من فهمیدم انسان هرچیزی رو با تمام وحود و ملتمسانه از خدا بخواد حتما بهش میرسه ...اگه به خواسته ت نرسیدی بدون یا هنوز موقعش نرسیده یا باید واقعا با تمام وجودت بخوایش و توش هیچ شکی نباشه...‌
سالها پیش به مدت بیشتر از ۳ سال ( از ۱۹ هفتگی بارداری اولم تا ۳ سالگی پسرم) هر روز و هرشب مثل بید میلرزیدم ....
زندگی برام تلخ تر از زهر بود ...
تعداد حملات پنیک م در هفته دیگه از دستم در رفته بود
روزگار سیاهی بود ....
شبها روزها حتی توی خواب با خدا حرف میزدم ....
دیگه هیچکسو جز خدا نمیدیدم ...
نزدیکترین آدمهای اطرافم یعنی همسر و پدر و مادرم برام غریبه ترین و بی اهمیت ترین آدمها شده بودن من فقط و فقط خدا رو میدیدم و باهاش حرف میزدم ....
منتظر بودم یه فرصت پیدا کنم تا آرومم کنه ...
به حدی بهش نزدیک شده بودم که شب توی خواب دیدم آسمون ابری بود و تنها توی خیابونی تاریک قدم میزدم از ته قلب داد زدم خدااااااااااآ
اون جیغ ....اون صدا .‌‌....اون تمنای عجیب و پر از ضعف من به آسمون رسید ...
چند ثانیه بعد یه نور عجیب از آسمون به زمین اومد و به سینه ام کوبید ....
به فردای اون روز بعد از ۳ سال همه چیز درست شد .
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند ...
فرزند و عیال و خانمان را چه کند ....

۱۵ پاسخ

دوستان جالب اینجا بود فردای اون شب که اون خواب عجیبو دیدم یه دوست قدیمی که باهم قهر بودیم سالها .‌‌...بهم زنگ زد ، گفتم چیشد بمن زنگ زدی گفت داشتم کارهای خونه رو انجام میدادم یهو اومدی تو'ذهنم گفتم بذار یه زنگ بزنم احوالشو بگیرم . و مشکل من به دست ایشون حل شد .

خیلی موافقم باهات
شنونده تر از هر شنواییه
نور قلبمه و من سلول سلول وجودم و هستی ام رو مدیونشم
با تمام وجودم درک کردم که چی گفتی چون خودمم به اندازه ی تو غرق شدم تو خوده خدا
خواستم و اجابتم کرد و منت گذاشت رو سرم تاابد
الهی که هیچ وقت بد نبینی میناجان

دقیقا حس ناب با خدا بودن کافیه واقعا برای انسان فقط خدا کافیه
خدش بحالت چ دل صافی تو تو چشم خدا عزیزی منم دعا کن عزیزم خیلی دوست دارم خدا منو ببخشه دعام کن از گناهام بگذره

عزیزم خداروشکر حتما لایق نگاه خداوند بودی منم معجزشو تو زندگیم با تموم وجودم حس کردم و اینکه نماز شب عجیب تورو بخدا نزدیکتر میکنه

خدا رو شکر
ایکاش میگفتی مشکلت چی بود و چجوری حل شد

خدا،شنوای داناست دوست عزیز❤

چرامنواز‌دوستات حدف کردی☹️

یه حاجتی داشتم براش چله برداشتم و خیلی گریه میکردم و کل زندگیم رو تحت تاثیر قرار داده بود. یه شب خواب دیدم. البته دم صبح بود دیگه. که یه صدایی بهم گفت آنچه از ما خواستی به تو دادیم. بلند شدم همون لحظه تو گوشیم سرچ کردم دیدم آیه قرآن هست که خطاب به حضرت موسی گفته شده.

عزیزم خدارو شکر 🥺🥺🥺🥺🥺🥺😍

دقیقا درسته بنده ها یی که دلشون پاکه و ذاتشون حقه کم کم خودشون می میبرن که تواین جامعه اول خدا دوم خدا و سوم تاهمیشه خداست که باید باهاشون باشه وبراشون بخواد

چقد قبلا به خدا نزدیک بودم، جوری که هر مشکلی برام پیش میومد میگفتم حتما حکمتی داره
ولی...
ولی الان چنان ازش شدم که...
کاش افسردگی لعنتی نبود، من هروقت افسردگی میاد سراغم ناخودآگاه از خدا فاصله میگیرم

