سللام مامانای سخت کوش😍😍😍
این روزها چه میکنید؟
تو چه مرحله از بچه‌داری هستین؟ کدومشو به راحتی طی کردین با کدومش هنوز دارین میجنگید😂😂😂
ما یه پسرفت جیش داشتیم اینجوری بود که راد دقیقه ۹۹/۹۸ یادش میومد جیش داره و شورتش یه نمه خیس میشد😮‍💨😮‍💨😮‍💨
گذشت الهی شکر
(تمرکز که میکرد روی موضوعی از همه چیز دنیا یادش میرفت این شد که دو هفته دستم به این موضوع بند بود)
یا دوره جیغ زدن و بهانه‌های مختلفو گذروندیم(سخت سخت..😮‍💨)هر کدومش علتهای مختلف داشت
الان هم دیدم آداب خوردن و نشستن و … لباس پوشیدن و یسری کارهای روزمره براش مهم شده منم دارم از ریشه باهاش همراهی میکنم
مثلا بعد از شام و مسواک بریم لباس خواب بپوشیم، کتاب بزاریم کنار تختمون، لیوان آب و …
صبح‌ها هم هر لباسی که فکر میکنیم نیاز به شستن داره بیاد تو سبد لباسها
هر چند که بیشتر عروسکها میان اما بازم خوبه😅😅😅
مثلا شب‌ها دیده من کتاب میخونم
میاد تو تخت پیشم دیگه بپر بپر نمیکنه کتابشو میاره برای خودش داستانشو زمزمه کنان میخونه

اینا به کنار، شرایط روحیه خودم خیلی عجیب شده
طوری که خودم با اخلاقمو رفتارم یهو مول کسیکه جفت شیش آورده
هر ماه سوپرایزی جدید🫤🫤🫤🫤

اینم شوری اخیر که با اوج بی‌حوصلگی آماده شد،

تصویر
۱۸ پاسخ

ممنون عزیزم ❤️

چالش فعلی ما دست بزن داشتن پناهه هم‌بچه ها رو میزنه و هم‌منو
خیلی باهاش حرف زدم‌اهل خشونت نیستم تو خونه هم اهل این کارا نیستیم
هرچی براش توصیح میدم‌بی فایده س
می بینی زده میگه وای مامان ببخشید نمیخواستم بزنم
هر راهی رو امتحان کروم بی فایده بود

من هم مثل شما هم جیش کردن تودقیقه نود پشت سر گذاشتیم هم بهانه ها ولجبازیاشو فقط یه چیزی خیلی بهم وابسته شده یک دقیقه ازم جدا نمیشه اینو نمیدونم چیکارش کنم چطوری بهش اطمینان بدم تااسترس رفتن من به جایی رو نگیره وگریه نکنه

خداروشکر ماهم خیلی مراحل گذروندبم ولی مرحله الان که یکم خودمو ناراحت می‌کنه اینکه دختر من قبلا به زدن متوسل میشذ الان بجایی حرفش میزنه یکی دوبار طرف مقابل بچه گوش نمیکنه و نوبت و... رعایت نمیکنن قهر می‌کنه و گریه یعنی نمیزنه و اینکار می‌کنه ولی ناراحت میشم

چالش من ارتباط گرفتنش قبلاخیلی قشنگ سلام میدادالان پشت تلفن سلام میده حضوری اصلاسلام نمیکه یارفتاربقیه بچهارویادمیگیره اینکه سلام نمیده چندوقت تمرینم میکنم اماانگاراثرنداره

ما الان تو بدترین مرحله ایم ،بهونه گیری زیاد ،جیغ و گریه شدیددددد،و اینکه اصلا بی‌خیال چیزی نمیشه 😭
یعنی منو شوهرم خودمونو پاره میکنیم با هرچیزی سرشو گرم میکنیم ،حرف ،بازی ولی دوباره همون موضوع یادش میاد و گریه و جیغ از سر گرفته میشه
دیگه الان چند روزه با همسرم توافق کردیم بی محلی کنیم چون اکثرا بهونه گیری الکی داره و به نظرم یکم زیادی لوس شده

