خانوما شما باشید با همچین آدمی رفت و آمد میکنید
یه بنده خدایی
وارد جزییات نمیشم چون آشنا هست

یه شب مهمون داشت بعد رفتن مهموناش اومد پیش من نشست شروع کرد ب حرف زدن و...
بعد یه تونیک و شلوار کوتاه تنش بود
حتی همون موقعی که مهموناش بودن
داشت از مهمونی تعریف میکرد
یهو دولا شد پشتش ب من گفت باب میل هست
من خنگ گفتم چی
گفت اه باب میل هست یا نه
گفتم چی
گفت بابا منظورم اینه وقتی دولت میشدم ب مهمونام چیزی تعارف کنم اون یکه پشت سرم بوده
دیده منو باب میل بودم ؟
لباسش قشنگ می‌رفت بالا با سن شو و ..... کامل میزد بیرون از پشت
چون شلوارش رنگی بود

خداروشکر که خیلی وقته باهاش قطع رابطه کردم یعنی با همسرم نمی‌رم خونشون

۴ پاسخ

والا اگ عزیزترین کس آدمم باشه باید از ریشه قطع کرد😏

نه عزیزم با ادم مریض به هیچ وجه رفت و امد نکن

بهترین کارو کردی طرف مریض بوده

میگفتی برازندته اگ میگف چی میگفتی شغل جدیدت خودش میفهمید لال میشد 😒😒

مقالات مرتبط

عوارض واکسن ب ث ژ
عوارض واکسن ب ث ژ (BCG) بعد از تزریق در کودکان
زمان حرف زدن کودک
سن حرف زدن کودک پسر و دختر | راه‌های تسریع زمان حرف زدن کو...
رفتار خودخواهانه کودکان
علت رفتار خودخواهانه کودکان و برخورد مناسب با آن
حرف زدن کودک اوتیسم
حرف زدن کودک اوتیسم و درمان دیر حرف زدن+آموزش‌های لازم

