۱۲ پاسخ

کاش۶ماهگی میگرفتیش

عزیزم منم دقیقا شرایط تورو داشتم دیگه صبح که بیدار میشدم بلند میشدم سرم گیج میرفت چشام سیاهی میرفت یهو ۱۸ ماهگی کلافه شدم از شیر گرفتمش فقط ۳ روز سخته هم برای خودش خوب شد هم خودم راحتم میخوابه

آره حتما از شیر بگیرش. قشنگ تا صبح می‌خوابه خودت هم راحت میخوابی صبح پر انرژی تر بیدار میشی از خواب

از شیر بگیرش ی شب اول سخته بعدش راحت میشی

خیلی سخته منم دخترم اینجوری بود الان ی هفته از شیر گرفتم و خیلی راحت شدم خیلی اذیت بودیم

منم دیشب گفتم از سگ کمترم اگه بچه بیارم

واي منم برام سواله يني ميشههعه يه شب برسه كه تا صب بخوابه؟؟؟نميدونم واقعاا

بله عزیزم پسر من ۱۱ میخوابه تا ۸ صبح خیلی وقته از شیر شب گرفته شده تقریبا از ۹ ماهگی و از اون موقع دیگه خوابش مرتب هست

آره شاید یه بار یه دو بار گاهی بلند بشه برای آب
ایلیا هم گاهی بلند میشه برا آب گاهی می‌خوابه تا خود صبح

منم دخترم خیلی اذیتم میکنه وسط عذا خوردن میاد شیر میخوره.نمیتونم از شیر بگیرمش اصلا مرغشم یه پا داره گفت می می ندی زمینو زمانو بهم میریزه

اره عزیزم من یه مدته شیرشو کم کردم و شیر شبش کلا قطع کردم ، الان شب تا صب راحت میخوابه

دیشب من
نصف شبی پا شدم گریه کردم
واقعا اذیت بودم و شب سختی بود 🥲
هیچ وقت ب شدت دیشب نبود

سوال های مرتبط

مامان یسنا مامان یسنا ۲ سالگی
سلام، تجربه ی خودمو در مورد از شیر گرفتن، من اول سوره ی یاسین و بروج خوندم و ب دخترم فوت‌کردم، بعد با توکل ب خدا شروع کردم،اول حدود دو روز میان وعده هاشو حذف کردم،یعنی موقع بیدار شدن و موقع خواب بهش شیر میدادم، بعد شروع ب حذف شیر صبح تا ساعت 12 کردم،تا چهار روز، بعد شروع ب حذف شیر بعداز ظهر تا ساعت 18 کردم، یعنی از صبح تا قبل خواب ظهر بهش شیر نمیدادم،موقع خواب شیر میخورد و بعد دیگه شیر نمیدادم تا ساعت 18، البته حدود دو روز اول وقتی از خواب ظهر بیدار میشد بهش شیر میدادم، کم‌کم شیر شو حذف کردم،بعد چهار روز شیر شب شو حذف کردم تا موقع خواب،دبعد از اون شب موقع خواب بهش شیر دادم و دیگه شیر نصف شب شو حذف کردم، بعد فرداش دیگه در کل شیر شو حذف کردم و دیگه موقع خواب هم بهش شیر ندادم، امروز اولین روزی بود ک اصلا شیر نخورد، دخترم خیلی وابسته شیر بود، شیر ک نمیدادم کلی گریه و جیغ،ولی حوصله کردم،باهاش بازی کردم،بردمش بیرون،سرشو گرم کردم،خیلی بهش محبت کردم، دیشب نصف شب خیلی گریه کرد ولی کوتاه نیمدم و رو پام با لالایی خوابید، گریه ک میکرد میدید کوتاه نمیام اروم میشد،البته خیلی باید حوصله کرد، من هر روز از خدا کمک میخواستم، تو این مرحله فقط خدا میتونه کمک کنه،کمی سخت ولی با توکل ب خدا شدنی، اصلا هم ب تلخک و چسب برق نیاز پیدا نکردم،فقط موقع گریه و جیغ صبوز بودم و کوتاه نیمدم،امیدوارم همه موفق باشند، فقط محبت یادتون نره، من خیلی بهش محبت کردم ک خدای نکرده اعتماد ب نفسش پایین نیاد