۱۰ پاسخ

بگو اگه صلاح میدونی مطب بزن

اصلا نگو دکتر میبری بگو خوب شده و تمام

این حرفهای بقیه خیلی رو مخه مثلاً بچم گریه میکرد یه بنده خدایی گیر داده بود که بهش شیر بده آروم بشه گفتم بچه رو که گرسنش نیست رو با شیر آروم نمیکنن گفت واااا شیر بده بهش گناه داره گفتم گناه رو زمانی داره که عادت کنه به آروم شدن با شیر ،بعد از دوسال که شیر رو ازش بگیرم ضربه روحی بدی میخوره اونوقت اگر گریه کنه با چی باید آروم بشه؟
یه جوری نظر میدن که انگار مادر بچه دشمن بچست مثلاً دکتر دختر من گفت تا یک‌سالگی اولویت شیره از یک سالگی تا دو سالگی باید چهار وعده شیر بخوره و اگر بیشتر بخوره ضعیف میشه طرف اومده میگه دکتر چرت میگه تا دو سالگی هرچی دلش میخواد بده شیر بخوره😐

تیروئید خیلی جدیه اصلا دست کم نگیرش خوب میکنی



عزیزم دختر عمو بابام بچگی موقع زایمان گفتن باید قرص بهوره تیروئیدش بالاس یا چیه عمه ها بابام نذاشتن گفتن ول کن خرافاته اله بله آوردن دختره تا ۱۲ ۱۳ سالگیش خوب بود یهو تشنج کرد الان خیلی بد شده دلم بحالش میسوزه


نگفتم نگران شیا گفتم ک بگم کار خوبو تو میکنی وقتی میشه کنترل کرد
پسر عمم تیروئیدش مشکل داره از بچگی قرص میخوره الان خوبه کلا

بهش میگفتی لطفا ادرس مطب و بده تا بیاییم برای ویزیت. شما کاری که درست و صلاحه رو انجام بده اونو ولش کن

چه قرصی استفاده میکنه

بگو چشم و کار خودت انجام بده این چشم از صد تا گوه نخور بدتره وقتی بفهمه راه خودت رفتی😂

بگو کاش دخااااالت نکنی زن

مشکلش بچه چیه عزیزم

بهش بگو دایه مهربان تر از مادر نشو ...کار درستی میکنی حتما ببرش برا آزمایش و اصلا به حرفاش اهمیت نده

سوال های مرتبط

مامان Ali مامان Ali ۱۷ ماهگی
پسر گلم علی جان
یک سال و یک ماه از زندگیت گذشت و دوست داشتم برات این دلنوشته را بنویسم
تا یک سالگی دندون نداشتی و بهد از چندین بار دکتر بردن و شربت کلسیم و قطره ویتامین د در فاصله یک سالگی تا ۱۳ ماهگی دندونات دراومد چهار تا با هم . اول پایین سمت راست و بعد بقیه شون . خب مشخصه دیگه که چقدر بی اشتها و کلافه شدی و چقدر سخت بود اما گذشت ... و من تازه فرصت کردم برات آش دندونی درست کنم . راستی قدم های قشنگت هم مستقل تر شده از یازده ماهگی با کمک راه رفتی اما تازگی ها چند قدم خودت برمیداری و از رو زمین بلند میشی هر یک قدم که به سمت مستقل شدن بر میداری ما یعنی من و بابا و خواهرات ذوق می کنیم ... از کارای قشنگت بگم : میتونی حلقه ها را تو میله بندازی ، بای بای می کنی ، ماشی بازی می کنی و ماشینها را رو زمین میکشی ، توپ را با پا می زنی ، توی فلوت خواهری فوت میکنی تا ازش صدا بیاد، با هم میریم رو بالکن به گلها سلام میدیم و بهشون آب میدیم ، کلاغ پر بازی میکنی و انگشت اشاره تو رو زمین میذاری ، دست دستی می کنی ، وقتی بهت میگم لالایی کن می ری رو بالشت لالایی می کنی ، یاد گرفتی به جای اینکه با کله از تخت پایین بیفتی با پا پایین بیایی ... فکر کن پسر ... سال اول زندگیت پر از مهارتهای جدید بوده انگار همین دیروز بود شش ماهگی ت که با کله از تخت اومدی پایین و بلد نبودی و حالا فقط شش ماه ازش گذشته و تو یاد گرفتی با پا از تخت پایین بیایی ... به قول خواهرات هر مهارت جدیدی که یاد می گیری یه جون به جونای مامان اضافه میشه و به قول بابا هر یه روزی هم که غذا نمیخوری هفت تا جون از مامان کم میشه 😅البته شوخی می کنه ولی خوب سر غذا نخوردن جناب عالی خیلی تلاش می کنیم . ع