۳ پاسخ

چرا بیدار موندی من میگرم تخت میخوابن بزار چونه هاشون درد بگیره قبلا ها منم مثل تو بودن دیدم خودم ضرر میکنم ول کردم بچره

تو میخوابیدی، چه واجب بود بمونی تا اون بیاد، مردا بیشترشون همینن، فکر میکنن اگه دست ب کار خونه زدن میمیرن

لج کرده😂😂😂چندسالشه؟

سوال های مرتبط

مامان ❤  hana ❤ مامان ❤ hana ❤ ۳ سالگی
دیشب یه جایی بودم یه خانمی یه جریانی رو تعریف کرد برا ۳۰ سال پیش بود

گفت تو روستا بودیم پسرم کلاس دوم بود از مدرسه اومد گفت منم مرغ میخام بخورم دوستم مامانش مرغ درست کرده رفتم کتابم از خونشون بیارم سفره پهن کردن دیگه منم اومدم خونه حالا منم مرغ میخام

میگه بچم نیم ساعت جیغ و گریه ول کنم نبود ک یالا منم مرغ میخام
خانمه میگه شوهرم نبودش منم هیچی تو خونه نداشتم

میگه بخاطر بچم پاشدم رفتم در خونشون (فامیل هم بودن باهم )
میگه بهشون گفتم یه تیکه مرغ پخته یا خام بهم بده واسه بچم خونتون دیده گریه میکنه شوهرم بیاد بخرم حتما پسش میارم
میگه دختره گفت باشه رفت بیاره مادره چشم غره رفت اومد گفت ب جون این پسرم نداریم
میگه برگشتم بچم تا عصری هرچی دادم نخورد و فقط گریه ...
خلاصه میگه پسری ک جونشون قسم خورده بود تب کرده تب بالا یه هفته شد ۱۰ روز شد یه ماه شد تب این بچه قطع نشد ک نشد دکتر و دوا و بیمارستان و دعا و بستری هم فایده نداشت تب بچه ۴۰ درجه همراه با تشنج بود و بی دلیل همه ازمایشات سالم سالم..
مامان آنیسا مامان آنیسا ۳ سالگی
یه دردودل مادرانه هستش
خدامنوببخشه بابت حرفام.نمیگم مادرخوبیم ولی زاییدن ملاک نیست
بگی مادربشم پدربشه دهن فامیلاروببندم
حرف من باافغانی هاست حالا می‌خوابم ناراحت بشن اصلا مهم نیست
الان یه بچه دوساله حالا معلوم هم نیست دوساله باشه ب مامانش میگم چه ماهی بدنیااومده میگه یکماه ب عیدنوروزه.میگ خودم شوهرم دوستنداریم بچه بیاریم همین یکی بسه.ولی دویاسه سال دیگ بگذره میارم باز سه تا بچه باشن
حالا با خانواده شوهرش زندگی می‌کنه بچه فامیلاشون میاد بچه خواهرشوواین بچه رو بازی نمی‌دونم چی میکن پای بچه آسیب میبینه
میرن بیمارستان میگن پاس شکسته پاشو گچ میگیرن
بعددوروز بالاپاش ک گچ گرفتن میبینن ورم کرده میبرم دکتر میگه
عفونت کرده برای چی گچ گرفتن
بچه سه بار اتاق عمل بردن استخون پاشو تراش دادن
ناله می‌کنه بچه هم نمیخوره نون فقط منم هرچی ب دخترم بدم ب اونم میدم
امروز بخاطر عفونت کرده پاش بچه زجه میزنه من ازگریه هاش بیدارم
تازه مامانش خوابیده من بیدارش کردم.ی خورده بیدارموند ب زبون خودشون
صحبت کرد باهاش.گرفت خوابید پرستار دوباراومده میگ برای عمل قبلی هم پسره انجام داده ه مادرش همینطوری بود.غرزد بیدارنشد
الانم بچه زجه میزد از ساعت یازده ک‌ من اومدم بیمارستان تاالان گریه میکرد
پرستاره بیدارش مادرشو میگ پاشوبچت گریه می‌کنه ی آبی بده
دهنش خشک شد نمی‌دونم زیرزبونی چی ب پرستاره گفت‌.ی لیوان آب ازشیر براش آورد نمی‌دونم خورد بچه یانه پرستاره مسکن زدبهش
من حتی آب شرب بچم نمی‌دم آب معدنی حالا خودش می‌ره سریخچال بادهنش بطری یآب میخوره...
خودم بهش آب معدنی هم داده بودبرای ناراحتم خداکمکش کنه اینقدر ناله می‌کنه ک اشک چشمش خشک شده صداش گرفته