بنطرم این معلم بهت حس امنیت وارامش میداده براهمین دوستش داشتی
حالا داستان شما...این عشق ممکنه بین ۲تا زن بین ۲تا مرد و حتی بین انسان و حیوان بوجود بیاد...کمتر کسی میتونه این عشقو درک کنه خودتو سرزنش نکن..اگ میتونی باهاش ارتباط بگیر بگو ک چقد دوسش داری و مث خواهر بزرگتره برات.همین ک میگی کلی خالی میشی آروم میشی
همین داستان شما برعکسش واس من شده..من ۱۵سالم بود مغروررر رفیق یکی از پسرای همسایمون ک پسر همسایمون الان شوهر دوست صمیمی من شده..میومد باهم برن دبیرستان..اون موقع پسره عاشق من شد و من اصلااا نتونستم باهاش ارتباط بگیرم اصلا میدیدمش محلش نمیذاشتم صب تا شب۶سااال خداشاهده شبو روز سر کوچمون بود..نامه میداد شماره میداد ک اولا گرفتمو زنگ زدم ازخونه دوستم گفتم من حسی ندارم بیخیالم شو..خلاصه خیییلی تلاش کرد رفتواومد ک منو راضی کنه بیاد خواستگاری...تا زدومنو با دوست پسرم دید از دور چقد گریه میکرد بازم پام موند میگف هیچ کس عاشقت نیس جز من خودت قسم بخدا قسم...منم ک اصلا برام مهم نبود اون چی میگ..خلاصه ازدواج کردم اون رگشو زد افسردگی گرفت اینارو از دوست پسر دوستم ک اون موقع دوست بودن میشنیدم..حالش مدتها بد بود حتی شب عقدم دنبالم اومده بود شب عروسی جلو تالارم دیدمش گریه میکردو اونشب خیییلی ناراحت شدم و دلم گرفت...باورم نمیشد یکی انقد یکیو بخواد.خلاصه من ازدواج کردم اونم ب اصراررر پدرش یکیو گرفت بزور ک اونم باباش انتخابش کرده بود..۳سال پیش پیام داد تو اینستام منو از پیج دوستم پیدا کرده بود پیام دادو کلی گفتو گفت گفت ک زندگیمو تباه کردی گفت ک بقران قسم شبو روز تو یادتم شبی نبوده تو یادم نیایو بخوابم تو خواب خوابتو میبینم نمیدونمم چیکار کنم ک فراموشت کنم دارم آتیش میگیرم و من باورم نمیشد بعد ۱۶سال من هنوزم تو فکر اون طرف باشم قسم میخورد ک مشاوره رفته کربلا رفته مکه رفته ک فقط از فکر من دورشه و نتونسته..خیییلی ام مرد سالمو پاکو با ایمانیه چون دوستم باهاشون رفتو آمد داره..خلاصه ک منم گفتم کاری از دستم برنمیاد خدا بهت کمک کنه و بمن گفت این عشق تا قیامت با منه و هیچ وقت کمرنگ نمیشه و خدافظی کردیم
عزیزم این مسئله عیب نیست ، خودتو سرزنش نکن ، آدم ک گذشتش رو نمیتونه فراموش کنه ، شما هم چون هر ازگاهی میری تو خاطرات گذشتت خواب میبینی ، عیبی نداره یه دورانی بوده تموم شده رفته ، خودتو اذیت نکن ، سرتو گرم کن ، مشغول هنر ، سرگرمی یا اشپزی و مسایل خونه بشو که کمتر فکرت درگیر بشه ، و تمرکزتو بذار روی حال خوب داشتن و از کنار خانوادت لذت ببر ، اون دورانم تجربه ای بود و تمام شده ، آدم هر چیمباشع از گذشتش نمیتونه فرار کنه ولی الانشو ک میتونه بهتر کنه ، خواستی با یه مشاورم صحبت کن ک میلت ب همسرت بیشتر بشه
تو اون سنها این احساسات طبیعیه واقعا
شاید بخاطر عدم دریافت محبت از همجنسمونه یعنی مادر
عاشق دختر شدی؟؟؟
وای ترنسی مگه
آروم ندارم هر چی میخوام فکرم ازش بیرون بره میاد تو خوابم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.