۹ پاسخ

طریقه تنفس درست بهم میگی گلم فوری

مبارک باشه عزیزم

خداروشکر که زایمان خوبی داشتین قدمش خیر باشه برای منم دعا کنید زایمانم خوب باشه

چندهفته زایمان کردی

ورزش داشتین وقتی باردار بودین؟از چ هفته ای ورزش شروع کردین؟

ماشالا چه تایم کوتاهی

اولین زایمان؟

مبارکه به سلامتی پس راحت بود زایمانت؟کوچولو چند کیلو بود؟

به سلامتی دل خوش عزیزم

چهار سانت که بودی درد داشتی قبلش؟

سوال های مرتبط

مامان نوا مامان نوا ۶ ماهگی
تجربه من از زایمان:
۱۶ روز قبل زایمانم یک روز حس کردم حرکات بچه ضعیف شده، رفتم دکتر و بعدش زایشگاه برای گرفتن نوار قلب، اونجا خیای ترسیدم و اذیت شدم خداروشکر مشکلی نبود ولی از همون روز کمردرد شدم تا اینکه سه روز بعدش دردم گرفت اول نیم ساعت درد میگرفت کم کم فواصل دردها دو دقیقه شد. ساعت سه و نیم صبح رفتیم زایشگاه بیمارستان بنت الهدی انقدررر صدای جیغ بود از ترس داشتم سکته میکردم اونجا هی نوار قلب و هی معاینه بعد چند ساعت گفت بستری نمیشی دهانه رحمت خیلی کم باز شده برو خونه راه برو درد هام تو زایشگاه به طرز عجیبی کم شده بود . رفتیم خونه کل روز راه رفتم دوش گرم گرفتم خرما و آناناس خوردم دردهام نامرتب بود و فواصلشم زیاد شده بود بعد از ظهر شوهرم گفت بریم دور بزنیم حین دور زدن دردام شدت گرف رفتیم زایشگاه ساعت ۶ عصر بستری شدم با دهانه سه سانت ساعت ده شب زایمان کردم. نگم از دردهاش خدایا جون کندم تا زایمان کردم خیلی خیلی خیلی سخت بود. دکترم خانم ملیحه غلامی بود عالی فرشته مهربون♥️ اصلا از ماما اون شب خاطره خوبی ندارم و خیلی بداخلاق بودند. من اپیدرال زدم خوب بود روند زایمان تسریع کرد ولی درد شکم به هیچچ وجه کم نکرد. حین تزریق آمپول پای چپم ناخوداگاه تکون خورد از همون روز بشدتتتت زانو دردم پشیمونم، گاهی نمیتونم زانمو جمع کنم.
روزای خیلی سختی بود و هست البته بعد زایمان باز رفلاکس و کولیک و بی قراری زیاد و بی خوابیییییییی دیونم کرده.
مامان ماهلین مامان ماهلین ۲ ماهگی
سلام مامانا منم بالاخره اومدم از تجربه زایمان طبیعی بگم بهتون
شب ساعت نه اینا میشد کمر درد و دل درد گرفتم مثل وقتی پریود میشدم و بعدش متوجه ترشحات شفاف و کش دار شدم که توش رگه های قرمز کمرنگ داشت مثل خونابه دیگه یازده بود راه افتادیم رفایم بیمارستان دوازده بود رسیدیم معاینه مردن کفتن دهانه رحمت بازه سریع بستریم کردن نوار قلب کرفتن بعد بردن طبقه دوم زایشکاه سونو کردن دیدن بچه سفالی شده اخه دو هفته قبلش بریچ بود دیگه اینور اونور ساعت یازدع و نیم منو بردن تو یه اتاق روی تخت خوابیدم سوال اینا کردن ازمایش ادرار گرفتن منم هنون دردارو داشتم قطع نمیشد بعد خلاصه پنج دیقه مونده بود به یک کیسه ابم پاره شد یه دفعه ای یه عالمه اب روی پام ریخت دردام کم کم بیشتر شد ساعت دو سه شب بود که یه سرم به دستم زدن و بکیشم وصل کردن به داخل واژن نفهمیدم دقیق چی بود ولی گفتن به خاطر اینکه کمک کنه دهانه رحمت زودتر باز شه انجام میدیم از ساعت چهار پنح دردام خیلی شدید شد جوریکه گریه میکرذم و داد میزدم پنج و نیم اومدن اپیدورال وصل کردن و امپول زدن دردم دوباره شد مثل اولش قابل تحمل بعد کم کم اثرش رفت رفته رفته دردم بیشتر شد ساعت دوازده دیگه تو اوج بود از درد به خودم میپیچیدم معاینه کردن نه سانت بودم بعد دیگه کم کم با برش و زور و ....