چند روز بدقلقی🫣🫣🫣


از چند روز قبل دختری فقط چند قاشق در طول شبانه روز غذا میخوره و دیگه توی خونه اش نمیخوابه و کلا چسبیده به من
صبحانه کلا سه لقمه
ناهار ۵ قاشق
عصرانه و میان وعده هم تقریبا تعطیل🤔🤔🤔

من هم سعی میکردم که اصرار زیادی نداشته باشم و مدارا کنم و به ترجیحش احترام بذارم🍃🍃🍃

تا اینکه دیروز عصر کلا بهانه گیر شده بود از خواب که بیدار شد گریه میکرد، یه موز براش کوچولو کوچولو خرد کردم و گفتم این موزه میگه بیا منو بخور، یه موز خوشمزه، وااااای😍😍😍
یکی دو تاشو خورد و سرحال تر شد. احتمال میدادم قندش افتاده که داره بهانه گیری می کنه🫠
بعدش یک ساعتی توی خونه دوچرخه سواری کردیم🤩
بعد نقاشی کشیدیم😍
رفت سراغ کابینتها و همه شو به هم ریخت، شکستنیها رو برداشتم و باز باهاش کاری نداشتم🤗🫠
موقع شام بهش گفتم: مامان هر موقع بازی هات تموم شد بیا شام بخوریم. نگاهی کرد و هیچ محلی نذاشت🤣🤣🤣
یک تکه مرغ رو له کردم و با خورشت میکس کردم با دست بردم گذاشتم دهنش ولی دیگه نخورد
چیزی نگفتم و نشستم شام خودمو خوردم و مافیا دیدم بعدش صداش کردم تا دوباره دوچرخه سواری کنه
حدود یک ساعت دوچرخه سواری کردیم و با هربار دور زدن یه لقمه مرغ خالی خورد.
تقریبا بعد از یک ساعت حدود ۱۵ لقمه غذا خورده بود.
شب موقع خوابش اومد بغلم کرد و گفت : مامان تو دوست منی؟ گفتم آآآوووووره تو هم دوست عزیز منی خوشجلم🥰🥰🥰🥰
و آروم تو بغلم خوابید.

