بابت تایپیک قبل
گندم از سر شب لج کرده بود شدید
دعوت خونه عمه اش بودیم لج کرد با شورت(لباس زیر) تیشرت خونگی که موقع غذا خوردن تنش میکنم
و دمپایی و موهای باز اومد یه کوله هم لباس بیرونی و راحتی برداشت که من اینحوری میام خونه خاله حدیث(عمه حدیث)
آقا به هیچ صراتی مستقیم نبود
سخت نگرفتم تا گذشت تو ماشین برگشتنی گریه زاری و لج و لج بازی بازم آرومش کردیم
باز قبل خواب شروع کرد انقد ناجور که پدر شوهرم اومد بالا آرومش کرد
خوابوندمش ساعت ۳ بیدار شد گریه زاری مجدد دیدم جیش کرده بردم شستم لباس با مکافات فراوون تنش کردم
همچنان جیغ ادامه دارع
تا حدود ساعت ۴
باباش کفت یه چیز بیار بخوره از اونجایی که عادت داره آخر شبا نون پنیر بخوره
نون و پنیر آوردم باباشم برگشته میگه بخاطر اینکه کثیف کاری نشه تمیز نکنی اینو اوردی من گفتم کلوچه بیاری
منم عصبی شدم داد زدم هرچی از دهنم درومد گفتم بهش اخه تو اون شرایط با جیغای بنفشی که میکشه حاضرم هرچی بدم فقط ساکت شع چطور به ذهنت میرسه همچین چیزی بگی؟؟؟
قبلش گندم بهانه گرفت بریم ننه
منم گفتم چطور این وقت شب ببرمت ننه؟ الان خوابه نمیشه بریم خونه کسی فردا هوا روسن شه میریم
دیگه با سر و صدای ما برادر شوهرم و مادر شوهرم ا‌ومدن بالا
گفتن چیشده گفتم گندم هی میگه بریم ننه و فلان توضیح دادم برادر شوهرم گفت عب نداره میبرمش پایین بچه رو برداشت بره هررررچی بهش گفتم بابا الان وقتش نیست
ادامه کامنت اول

۱۳ پاسخ

این بچه رو تربیتش تاثیر میذاره ولش‌کن بده من
آقا تا دم در دوییدم انگار ن انگار با اینم
منم رو پله ها استینشو کشیدم هلش دادم(همیشه شعبون یبارم رمضون😏) گفتم از پله رفتی پایین هم خودمو هم این بچه رو میکشم راحت شین
آخر غرورش اجازه نداد بچه رو بده بمن
اومد گذاشتش داخل و به نشونه قهر رفت
منم گفت ته
ما تحتم واااالا بخدا آخر سرم خط و نشون کشیدم لطفا لطفا تو تربیت منو سجاد دخالت نکنید
دیگه مادر شوهرم تا ۵ موند بالا تا گندم خوابش برد و اروم شد دیگه رفت پایین

قشقرق بپا کردی که فاطمه🤣😂منم امروز با مامانم و داداشم دعوا کردم زدم بیرون اما خوب کاری کردی باور کن تا یه هفته اعصابت فول شارژ هست و اینکه خوب کردی نزار کسی تو تربیت بچت دخالت کنه که البته قصد اون دخالت نکن فقط میخواست به تو و گندم کمک کنه