دخترکم ساعت ۱و بیست دقیقه ظهر به دنیا. اومد وقتی گذاشتن رو سینم تمام دردام از بین رقت دنیارو بهم دادن خیلی حس خوبی بود همونجوری که نینی رو سینم بود بخیه زدن اخراش که بی حسی رفت یکم درد کشیدم تا ساعت سه بخیه و تمیز کردنم طول کشید ساعت چهار هم بردنم بخش فرداش ساعت سه هم مرخص شدم
خیلی حس قشنگیه مادر شدن ایشالا که هر کسی چشم به راهه زودتر دامنش سبز بشه ،😍❤️
مامان رادمهر 🩵 مامان رادمهر 🩵 روزهای ابتدایی تولد
#زایمان طبیعی
اول از همه بگم ک واقعا بذارین دردتون بگیره چون اذیت میشین من سه روز مونده بود به ۴۰هفته اینقدر لگن درد و کمر درد و واژنم هم همینطور درد می‌کرد اینا واقعا درد چرت بودن 😂اصن درد حساب نمیشد برای همین به دکتر گفتم زودتر زایمان کنم یعنی سه روز زودتر فک میکردم اینا درد زایمانه 🤣
من ۷ و نیم صبح رفتم بیمارستان معاینه کرد دو سانت بودم هشت بستری شدم معاینه تحریکی انجام داد یکم درد داشت ولی دردش رفت ی قرص گذاشت داخل واژنم بعد ی توپ داد گفت یکم ورزش کن نیم ساعت ورزش کردم بعدش اومد دوباره معاینه گف سه سانت شدی بعدش ی سرم آورد به نظرم برای اینکه دردم بگیره بود بعدش کیسه آبم پاره کرد همه ی نوار قلب های بچمم خوب بود خداروشکر دیگه کم کم درد پریودی داشتم تکنیک تنفس انجام میدادم ماما هم اکسیژن داد بهم تند تند نفس میگرفتم دیگه هی ورزش میداد منم هی تحمل میکردم دردشو دقیقا درد پریودی بود به نظر خودم ک خیلی بازم تحمل کردم دلم نمیخواست سریع اپیدورال استفاده کنم دیگه ۵سانت رسیدم نمیتونستم تحمل کنم گفتم اپیدورال بزنین نمیتونم دیگه به نظرم هرچی دیرتر بزنین به نفعتونه 👌🏻
ادامه پارت بعد
مامان محمد پارسا مامان محمد پارسا ۷ ماهگی
سلام مامانا من دیروز صبح اومدم برای چکاب چون قند داشتم بستریم کردن ساعت ده تا ساعت دو وضعیت مو چک کردن نرمال بود بعد از ساعت دو تا هشت شب صد دفعه معاینه داخلی کردن که دهانه رحم کاملا بسته بود بعد از اون شد یک سانت معاینه ها ادامه داشت و دردی که ثانیه به ثانیه بیشتر میشد ساعت دوازده یا یک بود که شدم سه سانت تا امروز ساعت هشت استپ روی سه سانت بود درد های شدید آمپول فشاری که فقط دردام سه برابر کرده بود وباز نشدم آنقدر ناله کردم بردنم سزارین تو بیست دقیقه همچی تموم شد راحت شدم انگار رو ابرا بودم کمرمو به پایین حس نمی‌کردم بچم رو گذاشتن رو سینم بوسیدمش دکتر گفت وزنش سه کیلو و هشتصد و پنجاه بود آوردم بخش با کمک شوهرم گذاشتنم روی تخت بی حس بودم بچمو دادن آبجیم بزاره زیر سینه (راستی بچم هم نه و پنج دقیقه به دنیا اومد) ساعت دوازده بود که کم کم پاهامو حس کردم و درد بخیه ها و از روی ابرا اومدم پایین و فهمیدم چه خبره و زندگی جدید مادرانه با پارسای گلم آغاز شد🌹💋