من ساده هم کمکش کردم کتابهای کنکوردادم قبول شد این وسط کتابامم گم شدن بعدا کتاب های دانشگاهم دادم تافوق دیپلم غیرحضوری رفت چون آرایشگاهم داشت به شوهرش میگفت که میرم آرایشگاه یا خونه دوستم خلاصه کاردانیش گرفت یروز بهش گفتم ببین کارت درست نیستا یواشکی میری به شوهرت بگو قبول نکرد قهرکن بروخونه بابات بیاد تا اونجا ازش تعهد بگیر برو دانشگاه گفت بیخیال بابا
کاش قبل کنار گزاشتن چند دور میریدی فرق سرش بعد میزاشتی کنار
خب
خلاصه یروز که شوهرش میخواست برای یه کاری بره آرایشگاه میبینه خانم تشریف نداره دادوبیداد ودعوا وکتک کاری که کدوم گوری بود وبحثشون بالا میگیره این وسطم اینم بگم مادرشوهرش خیلی آف ر ی طه س اونم باعث دلخوریهای زیادی شده الان شوهرش قبولش نداره وطلاقش میده
این وسطم خالم یقه من گرفته که تویه زمونی ازمادرشوهر دخترم جادو جنبلی میگرفتی میاوردی به خورد دخترم میدادی وبدبختش کردی منم همیشه نفرینت میکنم
یبار خونه داییم همین دخترخالم بهم تیکه انداخت بادستش من نشون داد گفت به من چه کی پیشرفت کرده کی نه برام مهم نیست مهم خودمم که پیشرفت کنم ازاین حرفش آتیش گرفتم من که مثل خواهر کمکش کردم یواشکی درسش خوند حالا داره بامن مسابقه پیشرفت میده
ازاونروز یواش یواش گذاشتمش کنار
به نظرتون خوب کاری کردم یانه
خب چی شد بعدش
اوه😕
😐😐😐😐
حسود
خب بقیش؟؟
خب
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.