از ظهر به دخترم پستونک ندادم الانم انقدرررر گریه و‌بی تابی کرد ولی ندادم دلم براش کباب شد میدونم هم خودش و‌هم من تو این پروسه ی از پستونک گرفتن خیلی قراره اذیت بشیم ،نصف شبا هم بیدار میشد پستونک‌میدادم یکم‌اروم میشد نمیدونم از امشب باید چیکار کنم میخوام اب بدم هروقت پاشد خدا کنه بی قراری نکنه خیلی استرس دارم

من تصمیم ندارم حالا حالا ها بگیرم البته فقط موقع خواب میدم بهش

کم کم کمش کنید بهتره تا یدفعه

منم میخوام پستونک رو از پسر بگیرم ولی خیلی استرس دارم هی امروز و فردا میکنم

برای همین اذیت شدنشون بهش پستونک ندادم از شیر گرفتن به اندازه کافی سخته پستونک بهش اضافه بشه بد تر

من که خیلی اذیت شدم سر پسونکش اش قشنگ چند سال پیر شدم

واقعا سخته واس همین ما تصمیم گرفتیم نه شیشه شیر بدیم نه پستونک اگه خدا بخواد