امشب مهمونی بودم تو آشپزخونه نشسته بودیم با خواهر شوهرام بچه بیدار
بود بازی میکرد خواهر شوهرم در کابینتو باز کرد خورد تو صورت بچه زودی جلو دستشو گرفتم خودشم نفهمید بچه هم هیچ کار نشد خداروشکر صورتش الان از همون کوقع انقدر عذاب وجدان دارم دلم به دخترم میسوزه چرا دردش گرفت در خورد تو صورتش انقدر کرفر ی هستم از خواهر شوهرم

۶ پاسخ

سیر نمیکنه بهش شیر خشک نان یک میدم

سلام من میخوام شیرم خشک شه از چه قرصی استفاده کنم راهنمایی کنید ؟

اشکالی نداره عمدی نبوده ک حتما هواسش نبوده
درکت میکنم چه حسی داری🥺😅

عمدی ک نبوده گلم
نگران نباش قرار نیست هیچ اتفاقی نیفنه واسه بچه
من ک مادر شوهرم بچه رو انداخت بالا عز ترس تشنج کرد تو دوسه ماهگی
تا یکسالکی درگیر دکتر بودم

وا چ قدر خواهر شوهرت بده حواسش نبوده يا ب دستي كرده 🫤🥺

عمدی نبوده خداروشکر کن چیزیش نشده ♥️خودتو اذیت نکن

مقالات مرتبط

خانه داری و بچه داری
آیا خانه داری و بچه داری با هم جور در می‌آید؟
چرا حوصله بازی با کودکم را ندارم؟
چرا حوصله بازی با کودکم را ندارم؟
رفتار خودخواهانه کودکان
علت رفتار خودخواهانه کودکان و برخورد مناسب با آن
غذای مخصوص روز‌های امتحان بچه‌ها
غذای مخصوص روزهای امتحان بچه ها | تغذیه در ایام امتحانات

سوال های مرتبط

مامان مهراد مامان مهراد ۳ ماهگی
ی استوری گذاشتم درباره در زدن و تربیت بچه ها و اینا اگه خواهر شوهرم گفت با منی (چون در نمیزنه) بگم با تو و همه یا چی؟
مشاهده ۳ پاسخ
مامان 𝐒𝐞𝐥𝐢𝐧🧚‍♀️ مامان 𝐒𝐞𝐥𝐢𝐧🧚‍♀️ ۸ ماهگی
خانوما آبله مرغون چجوریه بچه خواهر شوهرم صورتش دونه قرمز بود سرشون چون خارونده بود خونی بود یکم مادر شوهرم گفت کک و پشه نیشش زده ولی من خیلی میترسم بچم بغل کرد
مشاهده ۲ پاسخ
مامان لارا مامان لارا ۶ ماهگی
دیشب دخترم تا صبح نخوابید دل درد بود و و گریه می‌کرد ساعت ۱۱ ظهر خیلی سردرد شده بودم بهش با یکم تندی گفتم بخواب مامان دیگه خستم کردی بعد هم با هم خوابیدیم ساعت ۱ که از خواب بیدار شدم کنارم خواب بود دست کشیدم رو صورتش یکو زد زیر گریه و خیلی دلش پر شده بود انقدر وزناک گریه می‌کرد که من هم باهاش زدم زیر گریه بچه که بودم از مامانم هیچ خاطره خوبی ندارم و همیشه در حال دعوا با من بود و گفته بودم دخترم که به دنیا اومد اصلاً باهاش دعوا نمی‌کنم و الان عذاب وجدان اره خفم می‌کنه که چرا سر بچه یک ماهه داد زدم...
مشاهده ۱ پاسخ
مامان نویان وتو دلی مامان نویان وتو دلی ۹ ماهگی
وایی چه خاکی بریزم تو سرم
بچه خواهر شوهرم نشست رو بچم بعدش بچم بیدار شد یکم گریه کرد دوباره خوابید
مشاهده ۶ پاسخ
مامان نور زندگیم مامان نور زندگیم ۹ ماهگی
خانوما من ناخنم خورد به چشم دخترم دستم بشکنه الهی
یه نقطه قرمز تو سفیدی چشمش اومده چیزی نمیشه انقدر نگرانم عذاب وجدان دارم 😞😞😭😭
مشاهده ۵ پاسخ
مامان علیسان مامان علیسان ۲ ماهگی
سلام دوستان ممنون میشم همتون نظر بدین من جاریم بچش پارسال به دنیا اومد دختر بود وقتی میگرفتم بغلم از بغلم زود می‌گرفت میگفت بده شیر بدم یا جاشو عوض کنم یدونه دختر بزرگ هم داره ۱۰ سالشه بچه تو بغل دختر خواهر شوهرم بود خواستم ازش یهو بچه جاریم اومد تو گوشش گفت به اون نده بچه رو منم شندیم خیلی ناراحت شدم منم ۲ سال بود عروسی کرده بودم به دکتر میرفتم مشکل داشتیم بچه دار نمی‌شدیم بعد ۳ ماهگی اون منم باردار شدم خدا بهم پسر داد تو ۵۰ روزگیشم یه جشن کوچیک گرفتم همون روز جشن بچمو جاریم بغل گرفت رفتم از بغلش گرفتم همون روز هم کلی کار کرده بودند تو خونم خواهر شوهرام ناراحت شدن گفتم اون بچشو ازم می‌گرفت گرفتم ولی میگفت تو ناراحت بشی اشکال نداره چرا اونو ناراحت کردی حالا به نظر شما نباید این کارو میکردم؟؟؟؟
مشاهده ۱۱ پاسخ
مامان پارسا مامان پارسا ۵ ماهگی
امشب پسرم نمی‌دونم چش‌ بود شیر خشک درست کردم دادم خورد ولی بازم بی تابی میکرد و دنبال سینه میگشت سینه خودمو میذاشتم دهنش آروم میشد تا از دهنش در میومد جیغش میرفت هوا دستشو یقه لباسشو میخورد هر کار میکردم پستونکشو تف میکرد تا دوباره سینه مو میخورد آروم میشد آنقدر خورد که همه رو بالا آورد و دلش درد گرفت....چرا بچه های شمام اینجورین؟؟؟
مشاهده ۳ پاسخ
مامان ویهان💙 مامان ویهان💙 ۹ ماهگی
🥺🥺خانما یه تجربه ی بد