سوال های مرتبط

مامان گل دخترم 🧚‍♀️ مامان گل دخترم 🧚‍♀️ ۲ سالگی
یه چیزی تعریف کنم
. امشب دلم گرفته بود یهو بلند بلند گریه کردم دخترم اومد بغلم کرد دیدم داره دستشو میکشه روی سرم و بوسسم میکنه 🥹🥹
بعد نگاش کردم بهش گفتم برای مامانی پیش خدا دعا کن حالش خوب بشه .
بخدا باورتون نمیشه دوتا دستاشو دقیق برد سمت آسمون نگاه بالا کرد ب زبون خودش یه چی گفت🥹🥹🥹🥹 بخدا موهای تنم سیخ شد بااین حرکتش
🥺🥺🥺
مشاهده ۱۷ پاسخ دیگر
مامان ملودی مامان ملودی ۲ سالگی
بچه ها
من چند روز پیش ، پسر جاریمو که تازه به دنیا اومده بودو بغل کردم. باهاش حرف میزدم. دخترم که ۲۱ ماهشه، بعد از من با خواهرم احساس امنیت میکنه. وقتی این صحنه رو دید گف مامان و بعد به خواهرم گفت بغل یعنی بغلم کن و بعد از اونجایی که من بودم، دور شد.
بچه ها کار اشتباهی کردم که بغلم نگه داشتم بچه جاریمو؟
حرکت درست اون لحظه چی بود؟
بعد شب که رفتیم خونه خیلی بهش گفتم دوست دارم، پیشتم و از این حرفا.
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان پسر شجاع مامان پسر شجاع ۲ سالگی
الان ی پست تو اینستا دیدم ب خنگی خودم خندیدم وقتی ازدواج کردم باکره بودم و اولین رابطم با همسرم بود بعد چند سال شایذ ۲ سال بعدش رفتم چکاپ پاپ اسمیر دادم همینطوری جواب اومد های ریسک انقدر خنگ بودم ک نمیدونستم شوهرم بهم داده اصلا نمیدونستم hpv چی هست ب دکتر گفتم چطوری گرفتم گفت من نمیتونم توضیحی بدم همچنان ب خنگیم ادامه دادم تا بچه دار شدم قراره برم دوبار تست بدم الان میسوزم از خنگیم ک همون موقع شاید میتونستم پدرشو در بیارم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان پناه مامان پناه ۲ سالگی
خانوما تروخدا اگه کسی میدونه راهنمایی کنه
من امروز بچم برا تب طولانی بردم دکتر. بعد تا نوبتمون شد دکترو دید انقد جیغ و گریه کرد قبلش خوب بود نق میزد ولی گریه نه. باباش بردش بیرون باز برا معاینه اومد بزور دستو پاش گرفتم دارو داد. بعد ک رفتن بیرون دکتر گفت همیشه اینجوریه. گفتم بداخلاق هست ولی بدتر شده خیلی. گفت خوابش گفتم داغون خیلی بیدار میشه. گفت ی شربت میدم ولی جبهه نگیر خواهشا بده.بعد بش فلوکستین داد😭😭😭 گفت اضطراب و پرخاشگری داره. چیکار کنم کسی هست بده ب بچش؟ شوهرم میگه نده دکتر دیده ترسیده. ولی خود دکتر گفت این همه بچه اومد هیچکدوم اینجوری نکردن. بعدم بهم گفت اسم عتیقه چیه😱 من میترسم فلوکستین بدم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان هانا مامان هانا ۲ سالگی
خانما ب نظرتون کار من اشتباه بود یا نه، من تاحالا اصلا ب هانا نوشابه ندادم چند روز پیش مهمونی بودیم نوشابه زرد اوردن بعد هاتا فک کرد اب پرتقاله چون نارنجی بود و جیغ میزد ک بدیم خلاصه ندادم بهش و بردمش کلا تو حیاط گریه کرد ولی ندادم بعدم خوابوندمش واسه مامانم تعریف کردم گفت خجالت نمیکشی بچه گریه میکرده میدادی بهش یکم با اب قاطی میکردی شما ک همش نوشابه نمیخورین و نهایت مهمونی میرفتین یکم بهش میدادی اینهمه بچ۶ نوشابه خوردن چیکار شدن مگه

