۹ پاسخ

والا حق دارن
با این اجاره های سنگین بری خونه کرایه کنی ولی اسایش نداشته باشی سخته

اینم یه چالش جدید واسه شما شد،تا جایی که میتونی مراقب باش سرو صدا نکنن

سعی کن ظهرا حتما بخوابونیشون شبام زود بخوابون چاره ای نداری دیگه
بعصیا واقعا درک نمیکنن

من ک طبقه پایینمون جاریمه کلی شکایت میکنه چ برسه غریبه اما جاریم ک غریبه نیس نباید شکایت کنه بالاخره تو یه ساختمون زندگی می کنیم باید تحمل کنیم و درک کنیم من خودمم طبقه بالامون مادرشوهرم میشینه انگار سقف خونمون زلزله میشه ولی خوب درک میکنم چیزی نمیگم من بخاطر همین با جاریم قهر هستم چون خیلی داشت توهین می‌کرد ب بچه هام

عزیزم ایشالله خودتون صاحب خونه بشین خیلی سخته با دوتا بچه کوچیک و مخصوصا بجه پسر ک ماشالله شر و شیطونترن ولی هم شما حق دارین هم اون خانوم بالاخره میخواد تو خونش راحت باشه و میگین سن و سال داده تنها راهش اینه خونه مادر شوهرتو بدی اجاره اجارشو بگیدی بری کنار خونه مامانت خونه بگیری

همسایه بالایی ما یه پیرزن با پسرمجردش زندگی میکنن،وقتی نوه هاش میان صداشون واقعا اذیت میکنه فقط میدون

باورت نمیشه همین الان همسایه ما جاروبرقی روشن کرد یه چند ثانیه کشید خاموش کرد
بارها شده شبا بعد ساعت یک جاروبرقی روشن کرده یا شبایی که دخترش و دومادش میان اصلا درو‌ نمیبندن هرچی حرف میزنن صداشون میاد اونوقت یکی مثل من که اصلا ناراحت نمیشم یکیم‌مثل اون خانوم

ما هم اپارتمانیم چند ساله طبقه پایینمان یکی بود اصلا در خانه نمی‌آمد الان این جدیدامده یه بار میگه صدای جارو برقی میاد یه بار میگه صدای پا میاد واقعا آدم نمیدونه چی بگه بهشون

واقعا نمیشه تو این سن کنترل کرد بعضی همسایه ها هم نفهمن

پسرام یکیش سال و نیمه و یکیش سه سال

سوال های مرتبط

مامان امیر حسین مامان امیر حسین ۲ سالگی
یه سوال چرا بعضی ها به خودشون اجازه میدن هر جور دلشون میخواد با بچه ات رفتار کنن 😐
رفتیم مهمونی چند تا بچه قد و نیم قد نوه های جاریم و با ما خونه ابجیم دعوت بودیم یه جوری قربون صدقه بچه هاشون میرن که انگار ناف آسمون باز شده فقط بچه اینا اومده پایین خدایی بچه هاشون مهربون و تو دل برو هستن دوست شون دارم ولی نه اینکه بخوام قربون صدقه بچه هاشون برم نیازی به محبت اونا برای بچه خودم ندارم ولی از عمد دختر جاریم جلو همه میگه به پسرش که ببین عمو مصطفی چقدر دوستت داره ( منظورش شوهر من که عموی خودش میشه ) ببین میگه چه پسر خوبی هستی ، با ادبی موهاش چقدر خوشگله قشنگ دو تا هندونه میزاره زیر بغل شوهرم که یعنی قربون صدقه اش بره بعد همیشه خدا ادعای عقل کلی و با سوادش میشه با پسرش سر گوشی من که دست پسرش بود بحث داشتن بعد یکی دو بار به پسرش گفت مامان گوشی مامانش هست بهش بده پسر منم دو سال کوچک تره نمیتونه حرف بزنه جیغ میکشید یدفعه برگشته به پسرش گفت بهش بده صدا شو در نیار منظورش بچه من بود اصلا من هیچی نگفتم اگر من این حرف و میزدم خدا شاهده جاریم و دخترش می پریدن به من چرا کسی به خودش اجازه این حرفا میده به بچه هاش بزنه یا اینکه خواهر خودم و دامادمون جلو اونا و بچه هاشون بچه من و دعوا میکردن که جیغ نزن یا فلان چیز و بهشون بده برای اینکه نخوان به اونا چیزی بگن اونا هم دو تا پسر داشتن یکیش سه سالش هست اصلا بچه من متوجه نیست به یه بهونه پسرمو صدا میزدم کسی به خودش اجازه نده چیزی به بچه ام بگه
مامان جانا مامان جانا ۲ سالگی