تصویر
۳ پاسخ

خانم دکتر دخترت چن کیلو هس

عزیزم چه مامان با حوصله ای

🥰🥰🥰🥰🥰

سوال های مرتبط

مامان نلین مامان نلین ۲ سالگی
خب اومدم تجربه ی خودمو در مورد ترک پستونک بگم نمیگم راحت بودش ولی اونجوری که برای خودم غول ساخته بودم نبودش من ۱۲ روز پیش خیلی یهویی نلین از خواب بیدار شد تصمیم گرفتم پستونک بهش ندم البته نلین تا قبل ۱۸ ماهگی فقط برای خواب و هنگامی که از خواب بیدار میشد بهش میدادم که دوباره به خوابش ادامه می‌داد تا اینکه از اردبیهشت ماه که تب ۴۰ درجه کرد وابسته پستونک شد که فقط می گفت پستونک که کلا در طی هم زیاد می خورد یه مدت گفتم ایرادی نداره چون دندونش هم در می آورد از اونورم خواب در طی شبش خیلی بدجوری شده بود پشت هم توی خواب بیدار میشد و پستونک می خواست دیگه دیدم خیلی وابسته شده صبح بیدار شدم گفت پستونک گفتم مامان نمیدونم کجا گذاشتی برو بگرد پیداش کن تا ساعت یازده موقع خواب نیم روزش یه پنج دقیقه گریه کرد و خوابش برد بیدار شد گفت پستونک نلین به پرنده ها علاقه داره گفتم مامان پرنده ها بردند گفتند نلین بزرگ شد گفتند چیزی دیگه ی برای نلین میاریم گفت نه نه منم پشت هم تکرار میکردم پرنده ها بردند تو که پرنده ها رو دوست داریی تا غروب حسابی سرشو گرم کردم حسابی خستش کردم شبش رفتیم با هم عروسک به همراه وسیله های تمیز کاری خریدیم نلین خیلی جارو دسته بلند دوست داره گفتم نلین کدام‌ها رو دوست داریی پرنده ها گفتند هر کدوم دوست داریی بردار که انتخاب کرد اومدیم خونه خیلی خسته بودش زود خوابش گرفت در طی شب هم بیدار شد یکبارش روی پام گذاشتم چند بار دیگه پشتشو ماساژ دادم خوابش برد نمیگم راحت خوابش برد حتی چند دقیقه گریه هم کرد ولی خب اونجوری نبودش زود خوابش می کرد فرداش چند باری اومد گفت پستونک بازم همون جمله ها رو گفتم و عروسکشو نشون گفت باشه روز سوم تب کرد بقیه رو پایین میذارم
مامان ماهلین مامان ماهلین ۲ سالگی
دخترم و سه روزه از شیر گرفتم روز اول در طول روز میومد نگاه. می‌کرد من چسب ضد حساسیت زدم با رژلب شب ک شد بردمش پارک بازی کرد حسابی خسته شد اومدیم خونه خوابید یهو وسط خواب بیدار شد سینمو ناز میکرد بوسش می‌کرد بعد گفتم مامان ببین اوف شد خوابید بعد گفت آب بده خلاصه تا صبح برنامه ها داشتیم ک‌ فقط شیر نخوره
صبح روز دوم رفتیم خونه مامانم خواهرم کلی باهاش بازی کرد غروب بردمش شهربازی دونفری کلی کیف کردیم اومدیم شام خوردیم آخر شب باز پارک خواست ک بردیم باز بازی کرد آوردم خونه بهش شام دادم ک سیر بمونه و راحت بخابه شب فقط یه بار بیدار شد آب خواست اما سینم بی نهایت سفت شده و درد داشت
ا
صبح روز سوم بیدار شد فرنی دادم ظهرم غذاشو کامل خورد ولی بی نهایت آب خورد امروز یه
چرت زد و بیدار شد رفتیم حیاط بازی توپ بازی دوچرخه بازی
عصرانه هم خورد و شب باز رفتیم پارک الان بهش غذا دادم دستشویی هم رفت لباساشو عوض کردم اومد رو پام گفت مامان لالا یه تکون دادم خوابید ایشالله واسه همه ی مامانا راحت باشه
تاریخ ۱۴۰۴/۶/۲۵ساعت یازده صبح از شیرگرفتم بمونه یادگاری
مامان سارا و رایان مامان سارا و رایان ۲ سالگی
سلام رفقا الهی همگی خوب باشین ایام به کام باشه
مشغول پروسه نفس گیر ازپوشک گرفتن