الان ب نظرتون کار من اشتبا بود؟؟
مشاهده ۲۴ پاسخ دیگر
مامان delvin🐣 مامان delvin🐣 ۱ سالگی
سلام چن روز پیش اومدم یه چیزی گفتم از رو اعصبانیت یه چیزی ب بچم گفتم ۱۰۰ نفر ریختن سرم🫠🤦‍♀️
هیچ مادری بچشو نفرین نمیکنه خیلی بهم فشار اومده بود از رو خسته گی یه چیزی گفتم... دیگ راجب از پوشک گرفتن اینا هیچ حرفی نمیزنم اینجا😂💔
فقط ی سوال داشتم مامانای ک بچه هاشون مجرای اشکیشون بسته بود بردن میل زدن تو تهران پیش کدوم دکتر بردین بیمارستان شخصی بردین یا دولتی ؟
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
هیوا هیوا قصد بارداری
من یه اخلاقی دارم نمی‌دونم اشتباه یانه قبلش با خودم خیلی تکرار میکنم ک جلوی زبونمو بگیرم و حرف نزنم اما وقتی ک توی موقعیتش پیش میاد همه چیو میگم حرفمو رک میزنم اصلا دست خودم نیست ک نگم نسبت به یه حرف واکنش نشون میدم یه روز من ب پسرم گفتم نکن دست نزن با لحن تند گفتم دختر جاریمم دنبال پسرم آمد ب دوتاشوم گفتم ن جاریم برگشت گفت من سربچه هام داد نمیزنم اینجوری عادت نداره ک باهاش حرف بزنی بهش گفتم یعنی دخترت خودشو بکش تونیاید بهش چیزی بگی تو اصلا سربچت دادنزدی عصبی نشدی گفت بعضی موقع چرا امان همیشه گفتم منم همیشه ک دادنمیزنم خیلی خودشو میگیره و افاده زیاد داره پسرشم کلاس سوم ابتدایی با بچم خوب نیست اما پسرم می‌ره سمتش داداش میکن بغلش میکن پدر شوهرم ب بچش هزار تا حرف میزنه دهن باز نمیکن ک حرف بزن خیلی سیاست داره البته فامیلشونم هست اما با بچه من وقتی تند رفتارمیکنن یاداد میزنن من تو روشن درمیام میگم کارشون اشتباه
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان پناه🌸 مامان پناه🌸 ۲ سالگی
یهو وسط چت با همسرم بودم ک مییگفتم از اوضاع الان خیلی میترسم و اینا که یهو وسایل آشپزخونه ک بالای سینک هست اومد پایین همه چی شکشت ‌‌.. بچم خواب بود بغل کردم خودم با تاب رفتم بیرون داد بیداد گریه تا الان ب شکمم میپیچیدم قکر کردم زدن نگو ظرف سنگین بوده اومده پایین دقیقا مشابه بمب خیییییلی ترسیدم تا الان گریه
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان ملوسک مامان ملوسک ۱ سالگی
خیلی از حرکت خودم بدم اومد. خیلیییی خسته بودم. شدید بچمم خورده بود زمین پسرم ، لج داشت دیگه با دخترم رفتیم خونه ، خاهرشوهرم ی پسر داره ۳۰سالشه، من قبلا دیده بودمش تپلی بود الان لاغرشده یهو ب خاهرشوهرم گفتم عه مهرداد چ لاغرشده ....خیلی از خودم بدم اومد. اصلا ب من چ ...هی یادم میاد. عذاب وجدان میگیرم😴😴😴
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان دوتاتوت فرنگی🍓 مامان دوتاتوت فرنگی🍓 ۲ سالگی
مامان بوده چقد سخته
اولین روزی بود که موقع خواب شیر ندادم به دوقلوهام
پسرم خیلی به شیشه شیر وابسته هست آخرش که میخواست خوابش ببره فقط گفت شیشه
دخترمم داشت با لیوان نی دار که شربت آلبالو کم شیرین بود بازی میکرد
رفتم براشون شیشه شیر بدون سر آوردم
اصلا اعتراض هم نکردن بمیرم براشون ....
بعد باهاش بازی کردن دخترم که خیلی به شیر وابسته هست چشاش داشت می‌رفت دلم براش کباب شد همون لحظه میخواستم دق کنم از غصه.... و بالاخره بدون شیر خوابیدند
مامانا برا قطع شیر از کی اقدام کردین؟ فعلا می‌خوام از شیر روز بگیرم که فقط موقع خواب می‌خوردن.. چنتا شیر هم تو کمدشون دارم که البته زیاد هست.. نمی‌دونم از الان قطع کنم شیرشون رو؟؟ البته شیر روز آسون هست شیر شب سخته
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان ایلماه مامان ایلماه ۲ سالگی
