکید داشت تلخیشو از بین میبرد که سریع رژ لب۲۴ساعته زدم گفتم اوخ شده
کل این مدتم همش بهش می‌گفتیم آفرین بزرگ شدی دیگه ممه نمی‌خوری
حتی من دیروز براش کیک پختم شمع فوت کرد
شب سوم تو خواب عمیق ک بود گذاشتم یه دل سیر شیر بخوره بهش میگن شیر حسرت هم سینه هام خالی شد هم برای آخرین بار در سیر خورد
خودم اصلا درد نکشیدم و شیر جمع نشد چون ازروز اول دو سه بار با آب سردشستم سینه هامو. بخاطر اون اصلا جمع نشد
واقعا برای من مثل غول بود
خداروشکر نه من اذیت شدم نه دخترم