مامانا شما صب ک بیدار میشید تا شب
معمولا روزتونو چطور میگذرونید?
مثلا بازی کردن و وقت گزاشتن برای بچه ها و کارای خونه و کار شخصیتون و...اینا رو چطور مدیریت میکنید?
من خودم و پسرم زود بیدار میشیم و صبونه میخوریم حدودا۸صبح
بعدش یکم بازی و ناهار و کارای خونه و گاهی حمام
بعد یه چرت کوتاه میزنه و من تو اون تایم تندتند به بقیه کارا میرسم
بیدار میشه ناهارشو میدم
بعد از ناهار هم همسرم میخوابه و منو پسرم بازی میکنیم پازل و ماشین بازی وکتاب میخونیم باهم و اون وسطا خونه رو هم مرتب میکنم
عصر هم پنج به بعد همیشه میزنیم بیرون پیاده روی و تا برگردیم میشه۷
شامشو میدم و ساعت هشت هم میخوابه دیگه
بعدشم من برای خودمم دیگه
نظافت خونه و یکم رسیدگی به خودم
گاهی هم اگ توانی باشه کتاب میخونم
از امشب تصمیم گرفتم هشتاد درصد کارای ناهارو انجام بدم که توی روز وقت بیشتری بزارم برای پسرکم🌟

شمام اگر دوس داشتید از برنامه روزتون بگید❤️

تصویر
۹ پاسخ

چه مادر خوبی من عذاب وجدان گرفتم ، من زیاد حوصله بازی ندارم نمدونم چرا حوصله ندارم

افرین واقعا مامان نمونه
چجوری مدریت کردی که زود میخوابه

چه مادر خوبی و همسرخوبی هسی آفرین خیلی دوس دارم و خوشم میاد از پیاما و حرفات

صبح ساعت ده باهم بیدار میشیم میریم کارای نظافتی رو انجام میدیم
صبحونه میخوریم بعدش ناهار درست میکنم
بین غذا درست کردن هی میرم بازی میکنم باهاش چون اصلا تنهایی بازی نمیکنه 🤕🤕
ساعت دو ناهار میخوریم بعدش یه سره باهاش وقت میزارم تا شب
انقدر باهاش بازی میکنم دیگه ساعت ۱۱ یا ۱۲ شب که میخوابه اصلا جون ندارم
یکم تو گوشی میگردم بعدش میخوابم

صبح ما از ۹شروع میشه صبحونه میخوریم یکم بازی میکنیم بعد تلویزیون روشن میکنم و من میرم اشپزخونه اشپزی میکنم نیکاهم یکم میبینه بعد میاد پیش من و از هر دری یه چیزی درمیاره پرت میکنه من پشت سرش تندتند جمع میکنم
ناهار که بذارم تموم بشه یه جارو و دستمال میزنیم با دختری بعدش یه خواب یک ساعته میکنه دیگه از ۱/۵ بیکاریم چون من خستم و تلویزیونم هیچی نداره 🥴 یه جوری سر میکنیم تا ۴ بزنیم بیرون تا ۶-۷ بیرون میمونم بعدش میایم خونه کارای شام میکنم نیکاهم یکم با خودش بازی میکنه تا باباش بیاد. جدیدا هم ۱۰ میخوابه

منم همینم منتها پسر من شب ۱۱ می‌خوابه صبح هم ۱۱ بیدار میشه
و منم چون شب کارامو میکنم دیر می‌خوابم صبح هم دیر بیدار میشم و بعد صبونه نهار میپزم جمع جور میکنم یکم بازی میکنیم
بعد می‌خوابه دوباره خونه رو جمع میکنم عصر با باباش بازی می‌کنه من بازم کار خونه و باشگاه
شب کتاب میخونم براش می‌خوابه

من قبلا زیاد وقت میذاشتم الان اصلا حوصلم نمیکشه خیلی همت کنم بیرون پیاده روی میبرم دوساعت واینا برمیگردم ناهارم به سختی میذارم همش تودست وپامه

تحسینت میکنم چون من حوصله بازی ندارم باهاش. میره تو حیاط پیش پدربزرگش یکساعتی اونحا سرگرم آچار و پیچ و مهره میشه، با موتور چن باری دورش میدن
ی وقتا با باباش میره کافه
گاهی تو کوچه با بچه ها بازی میکنه
همینطوری ظهر میشه و ناهار و خواب تا عصر
عصرم باز تو کوچه با بچه ها یا میریم خونه فامیل، شبم هشت خونیم
و تا ۱۱ بازی و فیلم دیدن و لالا
ولی من مامان بدیم خیلی بچمو میزنم چون کارای خطرناک و اشتباه میکنه نکن هم نمیفهمه، دلمم میخاد ازم ترس داشته باشه و نداره، تخصیی بنظر خودم مادر بودن و بلد نیسم

منم همینم خاهر
فقط من دیگ شبم واس خودم نیستم میخابه یدور دوباره کار میرسم دستمالا رو میکشم میخابم
ولی مایساعت بیرونیم دوساعت سخته واسم

سوال های مرتبط

مامان اردلان مامان اردلان ۲ سالگی
سلام مامانا..میخوام ی چیزایی بگم‌نمیدونم واسه شنا هم همینطوره یا فقط من این مشکل رو دارم..تقریبا ساعت ۸ صبح هرروز بیدار میشم مسرمم همون موقع بیدارمیشه صبحونه میخوریم بعدش مشغول کارای خونه میشم درست کردن ناهار..هر روز شوهرم ساعت ۱میاد خونه واسه ناهار.تا ۲.بعرش نزدیک ساعت ۳ پسرم میخوابه بعد ک اون خوابید یکم دراز میکشم بعدش دوباره مشغول درست کردن غذا و دوباره کارای خونه جم کردن لباس و دستمال کشیدن یا غیره میشم.بعدازطهر نزدیک ۶ هوا ک خنک بشه پسرمو میبرم پارک تا ۷ونیم دوباره میایم خونه سفره اینارو آماده میکنم واسه شام.بعد شام چایی و میوه یا هر چیزی تا ساعت ده و نیم شام اصلی پسرم رو بدم ..‌و دوباره شستن ظرف وووووو. تقربیا ساعت ۱۱ونیم پسرم مثلا خوابش میگیره ولی از دوازده هم میگذره بعدش ب خواب میره..‌این روال هر روز منه ..یعنی خداشاهده از ساعت ده شب ب بعد دیگه ناس رو پا وایسادن یا حتی حرف زدن هم ندارم...من کارام زیاده یا همتون همینطوری هستید؟ بخدا اصلا حوصله ای واسه خودم ندارم یعنی شب ک میشه ب کارای صبحم فکر میکنم ک چیکار کردم تا الان و انقد خسته میشم از شدت خستگی بیهوش میشم...توروخدا فاز نصیحت برندارید فقط میخوام بدونم‌دغدغه ی شما ها هم همینطوره منظورم انقد خسته میشید..؟ 🥹🥹😔
مامان نیل مامان نیل ۳ سالگی
تاپیک مامانایی که از خودشون راضی هستن رو دیدم افسردگی گرفتم😂🥲
من کل وقتم برای دخترمه ولی واقعا راضی نیستم از خودم دخترمم از من راضی نیست😁
مثلا میبرمش پارک بازی میکنم و کلی بیرون وقت میگذرونیم بعد برگشتنی چنان با جیغ و داد و قشقرق برش میگردونم که کلا حس خوبی برام نمیمونه
داروهاشو از اول نمیخورد و بعدش انقدر گریه میکرد و تف میکرد که پشیمون میشدم حتی مریض شدنی من نمیتونم بهش شربت بدم هرجورشم امتحان کردم الان فقط زینکشو میخوره اونم تو لیوان با رشوه و جایزه
علاقه خاصی به تمیز کردن خونه و غذا پختن اینا دارم ولی اجازه نمیده همش غر میزنه و گریه میکنه یا میره سراغ کاری که میدونه ناراحت میشم مثلا کمدو خالی میکنه زمین
وقتایی که هفته ای یکی دو ساعت با باباش بره بیرون میتونم به خونه برسم و تا میاد یکم استراحت کنم ولی اکثر وقتا بیحوصله و عصبی ام
کلی اسباب بازی و کتاب خریدم تا باهاش وقت بگذرونم و تا جایی که علاقه نشون بده بازی میکنم ولی حوصلش سر بره به بازی راضی نشه یسره میگه بریم بیرون و میرم تو گوشی خودمو مشغول میکنم و تنها تفریحم همین شده