امشب مهمونی دعوت بودم برا شام
گفتم بچه مو نبرم اذیت نشه چون نزدیک ۳۰نفر بودیم
دفعه اولمم نیست پیش مامانم میزارم
براش شیر گذاشتم
شیرشو خورده بود و خوابیده بود بعد کلا یه ساعت و نیم بود از پیشش رفته بودم شروع میکنه به جریه مامانم میگفت از گریه کبود شده هیچ جوره اروم نمیشده منم فوری خودمو رسوندم تا اومد بغلم اروم شد
بچه م منو میخواست😭😭
از اونموقع انقدر عذاب وجدان دارم دوس دارم خودمو بزنم
😭😭حس میکنم مادر بدی هستم
خواستم بچه م اذیت نشه تو مهمونی هی دس به دس کنن
بدتر خودم باهاش کردم😭😭😭
مشاهده ۳ پاسخ
مامان شاهان مامان شاهان ۳ ماهگی
بچمو گذاشتم تو قنداق چسبی
نمیدونم چرا دلم براش میسوزه
عذاب وجدان گرفتم 😐😑
مشاهده ۹ پاسخ
مامان سوسو مامان سوسو ۳ ماهگی
دخترم دیشب ساعت دو خوابید ۶نیم بیدار شد یکم شیر خورد باز خوابید تا ۱۰منم خواب بودم باهاش الان عذاب وجدان دارم میگم نکنه گشنش میشد تو خواب بیدار نمی‌شدم بش شیر بدم🥲
مشاهده ۹ پاسخ
مامان رادمهر🩵 مامان رادمهر🩵 ۲ ماهگی
سلام مامانا
دیشب پسرم خیلی بی قراری کرد خونه مادر شوهرم بودم
مادر شوهرم پسرمو گرفت برد تو اتاق خودشون منم گفتم زشته برم پشت سرش بگیرمش ولش کردم پیششون وقتی آوردش ک شیرش بدم یهو گفت سینمو انداختم دهنش گرفت خورد خابید
آنقدر حالم بد شد آنقدر اعصابم خورد شد هیچی نگفتم
از صبحه دارم بهش فکر میکنم میگم آخه چرا چی پیشه خود فکر کرده که سینشو انداخته دهن بچه من
مشاهده ۹ پاسخ
مامان ماهان🌙 مامان ماهان🌙 ۳ ماهگی
واای سینه هام از درد دارن میترکن بچه هم بیدار شد یذره خورد و خوابیذ 😩
تو طول روز کاشکی انقدر سینه ها پر میشدن
مشاهده ۳ پاسخ
مامان نوردلم💙خدا مامان نوردلم💙خدا ۷ ماهگی
بابام تو بچه داریم انقدر نظر میده مجبور میشم جواب بدم بعد عذاب وجدان میگیرم😔😔
مشاهده ۵ پاسخ
مامان مهرسانا مامان مهرسانا ۸ ماهگی
شماهم نمیزارید کسی نینی هاتونو ببوسه من به همه گفتم نبوسن بچه هایه جاریم هی میخوان ببوسن نمیزارم خواهر شوهرم از لجه من همش میاد میبوسه بچه دار نمیشه نمیتونمم بهش چیزی بگم دیروز ازبس بوسیده بود یه طرفه صورتش قرمزه قرمز شده بود حالایکی دوبار میبوسیدناراحت نمیشد یه نیم ساعت میاد تو این نیم ساعت بیشتر از 10 بار بچه رو میبوسه
مشاهده ۴ پاسخ
مامان هستی مامان هستی ۸ ماهگی
امشب با شوهرم دعوا کردم
من بچه اولمه برای همین هیچ تجربه ای ندارم خیلی روی دخترم حساس هستم دوروز پیش با همسرم رفتم مسافرت وقتی رسیدیم منم خسته گرفتم که بخوابم نشد رفتم خونه برادر شوهرم جاری ام تو آشپزخونه بود منم مشغول دخترم که دخترم بی قراری میکرد هر کاری کردم نتونستم ارومش کنم
شوهرم برگشته میگه این بچه رو اذیت می‌کنه بچه داری بلد نیست گرفت بچه رو داد بغل جاریم بچه رو ازش گرفتم میبینم میگه به بچه نبات داغ بدید
هرچی میگم داروخاشو برای کولیک دادم نمیخواد نبات داغ به بچه ام نبات داغ دادن خیلی از دست شوهرم ناراحت شدم برگشتنی هم اصلا باهم حرف نزدیم ک آمدم خونه تمام بدنم درد می‌کنه اینم از مسافرت رفتن من بهش گفتم دیگه بمیرم باهات جای نمیام
مشاهده ۸ پاسخ