سلام عشقا یه سوال
چرا قدیمی ها بچه میاوردن تو خونه کس خبر نمیشد خاله همسرم میگه من بچم دنیا اومد هیچکس پیشم نبود خطا همسرم میگه فردا جاریم اومد بچه کنارمه تعجب کرد اخی مگه میشه
الان وقتی زایمان همه میرن بیمارستان با هزار بدبختی بختی زایمان میکنی با یدونه بچه پا درد کمر درد میگیری
من به همسرم گفتم اگه بچه دلت خواست زن دوم بگیر 😂😂😂😂😂

دیانا جان من مادربزرگم ماما بوده و همه ما تو خونه به دنیا اومدیم 😍😁

من خودم
ترویید پر کار دارم
سنگ کلیه دارم
میگرنه خیلی شدید دارم
خیلی خیلی کم خونم
تازه زیمانم سزارین بود
خون زیادی از دست دادم
موهام ریخته
رنگم پرید و بی روحم
اعصابم خراب باید دارو بخورم
فک کن یه همچین زنی بچه به دنیا بیاره
اونم دو یا سه چی براش میمونه

هر چقد شرایط سختتر باشه ادمام مجبورن قویتر باشن. ولی زندگی جوری طراحی شده که ادما بتونن راحتتر زندگی کنن. واقعا قدینیا زندگیای سختی داشتن

دقیقا منم گفتم بچه میخای زن دوم خدافزت

عزیزم حقوق شوهرتون چقدر هست؟ اذیت نیستی توی هزینه ها توی نروژ؟

زن عموی بابام می گفت سر بچه ی آخرم وقتی فهمیدم دردم شروع شد رفتم تو اتاق به کسی نگفتم همونجا درد کشیدم بچم بدنیا آمد ناف شو خودش بریده لباس تن بچه کرده خودش رفته حمام لباس تمیز پوشیده تشک انداخته گرفته خوابیده جالبه اینه شوهرش تو حیات داشته موتور شو تعمیر می کرده اصللن نفهمیده بوده وقتی بچه بدنیا آمده با صدای گریه ش فعمیده🤧🤧🤣🤣

قدیمی ها خیلی قانون داشتن ک زنی ک بچه بدنیا میاره باید تنها نباشه تا چهل روز حموم تنهایی نر قدیمی ها دستشویی داخل حیاط بود باید اهنی ب دست میگرفتن بعدازده روز زایمان مرغ شکم پر درست میکردن سرشون میگرفتن با بخاطر اب مرغ بخور ب صورت زن زایمان تا کله اش بازبشه پتو هم روشون مادرم سرمن آوردش دودمرغ سرم کردزیرپتو گفت بوکن تا کله ات باز بشه گفتم سوختم مردم ازگرما می‌گفت ن بوکن😅🤣🤣🤣

درخاس میدی عزیزم

والله ببخشید اینو‌میگم خاله شوهرت دروغ میگه

الان یه بچه میاریم بعد ده سال را بیمارستانو در پیش میگیرم که خودمون
چون یه بچه آوردیم خوب بشیم

نبابا تنها نبودن سنشون میره بالا یادشون میره مادربزرگ من میگه مادر پدریم که بابام رو دنیا آورد اون میگرفت می‌خوابید بقیه خواهرشوهرهاش بچهرو نگه میداشتن فقط وقتی شیر میخواست میرفتن سینه اش رو در میاوردن میگرفتن بچه شیر‌ می‌خورد بعدم بازیش میدادن تا می‌خوابید
به منم همش میگه باید برای بچه داری حداقل دو نفر کنار مادر باشن کمکش تنهایی نمیشه خیلی سخته آدم کم میاره

بابا خیلی چیزا یادشون میره
مامان من همش میگم پس من چجور بزرگتون کردم تنهایی تازه یکسره پای شیراب کهنه میشستم
خالم میگه من یکسره خونتون بودم نگهتون میداشتم مامانت یا داشت کهنه میشست یا غذا میپخت

اونموقع شرایط همون بود
همه هم همون‌طور بودن

ببخشید اشتباه تایپ کردم