جووووونم عزیزم عجب پخت و پزی کردی دیشب..👏👏
بگو منو اینهمه اذیت نکنید آخه😉

میدونی بنظرم مشکل اصلی اونلحظه برا شوهرامونه.مرد آخه مادری که ۲ساعت سر لباس پوشیدن مانور میده بخاطر کثیفی میتونه مثلا اونجوری کنه
بعدم بچه بخاد کثیف کاری کنه همون نون پنیرم پودر میکنه میماله به همه جا.اگه اون موقع بچای مدعی بودن یکم فقط یکم با آدم راه بیان مثلا باباش برداره ببره تراسی جایی یکم گوشی باز کنه یا اصلا بره با دخترش تو اتاق اسباب بازیاشو بریزه وسط بنظر من که خیلی زودتر بچه آروم میشه تا اینکه یکی بیاد و اینجوری دلخوری بشه
متاسفانه همسر من اینجور شرایط بدتر از من مخش تعطیل میشه بعدم از من طلبکار میشه ولی خب نزدیک اقوام بودن یکم شرایط تربیت رو عوض میکنه.مثلا من اصلا جلو خانوادمو نمیتونم بگیرم محبت های افراطی و بدعادت دارن سر دخترم.مثلا بابام تو اوج خواب دخورم اگه دلتنگش بشه باااید بیدارش کنه و این برا من که بیش از حد رو خواب بچه حساسم مث فحش میمونه اصلا نمیتونم کنار بیام بخدا بیشتر از یکی دوساعت نمیمونم خونه ی مامان چون میدونم صدام با کارای آیسو اونجا بالا میره و شرمنده ی خانوادم میشم.اونام واقعا به قصد کمک اومدن و حتی شاید تودلشون گفتن فاطمه جنی شده😂😂😂 ولی خبر ندارن که چی به فاطمه گذشته در طول ۱۲ساعت گذشته و به چیا فکر میکنه فاطمه که این واکنش رو میده
شوهر من یکی دوبار از بیرون اومد گفت صدات تو راهرو پیچیده با دادزدن بچه رو بزرگ نکن گفتم نامسلمون منی که مجبور میشم داد بزنم تونمیدونی چیا به من گذشته که تهش دیگه زدم به سیم آخر و بیخیال آبروم شدم

یا ابالفضل!
حسودیم میشه بهتون که اینقدر قوی این

منم تا حالا بارها جلورفتاره خانواده هارو گرفتم و خیلیم محکم وقاطع برخورد کردم که دیگ تکرارش نکنن و اگر منم تو شرایطه تو بودم باز به هیچ عنوان نمیزاشتم بچه بره پایین چون این حرکت میشه عادتش، البتع در رابطه با لباس پوشیدنش هم باز قاطع اجازه نمیدادم با شورت بره بیرون چون باز هم این حرکت میشه عادت و میگع وقتی یه بار تونستم پس بازم میتونم با لباسه راحتی برم بیرون

من کاملا درکت میکنم چون بچه خودمم اینجوری عصبیم کرده و من چ جیغ ها ک نکشیدم و چ حرفایی ک نزدم‌تو عصبانیت چون حس میکنم دارن‌تو‌کارم دخالت بی خود میکنن و بچه من بد تربیت میشه البته اونا هم گناهی ندارنااا بخاطر اینه ک نمیخان بچه اذیت بشه ولی نا خود آگاه گند میزنن ب اعصاب مادر بچه

این نشونه ها توی بچه شما طبیعی ۲سالگی خیلی سن سختیه واسه بچه
مدام لج ولج بازی وپرخاشگری دارن

اینکه نزاشتی ۴ نصف شب ببرن بیرون خیلی خوبه ولی وقتی با شورت خواست بره بیرکن‌هم‌اون جدیت رو باید میداشتی کفت اینجوری میرم میگفتی نه پس نمیریم کلا!بعد اینکه وقتی بچه گریه میکنه خودتون دوتا لطفا آروم باشید که هی پدرشوهر برادرشوهر(مخصوصا تو یه ساختمونید)نیان ارکمش کنند به صدای گریه بچه هم اومدن در رو باز کنید بگید طوری نیست الان‌ساکت میشه یکم‌لج‌کرده طبیعیه وقتی یه ایل برا یاکت‌کردنش میان با گریه کاراش رو پیش ببره (بنده مادر یه بچه به شدت لجباز هستم که‌گریه اش بگیره به خواسته اش نرسه ساکت‌نمیشه)

عزیزم یجوری احساس رضایت از رفتارت داری ک فکر نکنم چیزی ک میخوام بگمو درک کنی...
هممون مادریم و کاااااملا متوجه شرایط همدیگه هستیم بچه ها رفتار غیر منطقی و لجبازی شدید دارن اوکی، ولی بنظرت خستگی و جرو بحث بین همسر و خانوادش اوضاع رو بهتر میکنه؟
تربیت باید با صبر و ادب انتقال داده بشه ن با جنگ و دعوا ،اتفاقا اونجایی ک خسته ای و اعصابت نمیکشه بهتره جای تشدید اوضاع و مخالفت با بقیه و دفاع از حقوق واهی مادرانه کنترل اوضاع رو ب عزیزانت بسپاری ب نفع خودت و دختر گلته!
این حجم از خشونت لازم نبود، حتی اگه با ادمای بدی طرف باشی...

