۴ پاسخ

من نه جون داشتم نه نفس یکم که راه میرفتم در حد یک قدم باید چندین بار نفس می‌کشیدم

من قبل زایمان اینطوری شدم
یعنی بستری شدم برام سرم زدن
نفس نمیتونستم بکشم به سرفه هم می افتادم فشار روی قفسه سینم بود
درد من از اضطراب شدید بود یهو بغضم ترکید شروع کردم گریه
هرچی گریه میکردم قفسع سینم سبک تر میشد
بعد گریه خوب شد
بنده خدا ماما گرخیده بود میگفت چی شده خیلی درد داری؟؟؟
اضطراب نداشتی بعدزایمانت؟

عزیزدلم موقع زایمان متاسفانه اینقدر شکمتو و قفسه سینتو فشار دادن که بچه بیاد بیرون اینطوری شدی عروس عمه ی همسرمم یک هفته قبل من زایمان کرد اینطوری شده بود بنده خدا چند روز تو بیمارستان زیر دستگاه اکسیژن بود واسه اون خیلی شدید بود اما چون خودت بی حسی پارچه هم انداختن خودت نه میبینی نه متوجه میشی

خب بدنت جون نداشته

سوال های مرتبط