«تجربه زایمان طبیعی و سزارین باهم»
من امروز زایمان کردم
بدترین تجربه‌ای بود که داشتم، اولش بگم که برای زایمان طبیعی رفتم هزار برابره همه بخاطره التهاب دهانه رحم از دو سانت درد کشیدم آخر سزارین شدم.
مردم و زنده شدم
اول از اینکه رفتم دو سانت باز بودم ولی اندازه ده سانت داشتم درد میکشیدم.
از صبحم ناخودآگاه تو خونه دردام شروع شد، هرپنج دقیقه درد داشتم، می‌گرفت ول می‌کرد.
دیگه اومدم بیمارستان بستریم کردن برای زایمان طبیعی.
آمپول فشار و ک زدن بعد از یه تایمی دردام ده برابر شد
بعد یک ساعت ۳ ونیم سانت باز شده بودم.
ولی انگار میخواسم بزام انقد درد داشتم
پرستار نامرد همون اول اومد معاینه‌ام کرد گفت رحمش التهاب داره
رفتن نمیدونم چی آوردن کردن تو واژنم برای گرفتنه التهابه رحمم
هر بار معاینه‌ام میکردن می‌مردم و زنده میشدم
موقع دردام فقط گریه می‌کردم جیغ میزدم
در عرض سه ساعت ۶ سانت باز شدم
هرچی می‌گفتم من نمیخوام طبیعی بیارم ببرین با رضایت خودم سزارینم کنید، گوش نمیدادن.
هنوز دکترم نیومده بود یه پرستاری اومده بود با صلاح دیده خودش میخواست کیسه آبمم پاره کنه.
انقد داد زدم انقد جیغ زدم گفتم دستتو دربیار کیسه آبمو پاره نکنننن من میخوام دکتر بیاد بالاسرم، که کلی داد زدم سرم و باهام بد حرف زد تا آخر پاره نکرد، دستشو کرده بود داخله واژنم کیسه آبمو اینور اونور میکرد، داشتم از درد می‌مردم داد میزدم، پرستاره‌ سرم داد می‌کشید می‌گفت دااااد نززززن ساکتشو بهت میگم ساکتشو داد زدن برای چیته، هی محکم تر فشار میداد کیسه آبمو که پاره بشه
هرچی بقیه پرستارا می‌گفتن پاره نکنی کیسه آبشو، ولم نمی‌کرد

۳۲ پاسخ

خدا لعنتشون کنه که نمیدونن با یه مادر باردار در حین زایمان که بی پناهه و داره درد میکشه چطوری برخورد کنن و انقد اذیتش میکنن

عزیزم چ‌ تجربه ی تلخی
دولتی بودین؟
برای طبیعی فققققط باید خصوصی رف
با من خیییلی برخورد خوبی داشتن هیچکس غیر دکترم معاینم نکرد

تنها فرقمون این بود که من هرچی داد میزدم هیچکس بمن هیچی نمی گفت

دقیقا بلایی ک سرم اومد سره شماام اومده خیلی ناراحت شدم 🥲

والای خدا همچین ادمایی قسمت هیچکی نکنهههه

بعد نمیدونم چطور بعضیا با افتخار میان مینویسن ک زایمان فقط طبیعیییی
با تموم این سختیاش با تموم این معاینه های پرستارا و اذیتاش

زایمان طبیعی واسه اونایی خوبه ک خارج کشور زایمان میکنن کاملا اصولی و حساب شده
نه اینجا با این وضعیت
طرف با ناخن کاشت،دستشو تا آرنج میکنه داخل واژن
انگار خوششون میاد از این کار

کدوم بیمارستان خدا لعنتشون کنهذ

منم هفت سانت شدم کلی دست رف داخلم
کیسمو پاره کردن اخرم سزارین‌شدم

چقد بی رحمم انشالله بسلامتی بچتو بزرگ کنی

من بااینکه سزارین بودم بادست کیسه آبم پاره کرد هرچی گفتم من سزارینم اصن گوش نمیدادن
خیلی بی رحم هستن

من جای تو باشم انتقاممو ازش میگیرم پیداش کن برو برین بهش قشنگ

چقدر اذیت شده طفلکی🤕 خیلی از کسانی که قصد طبیعی داشتن هم درد کشیدن آخر هم سزارین شدن😔خصوصا اون معاینه کردن ماما در زمان درد میگن خیلی حس چندش آوری به آدم میده!

و منی که بهترین تصمیم رو گرفته و زیر میزی یه رب سکه به دکترم دادم و خیلی شیک سزارین کردم
این پرستارا خیلی خیلی عقده این کثافتای اشغال من ۱ بار دکترم معاینم کرد مردم و زنده شدم و از اونجا بود که فهمیدم طبیعی زایمان کردن خیلی خیلی بده و یه خاطره تلخ از زایمانت تا ابد یادت میمونه

چقدر سخت من نمیتونستم این چیزا رو تحمل کنم همون رفتم سزارین

بازم خدارو شکر زایمان کردی مبارک باشه عزیزم

دقیقاً منم سر بچه اولم همین بلاها سرم اومد😔

اره ولا با منم همین کارارو کردن بزور زایمانم کردن 20بخیه خوردم تا همین الان نمیتونم بشینم 💔اون لحظه فقط میخاستم بمیرم همین

