سوال های مرتبط

مامان لوبیا مامان لوبیا ۲ ماهگی
مامان معجزه(رادین) مامان معجزه(رادین) ۳ ماهگی
تجربه زایمان

پارت دوم#

روز چهارشنبه ۱۱ تیر از غروب بعد داشتن رابطه بدون جلوگیری دردام خیلی زیاد شد و فاصله کم اما باز قابل تحمل بود اما به وضوح مشخص بود تاثیرش . شب رو با قرص مسکن استامینوفن صبح کردم اما ساعت ۴ باز بیدار شدم نتونستم بخوابم درد کولیکی توی کمرم و قسمت لگن داشتم که می‌گرفت ول میکرد صبح شوهرم رو بیدار کردم که بریم بیمارستان اما چون بیمارستان خصوصی کمی از ما دور بود گفتم بریم دولتی معاینه بشم اول که آیا اصلا تغییر کردم یا نه بعد برم رفتم بیمارستان و اونجا گفتن ۲ سانتی نوار قلب بچه رو گرفتن خوب بود و گفتن فعلا زایمانی نیستی برو دردات بیشتر شد بیا منم ساعت یک ظهر آمدم خانه ماما بیمارستان گفت افاسمان خوبی داری عصر بیا دوباره معاینه شو اومدم ورزش کردم حمام کردم رو توپ کار کردم دردام بیشتر شد شدتش فاصله ش هم کمتر شد تقریبا زنگ زدم دکترم گفت برو بیمارستان خصوصی که بهت نامه دادم معاینه کنن رفتم اونجا معاینه شدم گفت ۲ فینگری تعجب کردم با این همه درد که بیشتر شده چرا هنوز ۲ سانتم اونجا هم نوار قلب دادم خوب بود اما چون درد داشتم و انقباض ثبت شد بستری شدم ساعت ۱۰ شب برای زایمان طبیعی عصر قبل از اینکه بیام بیمارستان دکترم گفت روغن کرچک بخور و مایعات و غذا نخور یا خیلی سبک منم روغن خورده بودم خیلی روان شدم اسهال معده مم خالی بود گفتن آبمیوه و کیک بخور برای nst دردام هی داشت بیشتر میشد با فاصله کمتر تا ساعت ۱۲ شب درد داشتم اومد برام آمپول فشار زد دوباره معاینه کرد گفت ۳ سانتی تقریبا و دردام خیلی زیاد بود اما باز یه جوری تحمل میکردم تا اینکه ده دقیقه بعدش اومد آمپول فشار زد یعنی ساعت شد ۱۲:۳۰ من حس کردم دارم میمیرم از درد وحشتناک بود زنگ زدن دکترم خودشو رسوند
مامان دونات کوچولو مامان دونات کوچولو ۱ ماهگی
زایمان طبیعی پارت 3
ساعت نه نیم معاینه شدم کیسه آبم پاره شد پرسیدم چند سانتم گفت چهار سانتی برو تو حیاط بیمارستان راه برو ساعت یک نیم بیا رفتم باز راه رفتم هی موقع دردا خودمو یک جایی نگه میداشتم درد تموم میشد باز راه میرفتم دوباره ساعت یک رفتم داخل معاینه کرد گفت تعغیر نکردی برو باز راه برو دوساعت دیگه بیا باز رفتم راه میرفتم یکم مینشتم رو صندلی دوباره بعد دوساعت رفتم داخل معاینه شدم همون اوضاع قبلی بود تا ساعت پنج صبح همینطور از درد ناله میکردم دیگه رفتم داخل معاینه کرد همون چهار سانت بودم دیگه گفت لباستو عوض کن اومد نمونه خون و ادرار گرفت و آنژوکت وصل کردم رفتم اتاق زایمان معاینه شدم معاینه لگنی گفت لگنت یکم برآمدگی دارع ولی بچت زیاد بزرگ نیست و مشکلی پیش نمیاد البته که من چند روز پیش معاینه لگنی شده بودم پیش دکترم و معاینه تحریکیم شدم که دکتر من همین حرف رو زده بود اون موقع دوسانت بودم اومدن سوزن فشار زدن بعد دوباره معاینه شدم ماما گفت که شیش سانتی خوب دهانه رحم دارع باز میشه و سرم بستش و رفت (ولی به نظرم به این دلیل بست که من تو شیفت اون زایمان نکنم چون شیفت داشت عوض میشد )
مامان همتا مامان همتا روزهای ابتدایی تولد
بلاخره منم میخوام تجربه زایمانمو بگم
کاشمری های عزیز و شهر های اطراف باید بدونن که بیمارستان حضرت ابوالفضل قبلاً خیلی بد بوده خودمم از آبجیم و بقیه شنیده بودم که رسیدگیشون فوق‌العاده افتضاح تو بارداریم چند نفر بهم گفتن که خواستی زایمان کنی بیمارستان حضرت ابوالفضل نرو برو یا مشهد یا تربت بهتر از کاشمره ، اما من چون کلاس های آمادگی زایمان رفته بودم و بعد کلاسا میبردن بخش زایشگاه و نشون میدادن اتاق هارو با اینکه چهار یا پنج جلسه بیشتر نرفته بودم اما مطالبی که گفته بودن خیلی به دردم خورد
خیلی ها هم گفتن ماماهمراه بگیر خیلی خوبه و اینا من کلاسا رو که رفته بودم گفته بودن که هرکسی ماما خودش میاد بالا سرش و به غیر از اون کسی نمیاد و تا آخر همونه منم گفتم اگه اینطوریه پس چرا ماما همراه بگیرم همون ماما هست دیگه
(پارت اول)
من از شب شنبه ۵ مهر لک خون قهوه‌ای دیدم دوبار ساعت حدودا یک شب بود که با حول و ولا شوهرمو بیدار کردم که لک دیدم و اینا تو تاپیک هام هست خلاصه رفتم بیمارستان اینم بگم دو شب قبلش رفته بودم بیمارستان آن اس تی بگیرم که معاینه هم شدم ، خانمه اونجا گفت تو هفته شما طبیعیه که لک ببینی اما من خودم گفتم که بیا معاینه کن معاینه کرد و گفت هنوز باز نیست نوار قلب و همه اینا اوکی بود اومدیدم خونه دوباره هم من لک قهوه‌ای دیدم به آبجیم که گفتم گفت بخاطر معاینه بوده منم همینجوری میشم منم تا قبل اون معاینه شده بودم اما بعدش اصلا یه لک هم ندیدم....