منم الهی شکر همه ی این چالش هارو پشت سر گذاشتم رفتار پسرم خیلی بهتر شده ی چالشی که باهاش دارم ودر حال ترک علاقه ی شدیدی به خوراکی سوپری داره یک هفته هست دارم باهاش مبارزه میکنم اصلا برای خرید خودم نمیرم به باباش اونم یواشکی پیام میدم که فلان چی رو بکیر تا پسرم هوس نکنه بره وبا خوراکی بیاد خونه 😄 واینکه بچه ها کارها ورفتارهای بزرگتر هارو تکرار میکنن چه خوبه الگوی خوبی واسشون باشیم نمونه اش همین کتاب خواندن شما 👌
و این شوریتون دلم منو برده 😋
به دل خوشی استفاده کنید 😘

ما فعلا چالش دندان درآوردن و غذا نخوردن داریم .. و اینکه جدیدا خیلی لجبازی میکنه 🥲

آخ دقیقا مام همین چالش پسرفت و داریم الان، چرا واقعا؟ شده ده ثانیه قبل پرسیدم جیش داری خوش و خرم گفته نه بعد همون چند ثانیه یهو انقدر بهش فشار اومده که با گریه میگه وای داره میریزه و واقعا هم میریزه متاسفانه🤦‍♀️نمیدونم تا کی قراره ادامه داشته باشه

مشکل جیش رو چطور کنترل کردی عزیزم ؟

چالش فعلی ما زیاااده
یهو همهالشا باهم هجوم آوردن
اول اضطراب جدایی مجدد اهورا بعد از ترسی که از دندون پزشکی داشت
این موضوع یک ماهه درگیرشیم
و جدیدا اینکه به هیچ کس سلام نمیکنه. حرف نمیزنه با کسی. ازش سوال میپرسم جواب نمیده. مهمون میاد یا مهمونی بریم چسبیده به من و با هیچ کس حرف نمیزنه
تو این دومی گیر کردم به شدت
اولی رو یکمی تو یک ماه کمتر کردیم با کتاب و قصه و اینا
دومی رو کتاب هم براش میخونم تاثیری ندارد متاسفانه و من اگر تا این سن برام مهم نبود ولی الان که چهارسالشه برام مهم شده و دوست دارم آداب معاشرت رو بلد باشه

چالش این روزهای من لبنیات و ماهی نخوردنشه، اصلاااا لبنیات نمیخوره نه شیر نه ماست و دوغ
دیشب بردمش فروشگاه پنیرخامه ای برداشت الان بقول خودش چون پنیرکوچولو بوده چند لقمه خورده
چالش هایی که پشت سر گذاشتم مثلا موقع برگشت از خونه بابابزرگا گریه کردن، بیش از حد اسباب بازی خریدن، آگاهانه غیر منطقی صحبت کردن بوده

سلام
من دو سه هفته ایه حالم خیلی خوبه✌️
خداروشکر کارم رو استارت زدم و همه چی در حال حاضر خوب پیش میره

تایمامون با ایلیا فشرده شده ، اما چون حال روحی خوبه چالشام واقعا کمتره
قبلا صب تا شب خونه بودم اما روانم یاری نمیکرد الان از صب میدوئم برا کارای خونه ، عصر مرکز بعضی روزا صب مرکز بعدش بدو بدو خونه ولی چالش با ایلیا شکر خدا کمتره
ولی چالش جیغ و پافشاری رو داریم همچنان اما این دو سه هفته مدیریت راحت تر بوده برای من

