میشه لطفا همگی‌جواب بدین؟؟
اونایی که بچه همسن من دارین چقدر بهتون وابستت؟میزاره شما بدون اون جایی برین؟شبا باید پیشش بخوابین؟غذاشو خودش میخوره یا شما بهش میدین؟در طی روز چقدر میاد توی بغلتون بشینه؟
ممنون میشم به همگیش حواب بدین


من خیلی نگران وابستگی های پسرم هستم نمیدونم طبیعیه یا نه.من هرجا برم میخاد دنبالم بیاد فقط کنار باباش وامیسته اونم نه با میل و رغبت.با پسرعموشم خیلی خوبه گاهی پیش اون و چندتا بچه ی صمیمی فامیل میمونه ولی همیشه ترجیحش کنار من بودنه.با بقیه بیرون میره البته در صورتی که من بدونه من حتما خونه میمونم.۳بار جای خوابشو جدا کردم که پیش داداشش بخابه ولی باز داداشش چندشب نبوده و اجبارا برگشته پیش من و الانم پیش من میخابه.از اولی که غذاخور شد قاشق دادم دستش خودش میخورد منم میدادم ولی الان خیلی کم پیش میاد خودش بخوره منم ندم هیچی نمیخوره...نمیدونم این وابستگی ها طبیعیه یا نه...خیلی از طرف اطرافیان سرزنش میشم که بچت لوسه وابستس و...

۹ پاسخ

پسر من مهد می‌ره ،تنها هم شده بزارم خونه خالش من برم دنبال کاری ،حتی روزهای بعد هم میگه منو بزار خونه خاله تو نیا 🙂،غذا خودم دهنش میکنم گاها باباش ،از اول هم بد غذا بود و متاسفانه با گوشی غذا میخوره 🤦‍♀️ ،خانه بازی هم می‌ره و من شاید یه تایمی برم چند تا مغازه که خرید کنم مسول اونجا مراقب هست

دختر منم خیلی وابسته اس

آره دختر منم خیلی وابسته هست هر جا میرم باهام میاد ،حتی تو خونه باباش هم باشه من بخوام برم بیرون یه چیزی بخرم بازم باهام میاد پیش باباش نمیمونه

غذا فراری ، فقط گاهی اوقات چندتا لقمه خودش میخوره و گرنه خودم باید بدم ولی هرچیزی جز غذا خودش میخوره
خواب هم باید تو اتاقش باشیم تو تختش می‌خوابه ما پایین رو زمین می‌خوابیم
تنهایی هم بدون من میره، کسی باشه که سرگرم بشه کلا کاری به من نداره

پسر منم دقیقا 6ماه پیش همینجوری بود..
سعی کردم یکم محبتمو بهش کمتر کنمم.
یعنی دیگ زیاد قربون صدقش نمیرم.
دیگ کمتر بغل و بوسش میکنم..
البته ک باردار شدنمم بی تاثیر نبوده.
چون دیگ نمیتونم بغلش کنم.اوایلش استراحت بودم همش..
عوضش ب باباش میگفتم ببرتش بیرون و باهم خوش بگذرونن.
کم کم وابستگیش بمن کم شد.
خداروشکر خیلی بهتر شد.

دختر من بشدت وابستس جایی برم حتما باید ببرمش وگرنه کلی گریه میکنه شبا هم باید پیشش بخوابم تا خوابش ببره غذا هم نمیخوره خودم باید بدم کلا خیلی خیلی وابستس جایی هم بخواد با پدرش بره کلی گریه میکنه میگه باید مامان بیاد نمیدونم چه جوری این وابستگیشو کمتر کنم

تیام فقط پیش منو باباش میمونه ،غذا از دست هیچ احد و ناسی نمیخوره ، فقط باید خودم دهنش کنم اونم با گول زدن .. شبم ک یکم اونطرف تر از ما میخابه البته خودم یا باباش باید کنارش باشیم تا بخابع ، وابستگیش ب منو باباش مثل هم شده تازگیا.. خونه بازی و مهد هم اصلا تنها نمیمونه

بدون من مهد میره جایی هم میمونه ولی باید سر تایم برم دنبالش
شبا باید پیشش باشم مدام بغلم میکنه غذاش بلده بخوره ولی میگه بیا پیشم

خوب این خیلی وابسته پسرمن اصلا فامیل میبینه منو یادش میره زودتر کم کم بزلرش مهد بزار عادت کنه

سوال های مرتبط

مامان نگار مامان نگار ۴ سالگی
خانما توروخدا بیاین بهم بگید کار درست چیه اونایی ک تاپیکای قبلیمو خوندن مسدونن همون اقاعه دخترشو میفرسته خونمون همش رابطه دخترمو دخترش خیلی خوب شده دختر منم میره پیش اون باباش بهش میگه برو هرچیم من میگم میگه عیب نداره دختر اونم میاد بزار بچه راحت باشه بعد من رفتم دم در ک پسرم ک کوچیکه دور نشه از خونه اخه بدموقعست این مرده ام اومد دونه بهم داد برا پرنده هام هرچی بهش گفتم نه احتیاجی نیس زیر بار نرفت منم ب ناچار گرفتم بعد گف انقد بچه هاتو صدا نزن بزار راحت باشن دوبا ه بعد چند دقیقه بهش گفتم پسرمو لطفا بیارین دوباره شروع کرد ب تعارف ک ولش کن بزار راحت باشن بدون شام خوردن برن ناراحت میشمو از این حرفا منم بهش گفتم نه میخوام ببرمش دستشویی دیدم دوباره خودش رف اوردش ی لقمه کبابم گرفت سمت من گف حتما باید بخوری گفت نه ممنون من شام خوردم یه سره اصرار کرد تا پسرم از دستش گرفت خیلی حس بدی دارم نمیدونم واقعا تو عالم همسایگی اینطوره یا کلا ادم خوبی نیس