رفتار اشتباهی نکردی عزیز من و خوب کردی نذاشتی ببرنش..حالاهرکی هرچی میخادبگه و ناراحت شه..
من وقتی دخترم لج میکنه
مثلا موقع بیرون رفتن موهاشو نمیذاره ببندم یا لباس درست نمیپوشه یا گوشی میدم دستش یا اول میبریمش مغاز یچیزی میخره ساکت میشه
توماشین میپوشیم بهش
معمولا خوراکی خریدن برا بچه جواب میده

ببین
فقط یه چیزی بگم
وقتی خاست ببره پایین
بگو نیم ساعت دیگه میام دنبالش
نیم ساعت ذهن ت آروم میشه
یه چایی میخوری
بعد میری
بچه هم فضا و آداماش عوض شدن
آروم میگیره


ساعت4صبح اومده خونتون
به قصد کمک
و البته اروم کردن بچه.... تا خودشون هم بتونند بخابند

عزیزم حق داشتی که اینطوری عصبی بشی
بعضیا حتی خانواده خود آدم از رو دلسوزی و دوست داشتن و اینک دل ندارن بچه گربه کنن ناخودآگاه دخالت میکنن و نظر میدن و ب حرف پدر و مادر توجه نمیکنن
حالا چند روز بعد که همتون آروم شدین برای اینک ناراحتی نباشه حرفاتو بزن که نه اونا ناراحت بشن نه تو اذیت بشی
اینک خانواده خودت یا خانواده شوهرت تو یه ساختمون باشن خیلیییی سخته
منم دقیقا وضعیتم مثله توعه و با خانواده همسرم تو یه ساختمونیم و درسته تربیتت بچت الویته و ب هیچ عنوان هم کوتاه هم نیا ولی خب بازم بخاطر همسرت سعی کن کدورت و ناراحتی پیش نیاد

