۷ پاسخ

سلام منم بدون درد بستری شدم بهم امپول فشار زدن کیسه ابمم پاره کردن دردام منظم شده بود هر ۲دقیقه یکبار می‌گرفت فقط خواهرم کمرمو ماساژ میداد تا درد ول کنه روی توپ اینا نشستم بیشتر از ۳سانت باز نشدم اگ دردت شروع شد برو سرویس به کمرت آب داغ بگیر خیلی آروم میشی من از ۱۱ صبح تا ۱ شب درد طبیعی کشیدم آخرم رفتم سز اورژانسی بی‌حسی زدن بچه ب دنیا آومد ولی من داغون شدم دیگ دوتا دردو کشیدم

منم درد زیادم یکساعت بود وزاییدم .گاز هم زیاد روم اثر نکرد.
اگه اینجوری بزایی که خیلی خوبه نمیفهمی اصن چیطور شد

نه بابا میزنمن اگه بخوای بگو ایراد نداره من بی‌حسی رو می‌خوام در هر صورت

نترس بابا اندازه من هیچکس کم تحمل نیس ولی تحمل کردم اصلا الان که فکر میکنم میگن چجوری تحمل کردم برای خودم جای تعجب داره امیدت به خدا باشه

من زایمان دوم بودم بی حسی هم زدم به نظرم بزن شما هم

کدوم بیمارستان رفتی عزیزم

این زایمان من شد دردسر دکترم گفته ۱۱ ام بیا معاینت کنم برم اونجا زورش میکنم نامه بده بهم نمیخام دردم بگیره 😭

سوال های مرتبط

مامان ملینا مامان ملینا ۵ ماهگی
تجربه زایمان قسمت اول
بالاخره منم زایمان کردم
تو یه شب ترسناک که صدای بمب و موشک میومد
دیشب یه دفعه کیسه آبم پاره شده و یه حجم زیادی آب ازم اومد جوری که تا پایین پام خیس شد
کیسه ابم بی رنگ بود که میدونستم خیلی اورژانس نیست اما چون فاصله خونه تا بیمارستان خیلی بود سریع رفتم بیمارستان
میخواستم طبیعی زایمان کنم
حدود۳ساعت درد طبیعی روکشیدم فاصله ی درد ها خیلی نزدیک بهم و شدید بود اما دهانه ی ۲انگشت موند تازه اونم به خاطر معاینه های تحریکی که می کردن ولی دردش خیلی زیاد بود وسربچه خیلی بالابود
هماهنگ کرده بودم دکترم خودش بیاد برای زایمان . دکترم هم گفته بود با درد های خودش بمونه. منم داشتم درد زیادی رو تحمل میکردم که صدای بمب و موشک اومد خیلی نزدیک بیمارستانم بود. خیلی ترسیدم دیگه نمیتونستم تحمل کنم. خود کادر بیمارستانم ترسیده بودن و داشتن همزمان با دکترم تلفنی حرف میزدن که یهو گفتن میخوای سزارین بشی
منم دیگه تو اون شرایط نمیتونستم تحمل کنم که گفتم اره منو ببرین سزارین
مامان دختره پاییز مامان دختره پاییز هفته چهلم بارداری
خانوما من دکترم قبول نمیکنه سزاریان بکنم اختیاری
بعد من این چند ماه که حالم بد میشد یه بیمارستان دیگه میرفتم اون بیمارستانی که دکتر خودم هست نمی‌رفتم چون ماما هاش سر خشک بودن بی اعصاب دو بار بستری شدم اصلا توجه نمی‌کردن بهم درد داشتم میگفتن چیزی نیست ولی رفتم یه بیمارستان دیگه سه بار بستری شدم هر سه بار سه روز بستری بودم همون سه روزم بلوک زایمان بودم اونجا هم تحت نظر یه متخصصم اونم قبول نمیکنه برای سزاریان ولی ماما هاش پرسنل هاش خیلی خوب بودن هر چی خواستم برام آوردن درد هم داشتم بهم سرم میزدن کلا ان اس تی بهم وصل بود برای دردام بعد حالا من جلو چشام دیدم چند نفر طبعیی زایمان کردن ماما همراه داشته باشی اون قدرم سخت نیست طبعیی حالا من به همین دکترع گفتم میخام ماما همراه بگیرم گفت نگیر اینجا بهت کمک میکنن ولی من میترسم واقعا دو دلم نمی‌دونم کدوم بیمارستان برم بیمارستانی که دکتره خودم هست برم طبعیی کنم خودش میاد بخیه میزنه
ولی میترسم اونجا زیاد درد بکشم یا برم همین بیمارستانی این چند ماه بستری بودم هم دکترش مهربونه هم ماما هاش تو بلوک زایمان حالا اگه برم اینجا اگه ماما همراه بگیرم ماما همراه خودش بخیه میزنه آخه من نمیخام الکی بهم بخیه بزنن دو روز که باز بشه عفونت بکنه برای همین بخیه زدن نمی‌دونم کدوم بیمارستان برم