روز اول اصلا همکاری نکرد سه ساعتی بیرون بودم از ده تا یک روی دستشویی پلاستیکی که داشتم از دوران دخترم نشوندمش به جرات میگم شاید دوساعت هم نشست اما جیش یا پی پی نکرد دیگه پوشکش کردم و آوردم خونه که حمومش کردم و تا اون موقع هم جیش نکرد و بعدش هم غذاشودادم خوابوندم بیدار که شدباز نشوندمش و بعد چهل دقیقه ای که نشست با کلی تشویق و وعده وعید جیش کردن آقا
با خوشحالییییی دوساعتی رو گذروندم باز گفتم وقته. گیشه که باز یه یک ساعتی نشست که با خستگی باز پوشکش کردم که ده دقیقه بعد دیدم پوشکش رو گرفته و یجور حسی داره که سریع بردم و تا پوشکش رو دآوردم دیدم جیش کرده بعد یه ساعت هم که خواستیم بریم بیرون نگاه کردم پی پی هم کرده دیگه منم هیچی نگفتم و با ناراحتی و شکست دیگه کاریش نداشتم تا صبح فردا که پوشکش جیشی بود نصفه و نیمه یعنی تازه جیش کرده بود بعد از خواب بیدار شدن
مامان نیکان💕 مامان نیکان💕 ۲ سالگی
سلام مامانا تجربه ی از پوشک گرفتنم رو بگم
اول که شروع کردم هر ۲۰ دقیقه میبردم چون از قبل میدونست جیش چیه اکثرا همکاری میکرد شکلات و مغز و اینا هم جایزه بود و اینکه برچسب میدادم بهش گاهی اوقات می انداخت توی توالت بای بای میکردیم گاهی اوقاتم میزد به دیوار بعد حدود ۷ روز می گفت تا اینکه عید فطر شد و من پوشکش کردم دیگه نگفت و لجبازی خیلی زیاد منم سر کار میرفتم اصلا همکاری نمیکرد پوشکش کردم گفتم بهش استرس وارد نشه . از اول خرداد که تعطیل شدم و خونه بودم دوباره شروع کردم انگاری یادش بود هر یک الی یک ساعت و نیم میبردم جیش میکرد ولی پی پی هنوز توی شلوار یا پوشک . ی روز حس کردم پی پی داره هی دنبال یه گوش بود قایم بشه پی پی کنه بردمش دسشویی جیش میکرد پی پی هم کرد بعد گفتم بای بای کنیم بریم خونشون دیگه عادت کرد البته هنوزم گاهی اوقات ی ذره جیشش ک میاد بهم میگه . کلا پروسه ی طولانی یی هست باید صبور باشین و اگر حس کردین بچه اصلا همکاری نمیکنه ول کنید بزارین چندماه بعد
مامان آریا مامان آریا ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن آریا: شیر روز رو اول تابستون کم کم قطع کردم یعنی آریا عادت داشت هر ساعت یه بار بیاد سراغم و منم میدونستم اذیت میشیم سر از شیر گرفتنش دیگه کم کم شیر های غیر ضروری حذف شد و هر وقت درخواست شیر داشت جایگزین می کردم گشنه بود غذا تشنه بود آب بی حوصله بود و توجه میخواست بازی و خلاصه یه کاری میکردم حواسش پرت بشه و اینطوری شد که وعده های روزانه اش شده بود ظهر قبل خواب و گاهی بعد بیدار شدن از خواب وعده شبانه هم قبل خواب و حین خواب سه تا پنج بار بسته به موقعیتمون قصدم این بود شهریور از شیر بگیرمش که اصلا وقت نکردم و مهر شد و گفتم اگر ادامه دار شه میخوریم به فصل سرماخوردگی و این بچه بیشتر بیقرار میشه ولی گویا دقیق زمانی تصمیم گرفتم از شیر بگیرمش که روز قبل تولدش بود اولش قصدم قطع کامل شیر روز بود پس ظهر بعد اینکه کامل غذا خورد صبح هم زود بیدار شده بود قطعا خوابش میومد تصمیم گرفتم سرگرمش کنم اما تنها چیزی که تمنا می کرد شیر بود و تمام چیزهایی که دوست داشت رو اصلا نمی دید اینجا بود که فهمیدم این تو بمیریا از اون تو بمیریا نیست و راه سختی در پیشمه چیزی که اذیتم میکرد گریه هاش بود یه ساعت بود گریه می کرد و کم کم داشتم شل می کردم که با هوش درمیون گذاشتم و یه جمله اش خیلی به دلم نشست این گریه ها گریه آسیب دیدن نیستن تو به آریا آسیب نمی زنی اینها گریه های سازگار شدن هستند
