۷ پاسخ

دیگه چرادوباره رفتی خونه مادرشوهرت خونه میموندی دیگه

نه عزیزم شما کار بدی نکردی.اونا کارشون و حرفشون زشت بوده.اول ک نگفتم دعوت نیستی بعدم با روت تورون و بدم گفتن ک کلا خراب کردن.از مادرشوهر و خواهرشوهر بیشتر از این انتظار نمیره

من بودم شام نمیخوردم سر سنگین رفتار میکردم با اونا بقیه هم برخورد میکردم

نمیرفتی خوب برمیگشتی داخل نرفته بودی که

چه زشت وقتی خودشون توروبردن دیگه چه کاری بود که بگن دعوت نبودی الانم که دیگه راهی نداشتی مگه جایی بجز خونه مادرشوهرت بود که بری؟

کلا گند زدی 😂

خب بهشون میگفتی وقتی منو دعوت نکردن چرا بهم نگفتید من دوست نداشتم جایی بدون دعوت برم

سوال های مرتبط

مامان آرکان مامان آرکان ۸ ماهگی
امروز ناهار خونه مادرشوهرم بودیم، مادر بزرگ و خاله های همسرمم اومدن ( خاله هاش مجردن و معلم ان)
هرچی می‌خوردیم یه خاله اش به زور می‌گفت به آرکان هم بدین میدید ما نمیدیم خودش میداد، فک کنین شربت خوردنی می‌گفت بزار یذره بدم گناه داره! سر سفره می‌گفت ماست رو نگاه می‌کنه انگشتشو میزد به ماست بده بهش!!! از چایی خودش میخواست بده بهش!!! اصلا یه کارای خاصی میکرد حالا خوبه خدارحم کرده مادرشوهرم اصلا اینجوری نیست بخواد هم چیزی بده میپرسم بدم؟ یا میگه اگه صلاح بود بده
نمی‌فهمم این چرا این جوری میکرد اصلا عجیب اعصابم خورد شد حالا من که مادرشم اصلا تو لیوان خودم یا قاشق خودم بهش چیزی نمیدم
حالا اینش عجیبه بستنی سنتی آوردن میدونستم باز داستان شروع میشه گفتم من نمی‌خورم بخورین میام میخورم رفتم اتاق بچه رو بخوابونم اونم که نخوابید گریه کرد مجبور شدم بیام بیرون!!!
انگشتشو کرده تو بستنی میده به آرکان من جوری عصبانی شدم رفتم بچه رو از بغل شوهرم کشیدم بعد به شوهرم با عصبانیت گفتم تو چرا اینجا اینجوری شدی خب مگه خونه خودمون می‌دیم گفت نه گفتم پس چرا اینجا پایه رفتارهای اینا شدی زود جبهشو تغییر داد ولی با این حال من خیلی کفری بودم بعد که رفتن هرچی از دهنم دراومد پشتش به مادرشوهرم گفتم اونم گفت دلش میسوزه میگه گناه داره منم گفتم دایه مهربان تر از مادر شده پس!!
اینم بگم بچم حساسیت به پروتئین گاوی داره بستنی و ماست هم که سنتی بود دیگه فک کنین چه نورعلی نوری بود
مامان ستاره مامان ستاره ۷ ماهگی