سوال های مرتبط

مامان دخملی💕 مامان دخملی💕 ۲ سالگی
دخترم هنوز بیداره خدایا من دیگه کم آوردم 😭چن دقیقه پیش شوهرم بچمو کتک زد سر اینکه گفت پرتقال میخام شوهرم آورد باز گفت سیب آورد باز گفت آب میخام اخرم زدش بچم خیلی گریه کرد ...الان چند وقته وضعیت ماهمینه یه خواب درست نداریم ...اصلا خواب به چشمای این بچه نمیاد ازونورم قرص اعصاب میخورم دست چپم قلبم مدام درد میکنه...خدایا کی میخام روی خوش زندگی رو ببینم؟ازهموننن اول که دخترم دنیا اومده فقططط عر زده گریه گرده مارو خون دل داده...قطره ملاتونین برای خوابش بهش دادم همون هفته اول خوب بود دیگه الان اونم روش تاثیری نداره ...توروخدا یه راهی جلو پام بزارین بگین با بچه غرغرو لجبازی که اصلا نمیخوابه باید چیکار کرد..من گو بخورم دیگه بچه بیارم ..خودم هزارتادرد از بعد زایمان گرفتم اینا بکنار....اذیتای این بچه که تمومی نداره به کنار...شوهرمم عاصی شده صبح میره سرکار نصفه شب میاد خونه میگه تو ماشین بخابم بهتر اسایش دارم تا تو این خونه...بخدا که خستم از مادر بودن ..تابحال همچین بچه ای ندیده بودم هیچ لذتی از کودکی بچم نبردم ...هرکی میبینه میگه خدا صبرت بده با این بچه ..تو شانس ماهم ریدن انگار
مامان آنیتا مامان آنیتا ۲ سالگی
هنوز نخابیدم و بیدارم،چقدر خودمو سر زنش کنم از این زندگی خسته کننده چرا واقعا ،دیگه کم آوردم از دست مرد لجن،خدایا نمی‌دونم چه کاری کردم که این مرد رو قسمت با من کردی،از زندگیم خسته شدم واقعا خیلی دردا تو دلم هست خیلی خیلی 🥺🥺شدم از سنگ شدم آهن تو این زندگی چرا همون دو سال نیم پیش طلاق نگرفتم منکه همه کارام کرده بودم چرا برگشتم مجدد که بچه بی گناه طفل معصوم بیاد تو این زندگی به خاطر بچم کوتاه بیام و چیزی نگم بشم دیوونه روانی عقدهای که از طرف شوهرم تو دلم هست بخام سر این طفل خالی کنم،خداااااااااااااااااااایااااااااااااااااا بفهم کم آوردم،عصبی شدم تو این زندگی چند سال همش سر این بچه خالی میکنم درسته کنترل میکنم ولی مجدد نمیتونم.شبی بچم آورد بالا آب پرید گلوش بعد استفراغ کرد من عصبی شدم لحظه که آورد بالا بهش گفتم آنی به خاطر همین کارات هست عصبی میشم جیغ میکشم بعد چند ثانیه تموم شد چهرم خب عصبی بود متوجه شده بود، دراز کشید بعد چند دقیقه صدایی شنیدم از زیر پتو نصف صورتش زیر پتو بود،بعد یه ۲۰دقیقه پتو رو کشیدم کنار از صورتش گفتم خفه نشه دیدم خدایا استفراغ کرده بوده چیزی نگفته بود تو همون استفراغ خوابیده😔😔😔وای که زدم زیر گریه تا همین الان خوابم نمیبره چقدر لعنت کردم خودمو،و به شوهرم گفتم ببین اشغال اینا اثرات تو هست رو مغز من تاثیر گذاشته که من رو بچه خالی کنم و حالا اینجوری بشه باید دندون درد رو بکشی بنداری،پوز خنده زد و خوابید،حالم از خودم بهم میخوره چقدر مادر بدی هستم و احمقی😔😔😔😔،تاریخ۱۴۰۴/۰۴/۰۴تلخ ترین خاطره
مامان هلن مامان هلن ۲ سالگی
مامانا اضطراب جدایی بچه های شماهم زیادتر شده؟؟دختر من دیگه تازگیا از حد گذرونده!!همه کاراشو مبگه مامان بکنه حتی نمیذاره برم دسشویی خیلی ببخشید درو باز میکنه میاد تو با گریه منو کشون کشون میاره بیرون!!امروز خونه مامانم رفتم حموم خیر سرم گفتم تو خونمون تنهاس اینجا سرش گرمه اومد گریه زاری جیغ که بیا بیرون بعدشم گریه کرد لباسی که من دوس دارم بپوش گفتم تو خونمونه نیاوردم دیگه اصلا آروم نشد و دو ساعتبکوب گریه میکرد و خودشو میزد منو میزد چنگ میزد صورتشو موهای من و خودشو میکشید و... خودشم هی میگفت اشکامو پاک کن پاک میکردم دوباره جیغ و گریه که دوباره گریه کردم پاک کن!!بعضی وقتا به سلامت روانش شک میکنم ولی میگم اخه وقتی خونمون ارومه و حتی یبار هم صدای من و شوهرم رو همدیگه بالا نرفته وقتی بچه تو ارامشه چرا باید روانش مشکل داشته باشه!!دکتر هم میگه بعداز جدا کردن از شیر ۸-۹ماه طبیعیه این حرکات گاه و بیگاه و میگه نذار گریش شدت بگیره که نتونی اروم کنی ولی اخه منم ادمم گاهی نیاز دارم برم حموم و دسشویی و...!!روزا هم نمیخوابه حداقل اونموقع برم!