مامان مهراد مامان مهراد ۲ سالگی
سلام مامان جونیا خوبین گل هاتون خوبن؟
میخواستم از تجربه از شیر گرفتن مهراد براتون بگم اصلا فک نمی‌کردم انقد آسون و راحت باشه، با مشورت دکترش شیر تدریجی قطع کردم چون به شدت وابسته بود اینطوری که چند روز اول ساعت ۱۰ تا ۱۲ ظهر به هیچ وجه بهش شیر ندادم بعدش کردم ۱۰ تا ۱۲ و ۴ تا ۶ تا چند روز تا میومد سرگرمش میکردم به شدت شیر شب وابسته بود گذاشتم بخوره اصلا سختگیری نکردم بعد چند وقت دیدم واسه شیر شب بیدار نمیشه تا دمه صبح ولی از صبح تا بیدار شدنش خیلی می‌گفت بده، بعد دیدم الان بهترین فرصت که شب بیدار نمیشه روز هم به تدریج کم شده از داروخانه تلخک گرفتم یه بار زدم تا اومد بخوره دید اون مزه رو دیگه نمیده رفت دوباره یه ساعت بعد دید ای بابا اون ممه رو لولو برده همین و تمام فقط روز بعدش صبح طبق عادت بیدار شد براش یه شعر خوندم خوابید هیچی هم بهش ندادم که خواب از سرش بپره، یه مامانی چند وقت پیش بهم گفت صبر کن اصرار به گرفتن نکن به وقتش میفهمی خودش دیگه میل نداره و همین شد به زور ازش نگرفتم. امیدوارم همه مامانایی که تو این مرحله هستن به راحتی و آرامش بگذرونن
ترک شیر مادر 25 ماه و ۲ روز
مامان دلسا و دخترم 🥰 مامان دلسا و دخترم 🥰 هفته نوزدهم بارداری
*تجربه از پوشک گرفتن*
الان دقیقا دو هفته ست که دلسا را از پوشک گرفتم
روز اول بیدار که شد پوشکشو باز کردم و براش توضیح دادم که دیگه پوشک نداری هر وقت جیش داری بگو بیارمت دستشویی
چون هفته قبلش سرما خورده بود و یکم سوزش ادراری گرفته بود انگار اولش میترسید جیش کنه هی میگفت میسوزه چند بار اب بهش گرفتم جیش نکردم
اومد تو خونه جیش کرد
لباسشو عوض کردم یه نیم ساعت بعدش دوباره بردمش دستشویی باز جیش نکرد تا سه بار اینجوری شد و جیش کرد تو خودش بعدش انگار بدش اومد که خیس میشه
بردمش دستشویی همینجوری ایستاده جیش کرد گفتم مامان دیدی نمیسوزه خوب شدی دیگه انگار ترسش ریخت ازون موقع دیگه هر موقع خودش جیش یا پی پی داره میگه
دو سه روز اول هر سری میرفت تو دستشویی میخواست اب بازی کنه خیلی حرصم درمیومد ولی خب صبوری کردم خودش از سرش افتاد
دو روز اولم یه چند بار بهش خوراکی جایزه دادم و کلی تشویقش کردم که افرین دختر قهرمانم میره دیگه دستشویی جیش میکنه
هر موقع هم میشست تو قصریش جیش میکرد میگفت مامان جیش کردم و نشون میداد با همدیگه کلی دوق میکردم و دست میزدیم بعدم خالیش میکردم تو دستشویی و خدافظی میکردیم باهاشون و سیفونو میکشید 🤣
این داستان خدافظی و سیفونو هنوزم داریم😁🤭
خلاصه خیلی راحت تر از اونی بود که فکرشو میکردم حتی اسون تر از از شیر گرفتنش بود
قبل ازینکه دلسا را بخوام از پوشک بگیرم حدود یکماه و خورده ای قبلش امثر مواقع که خونه بودیم وقتی پی پی داشت میومد میگفت و منم پوشکش و باز میکردم میرفت. دستشویی پی پی میکرد
شبا هم تا صبح پوشکش خشک بود الانم شبا اصلا تشکشو خیس نمیکنه
به نظرم امادگی بچه را برای از پوشک گرفتن در نظر بگیرید بعد اقدام کنید
چون اگه زود بگیرید نتیجه عکس داره و خودتونم اذیت میشید
مامان سویلای مامان سویلای ۲ سالگی