۱۰ پاسخ

اتفاقا وقتی دورم شلوغ بود نمیتونستم استراحت کنم وقتی بچه میخوابید تازه باید کنار خانوادم مینشستم و کسی هم درکم نمیکرد و همه تو موضوع بچه داری دخالت میکردن من تو اوج شلوغی افسردگی گرفتم ..ولی الان یمدته برگشتم خونم و تنها و احساس ارامش بیشتری دارم حتی اگه گاهی بی خوابی میکشم کم کم عادت میکنی با برنامه ریزی خودت پیش بری

هروقت بچه خوابید خودتم بخواب،سعی کن غذاهای مقوی بخوری،اصلا نترس و استرس نگیر چون تهش خودتونید که تنها میمونید باید از الان عادت کنی ،صبور باش بچه صبر و تحمل زیاااااااد میخواد

من تنها سه روز اول مامانم بیمارستان همراهم بود بعد اون ۲۸روز پسرم بستری شد همراه پسرم شدم کلا سر پا بودم

من اسفراینی ام عزیزم ولی ساکن قرچک .دست تنهام از ۱۵ روزگی
اگر پستونک بگیره ک عالیه من بچم نگرفت خیلی اذیتم .تا میخابه حتمن بخاب ک خستگیت در بره .
اگر خیلی بی قراری کرد صدای سشوار بزار با گوشیت آروم میشه

عزیزم سعی کن بچه رو در آرامش نگه داری تا قشنگ بخوابه وقتی خوابید تلاش کن بخوابی یا غذا درست کن خیلی سخت نگیر که خونت غذات سر ساعت آماده کنی و تمیز باشه فقط بچت برات مهم باشه

من مث شما بودموتا دورم خلوت شد تازه تونستم بچمو بغل کنم نمیدادن بهم سختدبود هنوزم سخته ولی ارامشم بیشتره خودم دلرم برا بچم مادری میکنم فقط باید صبوری کنید گلم

من تا ده روز خونه مامانم بودم بعدش رفتم خونه خودم

وقتی بچه ارومه یکم کاراتو بکن، وقتی خابه توهم بخاب و استراحت کن

من از روز ۹ اومدم خونه خودم با بچه تنهام شوهرم گاهی شبا کمک میکنه گاهیم میخوابه

منم تا هفت روز مامانم بود بعدش تنها بودم سر دوتا بچم
روزای اول یکم استرس داری ولی بعدش عادت میکنی

سوال های مرتبط