عزیزدلمممم🥲الهی شکر🤍❤️

و چقدددددددر به شنیدنش احتیاج داشتم دقیقا بین گریه هام
تنم مور مور شدم به فال نیک میگیرمش و واسم دعا کن

واقعا درست میگی منم حسش کردم

درخواست بفرست داشته باشمت من پرم

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
همین الان از پیش دکتره مغز و اعصاب ماهلین میام ۶ ماه یه بار میبرمش واسه چکاپ‌ این آقای دکتر یکی از بهترین هاس بهش گفتم بهم میگن دقت و تمرکزش کمه و یه کمی هم‌گیج می زنه گفت اینا همش واسه خاطر داروهاشه به محض اینکه قطع بشه خوب میشه گفت تا سن مدرسه و ۷ سالگی طبیعیه دقت و تمرکزشون کم بشه ولی از بعد اون اگه خوب نشن نیاز به دارو دارن اینجور بچه ها و هوششون هم مدام در حال تغییره و نیاز به آموزش و تمرین دارن تا ضریب هوشیشون بره بالا حالا هی بیا به این روانشناسا بگو این بچه داروی مغز و اعصاب می خوره اگه دقتش کمه ممکنه از عوارض داروهاش باشه هی میگن نه ربطی نداره🙄🙄خدا اگه آدم محتاج خودش می کنه محتاج بندش نکنه که درگیر یه مشت آدم بی سواد که اسم خودش رو گذاشتن روانشناس نکنیم امروز تلفنی با مشاوره ی ماهلین صحبت کردم خیلی ناراحت شد گفت آخه این رفتار تو حیطه ی روانشناس از یه دکتر روانشناس کاملا بعیده شپا باید تذکر میداد هنوزم دیر نشده سری بعد که رفتی حتما تذکر بهش بوه که این بچه با داد و دعوا کردن به جایی نمیرسه و خیلی حساسه حتی به دروغ هم که شده بگو ماهلین قهر کرده دیگه نمیاد تا دوباره تکرار نکنه چون درصورتی تکرار این بچه کاملا زده میشه از ادامه ی درمان خدایا اگه هیچی بهم نمیدی فقط صبرم بده صبر به خدا حجب و حیا و آبرو و ادبم حکم کرد که چیزی به دکتر مملکتم نگفتم و به روی خودم نیاوردم ولی از درون داغون شدم آدم خودش هرکاری با بچش بکنه و دعواش کنه دلش طاقت نمیاره یکی دیگه با بچش اینکار بکنه حتی اگه پدرش باشه من که این طوری ام خوب یا بد ولی امروز کلی کارام رو زمین بود و دست به سیاه و سفید نزدم از بس اعصابم خورد شد🥺🥺🥺
مامان آیهان وآیلین مامان آیهان وآیلین ۴ سالگی
سلام دوستان بالاخره یکم وقت کردم بیام اینجا از زایمانم براتون بگم

توی ۳۸ هفته ، دو روز قبل زایمانم رفتم برا معاینه لگن که اونم ماما گفت دهانه رحمت کاملا بسته هس برام قرص گل مغربی گذاشتن گفتن دو روز دیگه باز بیا برا معاینه منم خیلی نگران بودم آخه از هفته ۲۲ به خاطر کوتاهی طول سرویکسم شیاف استفاده میکردم و استراحت نسبی بودم نگران بودم که زایمانم خیلی سخت میشه از هفته ۳۶ هم ورزش میکردم ، با خودم گفتم برم پیاده روی شاید دهانه رحمم باز بشه روز اول با پسرم رفتم یکم پسرم اذیت شد روز دوم تنها رفتم بعد موقع برگشت یه سگ ولگرد بهم حمله کرد و افتاد دنبالم خیلی ترسیدم بعدش دیگه انگار فلج شده بودم یه جورایی لگنم قفل شده بود اصلا یک سانت هم نمیتونستم تکون بخورم یا پامو تکون بدم کل شب بیدار بودم نمیتونستم بخابم بعد ساعت ۳ و نیم شب اینا بود دیدم یه درد پریودی شکممو میگیره و ول می‌کنه منظم هم بود ساعت ۴ گوشی شوهرم زنگ خورد میخواست بره سر کار گفتم حالم خوب نیس یکم بمون همون موقع کیسه آبم پاره شد منم خیلی وحشت زده شده بود یه فامیل دور داریم اینجا بنده خدا توی بارداریم کمک حالم بود رفت اونو با موتور بیاره پیش پسرم منم آماده شدم
مامان نفسم مامان نفسم ۴ سالگی