نشد ی بار بشینه سر سفره خودش غذاشو کامل بخوره بااینکه میدونم گرسنه هس یا نهایت نصفشو مبخوره بقیه رو من دنبالش بدم تو مهمونی ک اصلااااا همه بچه ها نشستن دارن غذا میخورن این اصلا نمیاد نمیدونم بااین رفتارش چ کنم هرچی بگم هم بدتر میشه نمیگم هم براش مهم نیس😓

من تو مرحله حرف زدن گیر کردم نمیدونم چی کار کنم تکلم داره شنوایی داره حرفم میزنه اما جملات کوتاه خیلی زرنگه و باهوشه ولی چه کنم که دلش نمیخواد حرف بزنه دکتر مبرم میگه سالمه گفتار درمانی هم همکاری نمیکنه بلده حرف بزنه ولی انگار لج کرده نمیزنه تو روخدا اگه راه حلی بلدی شما بگین

ما گوش دختر خونه رو به در خواست خودش سوراخ کردیم و خیلی خرسندیم بابت این غول که گذشت
فعلا هم در تدارکات مراسم عقد کنون یه فامیل نزدیک هستیم ، یه چیز هم بگم افت انرژی در طول روز تو پاییز یه چیز طبیعیه من یه مطلب خوندم گفته بود چند دقیقه در ابتدای صبح در معرض نور خورشید باشید تا این مسئله تو پاییز رخ نده نمیدونم خودمم امتحانش میکنم
چه رخ خوبی داره شوری😍😍😍

فعلا بزرگترین چالش من کار دستی درست کردن و تکلیف نوشتن و کمک کردن به دخترم هست از اون ور یه پسر شیطون و بد اخلاق و جیغ جیغی که نمیزاره یه ثانیه با خواهرش کارم کنم باید یکی رو شرق خونه مشغول کنم یکی رو غرب و همزمان به هر دوتاش برسم 🤕🤷‍♀️ دخترم تنهای لوحه هاشو نمینویسه میگه بیا پیشم بشین درکل خودمو دو تقسیم کردم همزمان به هردو تا برسم 🤦‍♀️
و آخر شبا هم باید کاردستی درست کنم وقتی همه خوابن

تو مرحله سخت وابستگی به من گیر کردم جایی نمیمونه بدون من ازم جدا نمیشه کوچیک بود میرفت خونه مامانم چند ساعت الان تا من نرم باش نمیره

سوال های مرتبط

مامان قندلی❤️ مامان قندلی❤️ ۳ سالگی
بیا تو این منجلاب زندگی یه لیوان چایی برات بریزم تصدقت...☕️

چند روزی بود زندگی روال شده و بود پسرم بدون دغدغه و غر زدن هر روز میرفت مهد تا اینکه امروز صبح گفت نمیرم😮‍💨

امروز عکاسی داشتن لباس آماده کرده بودم من خیلی ذوق داشتم اما وقتی پسرم گفت نمیرم واقعا خورد تو ذوقم🥲

هر چی بهش توضیح دادم و داستان گفتم فایده نداشت که نداشت بعد نوبت باباش شد اونم کلی حرف زد و … اما بازم پسرم قبول نکرد😬

گاهی اوقات از این همه چالش کلافه و سردرگم میشم😰

ولی سعی کردم آروم باشم و صبحانه م رو خوردم گفتم اشکال نداره فریلنسری همینه دیگه اگه انتخابت این بوده که تو خونه کار کنی پس نمیتونی قانونمند کار کنی برای همین یه کوچولو روی سایت کار کردم و خاموشش کردم چون پسرم نمیذاشت تمرکز کنم🙂

الانم کلا برنامه ای که برای امروز چیده بودم ریخت بهم دار به برنامه جدید با حضور افتخاری پسرم میچینم🤓

