سلام دوستان اینم تجربه زایمانم
پارت اول :شنبه 36هفته وشش روز رفتم مطب دکتر واس معاینه لگن گفت ۲/۵سانت بازی بعد. یهویی معاینه تحریکی کرد که تا سه روز ترشح موکسی و ژله ای قهوه ای داشتم بعد تبدیل به ترشح کرمی شد که کمی آبکی هم بود روز آخر یعنی جمعه تبدیل شد به ترشح صورتی و قرمز آبکی ژله ای رفتم زایشگاه گفت کیسه ابت نشتی داره باید بستری بشی منم بستری شدم ساعت ده بعد نصف یک قرص فشار زیر زبونم گذاشتند با یک سرم همونجا هم معاینه کردند هنوز ۲/۵سانت بودم البته بدون درد ساعتای یک انقباضاتم شروع کن کم کم اوایل هر یه بیست دقیقه یه بار می‌گرفت ول میکرد بعد ساعتای سه دیگه خیلی زود زود می‌گرفت منم فقط جیغ میزدم از درد تو اوج دردم ۴تا۵سانت بودم گفتم آمپول بی حسی گفتند تا ۶سانت می‌زنیم که روند زایمان طولانی نشه اگه از الان بزنیم دیگه ساعتای ۴شدم۷ثانت گفتند یکم راه برو می‌آییم می‌زنیم ولی ساعت پنج قشنگ فول شده بودم ده ثانت دیگه نزدند طی دردام خواهرم اومد داخل و موقع درد بغلش میکردم خیلی حس خوبی بود

۳ پاسخ

دیگه میگفتی وقتی باز شد میخام چیکار بی حسی

عزیزم به سلامتی
قدمش خیر باشه
انشالله من هم یک روز بیام تجربم رو بگم واسم دعا کن ❤️

سلام
تبریک میگم عزیزم قدمش پرخیروبرکت♥️
انشاالله که همه زایمان راحت و سلامت داشته باشن

