۵ پاسخ

حالا که گذشت ولی خب بعضی چیزا واقعا رودل آدم سنگینی میکنه
هرچی باشه وظیفه مادرت بوده برای زایمان پیشت باشه

اینا همه به کنار که تأکیدی دارن که باید به بچه شیر خودتو بدی
گاهی وقتا که شیرخشک میدم همسرم حرفم میزنه که چرا شیر خودتو نمیدی
حالا بیا بگو که شیر ندارم

منم مامانمم دهم که شد مامانم رفت من با کلی درد مریضی افسردگی موندم ولی خدارو شکر گذشت

من بعد یه هفته پا شدم کار خونه کردم ببین چقدر بدبختیم زائو باید تا ۴۰ بخوابه الان همه جای بدنم درد می‌کنه چون استراحت نکردم مادر درست حسابی نداشتم که بهم برسه

منم ک اولین نوه بود پیش مامانم بودم ۱۸روزگی برگشتم با اینکه سزارین بودم از همون موقع تا الان کلا خودم بچه داری کردم چون ابجیم کوچیکه مامانم نمیتونه🫠

سوال های مرتبط

مامان آقا پسر🩵 مامان آقا پسر🩵 ۷ ماهگی
یهو یاد ی سم افتادمم!!

دو هفته پیش خیلی حالم بد بود آنفولانزا گرفته بودم
کسی نبود بچه رو نگه داره خودمم مرخصی بودم، در نتیجه بچه رو گذاشتم کریر و رفتیم درمانگاه
بعد که دکتر نسخه داد، یادم رفته بود باید برم داروخونه اول
مستقیم رفتم تزریقات
اما اینقد کریر بچه سنگین بود و حال خودم بد، که به پرستاره اونجا گفتم بی زحمت بچه بمونه اینجا من برم داروهارو بگیرم و بیام
حالا از هول خودم همش میدوئیدم و عجله داشتم از ترس اینکه بچه بیدار شه آخه خواب بود ..
بعد داروهارو که گرفتم بدو بدو رفتم تزریقات
حالا فک کن کلا ۱۰ دقیقه شاید طول کشید
تا رفتم داخل خانمه بهم گفت واای کجا بودی ما فکر کردیم بچه رو گذاشتی و رفتی🫤👩🏻‍🦯
چون ماسک زده بودم چون مریض بودم اینا فک کردم خواستم قیافه ام معلوم نشه، بعد رفتم😢👩🏻‍🦯
با یه اعمال شاقه خلاصه سرم زدم
سرم تو دستم با اون یکی دستم کریر بچه رو روی زمین تکون میدادم که بیدار نشه🥲 هی میگفت مگه کسیو نداری بیاد بچه ات رو نگه داره با بچه چرا آخه اومدی درمانگاه گناه داره و این حرفا
حالا من:👩🏻‍🦯👩🏻‍🦯