ای خدا تا تونستم امشب گریه کردم😭 کاش میمردم این شبو نمیدیدم چقد مادربودن سخته چقد خدا امتحانمون میکنه با بچهامون
برا چکاب و استفراغ زیاد پسرمو بردم دکتر تا استفراغشو دید نامه بستری داد گفت عفونت داره بردمش برا بستری یه رگ میخواستن بگیرن کل بدنشو سوراخ کردن😭 انقد گریه کردم بدترین شب عمرمه

نترس عزیزم اصلا چیزی نیست خدای نکرده بیماری لاعلاج ک نیست با دارو رفع میشه بعدشم بچه این روزا رو یادش نمیمونه که اون الان به یه مادر قوی و آروم نیاز داره ک پر انرژی کنارش باشی

وای واقعا یه مادر طاقت دیدن همچین صحنه هایی نداره بخدا من موندم چطور فردا که دنیا اومد ببرم واکسن بزنه قطعا که خودم نمیبرمش میدم یکی دیگه ببره من تحملش ندارم خدا صبرت بده چقدر سخته

اخی عزیزم درکت میکنم بچه من اصلا رگ نداشت اومدن خون بگیرن تو رگاش خون نبود رگشو فشار میدادن تا خون بیاد تا ازش ازمایش بگیرن خیلی سخته ولی میگذره امیدت به خدا باشه😘❤️

عزیزم خودتو کنترل کن میدونم سخته ولی الان باید قوی باشی و مراقب کوچولوت باشی اون جز تو و پدرش کسیو نداره مطمئن باش حال بد تو رو میفهمه من خودم بچم پاهاش تو گچه چون وقتی بدنیا اومد پاهاش کج بود خیلی گریه کردم ولی خودمو جمع کردم بتونم مراقب بچم باشم اونا حال بد ما رو حس میکنن مخصوصا اگه خودت شیر میدی

عزیزم خودتو ناراحت نکن🥺🥺
مگه استفراغش چقدر بوده؟؟