خب طبق معمول غذاروب خوبی وخوشی خوردیم بعدش سر اینکه تشکشو یکم چپ انداختم کلی غروبحث کرد خابید وسراینکه پوشک بچمو میزدم گریه میکرد کلی دادزدسرم....تازه من میخاستم برم حموم برم پیشش...
انگارنمیشه تا کلی خدمت کردی شکمشو سیرکردی بهش یکم ارومه تا تقی ب توقی میخوره عصبی میشه
راستش دیگ کشش ندارم...

تشکشم میندازی فحش هم میخوری؟
شوهر من چند بار گفت چرا فاصله افتاده بین تشک من و خودت اومد بحث کردن که عمدا اینکارو میکنی ( خب زمینه دیگه وول میخوره میره اونطرف) تشک و پتو و همه چیشو انداختم بیرون الان یکساله اون توی سالن میخوابه من و بچم توی اتاق. وقتی میپرسن به همه هم میگم چون بچم نمیخوابه جدا شدیم.
تو از شوهرت میترسی واسه همین نمیتونی کاری کنی. من پیش اومده سر ننه عفریته اش دست روم بلند کرد چنان منم برگشتم زدمش که یادش بمونه منم قدرتی دارم ولی کوتاه میام.
تو خودتو ضعیف و خوار نشون دادی. فقط بله قربان گو هستی.
خب چند وقت محلش نزار بزار بفهمه که ناراحتی از کارهاش از حرفاش.

ببین اشتباه منو نکن
یه مدت بی محلی کن
ترسو نباش ترستو بزار کنار ببین اگه دوست داشته باشه کشیده به سمتت
حداقل بلاتکلیف نمیمونی حداقل حسشو نسبت به خودت بفهم
من و شوهرم همیشه دعوا داشتیم اون کوچیکم می‌کرد حتی تو جمع خانوادش خانوادم تنهایی دیکه به کنار
منم فوشش میدادم حتی جلو خانوادش
یزره فاصله بگیر
اون چون میدونه نمیری و ترکش نمیکنی ببخشیدا سوارت شده
این پیام های آدمیه که حتی جواب پیام های عاشقونه رو هم نمیداد
بترسونش
بهش ثابت کن بدون تو هیچی نیست هیچی نداره
من کاری کردم شوهرم به جاریم گفت وقتی لینا رفت همه رو شناختم فهمیدم کی خوب کی بده
جز زن و بچم دیگه هیچکس برام مهم نیس

تشکشم تو میندازی؟ خیلی رو دادی بهش عزیزم. ببخشیدا ولی ما زناییم ک رو دادیم بهشون ..محلش نکن بزار آدم شه .

بنظرم یکم جدی تر باهاش صحبت کن و بهش بگو نیاز به توجه بیشتر داری واینکه بگو تو این طور یگفتی من ناراحت شدم و حرفت خوب نبود.. و کلا هر چی تو دلت خیلی آروم و بدون دعوا و تنش بگو
و این باعث میشه اون یکم بیشتر فکر کنه و شاید نمیدونه کارش اشتباه س
کلا بنظرم با صحبت کردن خیلی چیزا درست میشه

اینجوری شدنی باهاش صحبت نکن و سکوت کن.

تیر خلاص بزن