۱۰ پاسخ

عزیزم پسر عمه من تا ۵سالگی فقط چند کلمه میگفت بعدش جوری زبون باز کرد که کسی نمیتونست جلوشو بگیره تاخیر در گفتار توی بچه ها ممکنه اتفاق بیوفته نگران نباش

نوه های خاله من دو قلو بودند و اینجوری بودند
دکتر گفت بعضی از بچها تاخیر در گفتار دارند مشکل خاصی هم نیست
یکسال گفتار درمانی رفتند الان ۸سالشونه ماشالله اینقدر حرف میزنند خداروشکر

ب مادرشوهرت ربطی نداره تو زاییدیش نکنه اون زاییده .چقدر بدم از اینجور آدما میاد من بودم جوابشو میدادم حتما بچه خودمه هر اتفاقی هم باشه ب خودمو شوهرم ربط داره.همینکه ک‌داره پیشرفت می‌کنه خداروشکر کن بذار تو محیطی باشه ک بچها هستن باور کن سریعتر پیشرفت می‌کنه

عزیزم حتما مهد کودک و گفتار درمانی برو ایشالله زودی خوب میشه

خیلی کارشوهرت بد بود بالخره اتفاق افتاده اون اجازه رو ب مادرشوهرت داده ک دخالت کنه

بچتو ببر توکوچه پیش بچه های دیگه درست میشه یکی ازاقوام من اینجوری بود گفتاردرمانی بهشون گفتن فقط توکوچه درست میشه بعدیه مدت من بچه رودیدم اینقدقشنگ صحبت میکرد

یعنی لکنت زبان داره؟؟؟

فرض بر این‌که شما هم مقصر باشی دلت نمی‌خواسته که اینجوری بشه از بی تجربگی بوده دست از سرزنش کردن خودت بردار به حرف کسی هم اهمیت نده به جاش همه توانت رو بزار که بچت بتونه صحبت کنه ببرش دکتر باهاش تمرین کن و....

عزیزم ناراحت نباش مادر شوهرت ببخشیدا اا نفهم بوده نفهمیده چی گفته ببرش گفتار درمانی گلم بزار تا پیش دبستان کامل خوب شه .

غلط کرد مادر شوهرت شوهرتم این چ حرفی بود ب بچه زد تحقیرش کرد

سوال های مرتبط

مامان نیکراد جون👼 مامان نیکراد جون👼 ۸ ماهگی
خب خب خب دوستای گلم بخوام از دیشب و عوارض واکسیناسیون نیکراد جانم بگم ،اینکه خب تا ساعت ۱۲ که همچنان تب داشت 🤒🤒به پیشنهاد مامان علی پیاز حلقه کردم و گزاشتم کف پاش و جوراب پوشوندم و خوابید به ده دقه نرسید که همونجور که خواب بود دستمال روی پیشونیش رو گرفت پرت کرد اونور ،بعد رفت سراغ دستمال روی شکمش اونم پرت کرد😄 مرحله ی بعدی در آوردن جوراب ها بود همینجور توی خواب نق میزد و حالت نیم خیز میشد چون هنوز نمیتونه بشینه ،مدام نیم خیز میشد دوستشو میگرفت به جورابهاش که در بیاره منم کلافه شدم و در آوردم کلا ده دقه تو پاش. بود ،بعد فکر کنم درد پاش شروع شده بود مرتب پای چپش رو محکم میکوبید به تشک تخت 😢😣هیچ خلاصه منم سینه هام کلا خالی یود و شیر نداشت نیکراد هم فقط میخواست مک‌بزنه شوهرم بیدار کردم رفت شیر خشک درست کرد چون چند روز بود شیشه نمی‌گرفت از کنار سینم نوک شیشه رو رد کردم و توی خواب یه ۵۰ تایی خورد و خوابید ،ولی باز ساعت ۴ با تب شدید بیدار شد من از ۴ تا الان درگیر الان تازه تبش کنترل شد و خوابید ،منم برم بخوابم روز شما بخیر شب من بخیر😄😴👋