۵ پاسخ

این همه زحمت بکش با شوهر قدرنشناس این از همه بدتر آدم آتیش میگیره هی میگه چی داده چی خورده کم دادی سیر شده گرسنه نمونه

همه همینیم خواهر
اتفاقا الان داشتم سرهمین موضوع به شوهرم غر میزدم
والا اتصاف نیست
تازه ماهایی که سرکارمیریم بدتر از سرکارمیام تازه ناهار درست میکنم کاعی اوقات شب قبل تا نصفه شب مشغول پخت غذام.
بچه مریض میشه مادربدبخت بایدجوش بزنه دنبال دکتر و دوا درمون و شب بیداری....
کارای خونه که بماند......

منم همه اینهارو کردم حتی شام مرغ شکم پر
از 5صبح پاشدم خمیر درست کردم ده تا نان هم پختم با تنور اما خدارو شکر میکنم حالم خوبه چون خیلی وقت بود کم کار میکردم چون بیمار بودم عزیزم هر کاری انجام میدی خدارو شکر کن که سالمی و توانشو داری محتاج کسی نباشی خوبه

اره واقعا سخته مردا یکم کمک نمیدن🥲🥲🥲

به آینده خودت و بچه ها فکر کن که مثل دوتا شیر کنارتن و نمیزارن کسی از گل نازکتر بهت بگه اینا یه روزی تموم میشن
هممون این روزارو داریم میگذرونیم

سوال های مرتبط

مامان 💙زندگی💙 مامان 💙زندگی💙 ۲ سالگی
بیاید از برنامه روزانه اتون بگید یه روز کامل چطور با بچه سپری میکنید که نه بچه نق بزنه نه خودتون داد بزنید و عصبی بشید برنامه امروز من اینجوری گذشت تقریبا هر روز همین رواله
ساعت ۸ صبح که بیدار شدیم صبحانه خوردیم با سپهر جارو زدیم سرویس شستم ناهار عدسی درست کردم بین ناهار به سپهر انار دادم سرگرم خوردن شدن سریع ناهارمو بار گذاشتم شد ساعت ۱۱ دیگه با گل پسری رفتیم مغازه خریدو امدیم وسایلا رو جا دادم یخچال بعدش سپهرو بردم پارک دوازه و نیم اومدیم خونه بهش می می دادم خورد خوابید تا ۲ تواین فاصله من برنج وعدس چیزهایی که برای شام بود رو خیس کردم خودم ناهار خوردم دیگه گل پسری بیدار شد ناهارش رو دادم بازی کردیم تا ساعت ۴ بعدش هم گذاشتمش رو اپن اهنگ گذاشتم رقصیدم و شعر خوندم به سپهر هم نعنا خشک دادم بریزه تو ظرف که سرگرم بشه میان وعده اش هم رو اپن بهش دادم خورد خودمم کارای شامم رو انجام دادم شد ساعت شیش که باباش اومد رفت باباش سرگرم شد و منم ظرفها رو شستم چای دم کردم و ساعت ۷وهم یا سپهر رفتیم‌ دوش گرفتیم آب بازی کردیم ۸ شام خوردیم تا نه ونیم با باباش بازی کرد منم ظرف ها رو شستم دیگه وقت خوابش بود گذاشتمش تو تاب شعر خوندم لالایی خوندم خوابید بچه ام‌
دلمه ایی که امروز با کمک سپهر درست کردم شام امشب ما بود