سوال های مرتبط

مامان لیام💙 مامان لیام💙 روزهای ابتدایی تولد
تجربم از زایمان طبیعی:
دو سه روز بود درد پریودی داشتم می‌گرفت و ول میکرد بعد شب ساعت ۹ و نیم دیدم تایمش هر ده ذیقه یباره تا ساعت ۳ صبح بیدار بودم از درد ساعت ۳ خوب شدم خوابیدم تا ۸ بیدار شدم باز درد داشتم تا ساعت ۲ طاقت آوردم بعد دیدم ترشح قهوه ای دارم دیگه رفتم بیمارستان از صبحش یخورده آبریزش هم داشتم که فک میکردم ترشحه رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت دردای زایمانته شروع شده ولی یه سانتی رفتم پیش دکتر خودم که بگم واسه ماما خصوصی بیاد سر زایمانم رفتم دراز کشیدم معاینه کرد گف کیسه آبت پاره شده باید بری بستری بشی دو سانتی نامه بستری داد ۳ تومن گرفت گفت ۷ سانت بشی میام بالا سرت دیگه خوشحال بودم رفتم بیمارستان ساعت ۷ و نیم شب بود بستری شدم خیلی دردام زیاد شده بود همش میومدن معاینم میکردم ۶ سانت شدم زنگ زدن دکترم اومد خیلی قرص و کپسول تو واژنم گذاشت دهانه رحمم باز بشه یه توپ بهم داد روش بپر بپر کردم بهش گفتم نمیشه کاری بکنین بدون درد خیلی درد داشتم یه گازی بود اومد بهم وصل کرد هر موقع درد داشتم میزاشتم رو دهنم کلیدشو میزدم دیگه خیلییی درد داشت زایمان طبیعی🥲نینی هم بدنیا اومد گذاشتن رو شکمم جیش کرد روم😅بعدم برام بخیه زیبایی زد الآنم خیلی بخیه هام درد میکنه
مامان ماهلین💞 مامان ماهلین💞 ۵ ماهگی
سلام خانما شبتون
تجربه زایمانمو بهتون بگم
۴۰هفته بودم رفتم پیش ماما گفت هنوز دهانه رحم باز نشده
چون من از ماه اول آمپول انوکسا میزدم انگار دهانه رحم بسته شده بود
ماما که معاینه کرده یکسانت باز کرد
گفت برو دو روز دیگه بیا ولی حسابی پله برو
منم همش در حال پله و پیاده روی بودم
دو روز بعد که رفتم بعد این همه پیاده روی گفت تازه دو سانته
ماما گفت برو فردا ساعت ۴بعدازظهر بیا که دیگه بستری بشی
منم اومدم خونه قرار بود فردا برم بیمارستان که ساعت ۱۲شب خیلی کم دردام شروع شد
بعداز چند ساعت فاصله دردام کمتر شد
خلاصه دیگه هر یکربع درد داشتم به ماما که پیام دادم گفت تا جایی که میتونی تحمل کن نرو بیمارستان که اذیت میشی
دیگه ساعت ۷صبح هر کاری کردم نتونستم تحمل کنم رفتم بیمارستان معاینه که کرد گفت ۵سانت باز شده سریع بستری شدمو کارامو انجام دادن رفتم داخل اتاق که ماما رسید کلی حرکات ورزشی انجام دادیم
دیگه دردام قابل تحمل نبود اومدن واسم آمپول بی حسی زدن خیلی خوب بود دیگه متوجه درد نمی‌شدم فقط حرف ماما رو گوش میدادم که چی میگه وگرنه چیزی حس نمی‌کردم
هر جا که می‌گفت زور بزن منم تمام تلاشمو میکردم تا اینکه دختر خوشگلم دنیا اومد
من همچنان بی حس بودم کلا سه تا بخیه داخلی خوردم چهار تا بیرون
از بی حسی فقط بعد زایمان کلی خارش داشتم با یک آمپول خوب شد
در کل زایمانم راحت بود خداروشکر
مامان ماهان 🩵 مامان ماهان 🩵 ۶ ماهگی
بعد رفتم زایشگاه تا تاریخ سونو رو نگا کردن دیدن ۳۵ هفته ۴روزم گفتند برگرد برو گفتم درد دارم دهانه رحمم بازه گفتند تا دوهفته دیگه میتونی نگه داری خلاصه خیلی اذیتم کردن تا بستری کردنم دکترم زنگ زد بهشون دعوا کرد گفت مریضم زایمان میکنه
بعد منو بردن او اتاق گفتند که باید باشی با دردای خودت پیش بری ساعت ۱۲ بود اومدن آمپول ریه زدن بعد خلاصه منم کم وبیش درد داشتم همینجوری ادامه داشت تا ساعت پنج ونیم دکترم اومد گفتم که من امروز زایمان میکنم یا نه گفت بعداز مطب میام کیسه آبتو پاره میکنم تا زایمان کنی
خلاصه دکترم ساعت ۱۰شب اومد کیسه آبم پاره کرد همچنان کم درد داشتم از ۱۱دردام وحشتناک شروع شد دکتر اومد معاینه کرد گفت ۵سانتی
البته هیچ آمپول فشاری بهم نزدن اینا دردای خودم بود
دکتر معاینه کرد رفت ساعت ۱۲ اومد واقعا دیگه نمیتونستم تحمل کنم دردارو دکترم با فوت کردن که بهم یاد داد عالی بود به محض اینکه دردام شروع می‌شد با فوت کنترل می‌کردم تا یه ربع به یک احساس مدفوع داشتم دکترم گفت سر بچه دیده میشه تا کاراشونو کردن بایه زور عالی
ساعت ۱شب به دنیا اومد پسرم
بعد دیگه دکتر شروع کرد به بخیه زدن ترمیم هم کردم
۳۵ هفته ۵روزم بود پسرمم با وزن ۲۸۰۰
مامان بردیا مامان بردیا ۵ ماهگی
پارت ،2دیگه هیچی معاینه کرد گفت یک سانت باز شده من درد نداشتم دیگه تا وقتی کارامو انجام داد کاغذ بازی اینا شد همون 2دیگه باز معاینه کرد گفت بریم زایشگاه باهمون یک سانت دیگه مادرم رفت تو استراحت گاه منم باماماخودم رفتم تو زایشگاه شانس خودم مامام همون شب شیفت بیمارستان بود دیگه هیچی رفتیم تو زایشگاه من رفتم تو اتاق مامامم رفت گفت تا 4 سانت باز بشه میام رفت بیرون اتاق ولی همونجا بود دیگه یه ماما دیگی اومد سرمو وصل کرد قلب بچه رو ازاون چیزا گذاشت که همجوری بزنه دیگه رفت من همجوری که دراز کشیده بودم هی درد داشتم کم دیگه تا ساعت 3ونیم بعد اومد دوباره معاینه کرد گفت شدی 3 سانت گفت رحمت خیلی خوبه نرم عالی دیگه رفت شد ساعت 4,20دقیقه اومد یه سرم زد گفت توش داروی آمپول فشار چون کیسه آب پاره باید زودتر زایمان کنی دیگه دیگه رفت من موندم با آمپول فشاردیگه کم کم هی درد می‌آمد فقط شکم سفت میشد کمرم درد میکرد تو کشام اینا فشار می‌آمد دیگه مامام اومد معاینه کرد گفت شدی 4 سانت دیگه بود نرفت دیگه منم هی دردا زیاد میشد تا ساعت 6