تصمیم فعلا به این شد که با هم بریم خرید و بعدم ناهار درست کنیم👩🏻‍🦰👦🏻

بقیه روز هم خدا بزرگه👀

ولی یه خشم از روزگار دارم😄م
مامان قندلی❤️ مامان قندلی❤️ ۳ سالگی
‏واقعا نمیدونم به پوستم برسم😶‍🌫️
سلامت روانمو در نظر بگیرم‌🤯
سلامت جسمانیمو درمان کنم🧑🏻‍⚕️
مراقب دوندونام باشم🦷
خوشگل بمونم👱🏻‍♀️
کتاب بخونم📚
کارکنم👩🏻‍💻
پارتنرخوبی باشم♥️
آدم خوبی باشم👩🏻‍🦰
عشقو حال کنم💃
اصلا نمیدونم کاش پیشی بودم…🐈😂

این روزا احساس میکنم کمی تو روزمرگی هام گم شدم…🤦‍♀️

این ترم باشگاه ثبت نام نکردم احساس کردم بیشتر دارم عذاب میکشم چون ترم تابستون کلا از ۳۶ جلسه ۱۰، ۱۲ جلسه بیشتر نتونستم برم و همه ش عذاب وجدان داشتم🤷‍♀️

فعلا به خاطر شرایط کاری و پسرم که بیشتر به حضورم نیاز داره گفتم باشگاه رو حذف کنم😬

ما مادرا برای محافظت از فرزندمون اولین کاری که میکنیم از برنامه های خودمون میزنیم …

اون روز یه نمودار از بعد از به دنیا اومدن فرزند میدیدم و دیدم چقدر شبیه زندگی خودمه این نمودار کلا نشون میداد که یه پدر بعد از به دنیا اومدن فرزندش نمودارش کاملا صعودی و با موفقیت های پی در پی بود اما متاسفانه نمودار مادر کاملا سینوسی و بیشتر نزولی بود به خصوص ماهایی که خانواده هامون کنارمون نیست بیشتر از اهدافمون دور میشیم چون مراقبت از فرزندمون بیشتر میشه به عهده خودمون😇

اما تا حدودی از خودم راضیم که سریع شغلم رو از زندگیم حذف نکردم☺️
خیلی از مادرا هستن که مجبور شدن به خاطر شرایطشون دست از کارشون بکشن…

از این حرفا گذشته…
من عاشق سبزی تازه م بوش دیونه م میکنه🌿🌱☘️🍀

از همه بیشتر هم پیازچه و تربچه دوست دارم🥰
مامان آراد مامان آراد ۴ سالگی
آقااااا سلام
یه اعلام حضور کنید ببینیم کی هست کی نیست
چه خبرا حالتون چطوره؟
من عمیقا توی روزای تعطیل دلم میگیره نمیدونم چرا 😐
خواستم بیام اینجا بنویسم که بمونه و چند وقت بعد دوباره بیام بخونم اینطوری خلاصه بگم که
احتمالا کلاسای کاردرمانی حسی و ذهنی ارادو کنسل کنم و خودم باهاش کار کنم چون سه ماهه داره میره و اصلا تغییری نکرده و من تاکید داشتم که مشکلات حسیش بهتر شه که تو این سه ماه اصلا تمرینات حسی انجام ندادن
فقط گفتار درمانی میبرم که اگر اینم خودم میتونستم و از پسش بر میومدم نمیبردمش ولی خب هرچیزی نیاز به علم داره که تو این موضوع من ندارم😬😂
گفتارش نمیتونم بگم بهتر شده ولی بازم خداروشکر یه چیزایی رو میگه که قبلا نمیگفت
اکولالیاش( تکرار مداوم جملاتی که قبلا شنیده) یه روزایی خیلی کمه و یه روزایی مثل امروز از همون صبح که چشماشو باز کرد رو دور تکرار بود
باید صبور باشم
ولی خدا شاهده خسته ام با هرچیزی گریم میگیره و دلم اتیش میگیره🥲
فقط به خودم میگم خدا اینطوری نه منو نه این بچه رو رها نمیکنه حتما یه روزی وایمیستم و نتیجه ی این روزای سختو میبینم
برامون دعا کنید با اون قلبای پاکتون❤️