سلام مامان گلی ها...
دیروز صبح واکسن دوماهگی آقا آراد و زدیم بچم خیلی اذیت شد گریه کرد... منم دیشب اصلا نخوابیدم از صبحم بیدارم یعنی خسته خسته ام بدنم تحمل وزنم و نداره فقط میخام بیوفتم... ظهر از خستگی زیاد بغض داشتم دلم میخاس گریه کنم ولی خودمو کنترل کردم... چند دقیقه بعدش آراد همش نق میزد رفتم بغلش کردم هی باهاش حرف زدم اونم به حالت حرف زدن صدا در میاوورد منم میخندیدم که دیدم وقتی میخندم اونم با صدای بلند مسخنده😍هی من الکی میخندیدم اینم می‌خندید یعنی تمام خستگی هارو از تنم بیرون کرد😍😘😘دورت بگردم پسر قشنگم

خدا حفظش کنه عزیزم .پسرم ۴ ماهشو کم مونده تموم کنه اونقدر شیرینه ینی تموم خستگیامو میشوره من شاغلم صب که میرم عصر میام تا ۱۲ شب مشغولم باهاش شبم که میخابه بیدار میشه تا صب ۱۰ بار بیدار میشم ولی وقتی میخنده صدا درمیاره دلم میخاد فداش بشم .

ای جانم یعنی هر بلایی سرمون میارن تا میخندن ما مامانا یادمون میره😍

خداحفظش کنه منم ب ا پیرم دیروز رفتیم زدیم،بچم هلاک شد از دیروز

خدا حفظش کنه براتون عزیزم

الهی
عزیزم😍
خوشبختیش رو ببینی