سلام مامانا نصف شبتون بخیر میگم بچه های شماام تو این سن دست بزن پیدا کردن من دخترم خیلی منو میزنه و یه تجربه ای که کسب کردم و گفتم با شماام در میون بزارم اینه که وقتی ایلماه منو یا باباشو میزنه دستشو میگیرم و میگم نه دست برای ناز کردنه بعد با دستاش خودمو یا باباشو ناز میکنم خیلی بهتر شده خداروشکر ولی امشب داشتم لباسارو پهن میکردم دیدم رفته بالای سر باباش که خوابه میگه تو لوحت (تو روحت)نمیدونم این کلماتو از کجا یاد میگیره یا مثلا مهمون اومده بود خونمون رفت به عموی شوهرم گفت مامان ممه داره بنظرتون وقتی حرف بد میزنن چیکار کنیم چون من خودمو میزنم به اون راه ولی اطرافیان میخندن اینم هی تکرار میکنه...
مشاهده ۱۶ پاسخ دیگر
مامان محمد💙👶🏻 مامان محمد💙👶🏻 ۲ سالگی
مامانا پسرم دوماه بود پشت سرهم سرما خورد تب هم میکرد و فقط دست به گوشش میزد چندتا دکتر بردمش گفت یه عفونت کمی دارن گوشش با چرک خشکن خوب. میشه سرم آمپول دارو میدادن بهش باز یه هفته بعد دوباره همون طور بود بردمش متخصص گوش حلق بینی گفت پشت پرده گوشش آب جمع شده دارو داد گفت یکماه بعد بیارش ه خوب نشده باشه باید بره اتاق عمل خیلی نگرانم برای شما پیش اومده شما تجربه ای دارید راهنمایی کنید خیلی کلافه هستم
مامان سید رایان مامان سید رایان ۲ سالگی
امروز رایان تو تره بار به یه بچه گفت سلام رایان !
بعد من بهش گفتم مامان جان تو رایانی اونکه رایان نیست
بعد باباش که داشت با تلفنش ور میرفت یهو چشماش گرد شد گفت چرا اسم پسرم رایانه ولی شاید میشناسه پسرمو ...بعد پرسید مهد کودک میره شاید از اونجا می‌شناسه! گفتم نه
این اتفاق یه بار دیگه هم افتاده اسم شوهر پرستارشو میدونست و پرستارش میگفت من اصلا جلوش نگفتم کلا شوهرمو به اسم صدا نمیزنم !
خیلی برام عجیبه این داستان!
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان محمدجواد مامان محمدجواد ۲ سالگی
مانایی که نگران حرف زدن بچه هاتون هستین. من امروز پیش بهترین متخصص بودم گفت تا ۳سالگی زمان دارن .و اینکه بچه با بچه فرق می‌کنه .گفت اگرم تصمیمت اینه ببری گفتار درمانی باید یه آدم با حوصله باشه وگرنه بچه بیشتر سردرگم میشه
مامان لیموشیرینم👶 مامان لیموشیرینم👶 ۲ سالگی
بچه ها بیاین یه چیزی تعریف کنم آخر شب بخندید بخوابید
چن وقت پیش بچه ها رو برده بودیم دکتر
مطب دکتر هم یه اتاق شیردهی هست رفتم ب دخترم شیر بدم اونجا هم خیلی از مامانا نشسته بودن ( همینطوری دورهمی) نگو سه تاشون باهم جاری هستن دوتا کنار هم نشسته بودن حرف میزدن معلوم شد جارین یکیش هم روبروی اونا کنار من نشسته بود با کناری ها حرف میزد من نمیدونسم اونم با اونا هست
شوهر یکیشون کیک و آبمیوه خرید اورد داد بهشون
من دیدم اونی ک کنار من بود داد ب دوتا روب رویی ها چون بچه بغلشون بود
یکیشو از کیفش در می‌آورد من فک کردم پخش می‌کنه🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤣🤣😂😅😅😂😂😂😅😅فک کردم در میاره بده ب من
یهو بلند میخاستم بگم زحمت نکش
نگو برمیگرده بشینه سرجاش خودش بخوره ی لحظه ک فهمیدم صدامو خاستم خفه کنم دیدم نمیشه حرفمو عوض کردم عین لال ها تته پته شد
بعد همه یجور گنگ برگشتن بهم نگا کردن
انگار فک کردن من کم دارم یا چیم
فقط خدا تنها لطف بزرگی که تو کل زندگیم کرد اونروز بود دیدم صدامون کردن نوبتمون هست
دیگ بعدش نمی‌دونم چی گفتن پشت سرم
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر