۸ پاسخ

هیییی خواهر پسر منم خجالتی و ترسو
اینم نمیتونه از حق خودش دفاع کنه
ولی تو خونه ده متر واسه ما زبون داره

اول تو خونه باید ب خودت احترام بزاره‌.. این دیگ بستگی ب خودت داره چطوری ..چون اگ احترامتا نگه نداره حرفتم قبول نمیکنه...
از این ب بعد هم کسی رو دعوا نکن بهش بگو خودت باید مشکلاتتا حل کنی...
همیشه موقعی که میاد سراغت ک پشتش در بیای بگو .. خودت قوی هستی ..خودت کافی هستی ..اون از تو ضعیف تره
الان کوچیکن شخصیتشون شکل میگیره

کم بردیش اجتماع زیاد ببر پارک خانه بازی کم کم خوب میشه اگه خجالتیه ببر مشاور این خصوصیتشو درمان کن خوب نیس

دختر منم دقیقا همینجوریه ولی تو خونه سر منو باباش داد میزنه اینقد زبون داره بیرون نه یه کلمه حرف نمیزنه الان مربیش میگه یه کوچولو بهتر شده

پسر منم نیمه اولیه ولی خیلی شیطونه مربیشون میگه ماشالله باهوش و شیرین زبونه ولی در عوض شیطون و بازیگوش😆 پدر مربی رو درآورده نه اینجوری نه اونجور حد وسط این دوتا خوبه😅

مربی پسرم گفته هر کی اذیت کرد به خودم بگین اصلا باهم دعوا نکنین .
پسرمنم نیمه اوله

دقیقا پسز منم همینه

ناگفته نمونه پسرم نیمه اولی هست پنج سال و پنج ماهشه که می‌ره پیش دبستانی

سوال های مرتبط

مامان آقامحمدفرهان🤍 مامان آقامحمدفرهان🤍 ۵ سالگی
سلام .خانما لطفا بخونید و نظرتون بدید بچه های شمام مثل پسر من وابسته ان؟؟؟ینی تنها ی بازار نمیتونم برم حتی .میشینه گریه می‌کنه ک منم بیام
ی مدت میرف مهد بهتر بود هرچند ک اونم چون پسر خالش اونجا بود میرف راحت الآنم باشگاه می‌ره باید خودم ببرمش بیارمش
دیروز مامانم اینا اینجا بودن ب خواهر کوچیکم گفتم تو ببرش باشگاه
من دیگ مهمون دارم نرم
لباس پوشیدن حاضر رفتن پایین جلو در دیدم خواهرم زنگ زد ک فرهان گریه می‌کنه میگه من نمیام هرچی بهش گفتم تو با خاله برو منم نیم ساعت دیگ میام نرف ک نرف منم گفتم ولش کن بیاید بالا
مامانم اینام کلی ناراحت شدن ک کاش ما نمیومد طفلک بچه از کلاسش جا موند
ینی ب حدی عصابم بهم ریخته ک از دیشب با پسرم حرف نمی‌زنم
با همسرمم قهر کردم گفتم یخورده ام تو وقت بزار بچه با توام بیاد بیرون با توام بگرده شاید بهتر شد انقد با من می‌ره میاد فقط منو میبینه
نمیخام مقایسه کنم ولی بچه میشناسم از فرهان کوچیکتر خیلی مستقلن
چن روز پیش با خواهرم اینا رفتیم پارک پسرش از فرهانم کوچیکتره چن ماه میرف برای خودش دوست پیدا میکرد میرف بازی فرهان میگف چرا سامیار دوست پیدا می‌کنه بیاد با من بازی میگفتم توام برو باهاشون دوست شو بازی کن میگف ن نمیخام
امسال باید بره پیش دبستانی میترسم واینسته گریه کنه