بیمارستان خصوصی بودی یا دولتی؟؟

انقدر خاطره وحشتناک بود یادم رفت تبریک بگم😅😅
قدم نورسیده تون مبارک❤❤❤

وااای
بعدش؟؟

قبلش پیش دکترتون نرفتین؟ متوجه التهاب دهانه رحم نشد؟ انقدر اذیت نشین😑

یا خدا🤷‍♀️🙇‍♀️
با دست که کیسه آب پاره نمی کنن وااا😕

دقیقا منم همینجوری بود زایمانم دقیق همین
ولی از من دو سه سانت بیشتر باز نشد و نزدیک سه روز درد کشیدم

یاد خودم افتادم
لعنت بهشون

😭کدوم بیمارستان زایمان کردی ؟

وای چقدر سخته یاد زایمان خودم افتادم 😭😭😭😭

بقیش

چقدر نفهم بوده پرستار خررررر

وای چه تجربه تلخی و چقدر اذیت شدی امروز
چه وحشی
کدوم بیمارستان بودی مگه ؟
وحشیااااااا
آخرم هم درد طبیعی کشیدی هم سزارین شدی

لعنت ب زایمان طبیعی

خدالعنتشون کنه چقداذیت شدی عزیزم🥺

وااایی چقدررر عوضی بودهه
خب بعدش

سوال های مرتبط

مامان جوجه🥰 مامان جوجه🥰 ۲ ماهگی
پارت دو
تا شب همش درد ها بیشتر میشد آخر شب یه قرص بهم داد گذاشتم زیر زبونم یه ساعت آروم شدم باز دردام شروع شدن بدتر از قبل ساعت پنج صبح یه تیکه خون ازم اومد حالت لخته که میگفتن شوک زایمانه دهانه رحم هنوز شده بود یه سانت و نیم یه عالمه آناناس خوردم برای باز شدن دهانه رحم حتی بچه هم اومده بود پایین ولی دهانه باز نمیشد دیگ ساعت هفت صبح یه ماما اومد گفت باهام همکاری کن من کیسه ابت رو پاره کنم شبش اون ماماهای دیگ هر کار کردن نتونستن پاره کنن شده بودم دو سانت دیگ اول بهم آمپول فشار توی سرم زدن بعد یه ساعت اومد با یه سوزن کیسه آب رو پاره کرد همه جا پر از آب و کمی خون شده بود کمی شکمم خالی شد همون موقع رفت پایین دیگ باز معاینه تحریکی کرد بزور شدم سه سانت دیگ از درد شدید و بیخوابی اینا زدم زیر گریه که بهم ایپدورال بزنن میگفتن باید برسی چهار سانت تا ایپدورال بزنیم از بس درد داشتم دکترم دلش سوخت بهم زد با همون سه سانت بعد یه خانمه اونجا بود دهانه رحمش هشت سانت بود خیلی راحت اصلا انگار نه انگار بعدش نه سانت شد ایپدورال زد بعد ایپدورالی که بهم زدن گفت یه ساعت استراحت کن موقع زایمان بتونی زور بزنی
مامان الین و آوین مامان الین و آوین ۵ ماهگی
مامان niki مامان niki ۳ ماهگی
تجربه زایمان ۳
و داشتم دردام رو کنترل میکردم یهو اومدن گفتن که میخاییم برات سوند وصل کنیم منم ک ازهمه جا بی‌خبر فک میکردم میخان آزمایش ادرار بگیرن به اون خاطره ک بهشون گفتم من خودم پامیشم بعد سرم آزمایش میدم
ک گفتن نخیر !دارم می‌بریم اتاق عمل منم که مث چی از سزارین میترسیدم یهو انقد حالم بد شد که انگار دردام هزار برابر شد و واقعا ازنظر روحی داغون شده بودم
و میگفتن بچه تو فشاره احتمالا بند نافی ک دور گردن داسته محکم شده ،بعد ماما همراهم اومد گفت آروم باش و من چون خیلی بهش اعتماد داشتم چون واقعا ازنظر کاری خیلی خوب بود
اون پیشنهاد داد که کیسه آبمو پاره میکنه شاید این فشار ازبچه برداشته بشه ودرست بشه
و بهم گفت تو ۴ سانت هستم و با پاره کردن کیسه آب سرعت فول شدن زیاد میشه منم که انقد درد داشتم و حالم بد بود قبول کردم
ولی خیلی ترسیده بودم
کیسه آبمو پاره کرد
بیست دق باز صبر کردن شایدnstبهتر بشه که متاسفانه نشد
با پاره شدن کیسه آبم دریایی تجربه کردم که انگار استخونام میشکستن و دوباره میزاشتن سرجاشون و دوباره میشکوندنشون
وواقعا دیگه داغون شده بودم و وقتی ام اعتراض میکردم از درد بهم میگفت چطوری میخاستی طبیعی زایمان کنی در حالی که من تو ۶ سانت بودم و اون دردارو داشتم
بعدش بردنم اتاق عمل و اونجا تازه دردسرای دیگم شروع شد
اومدن اسپاینال کنن حدود ۸ تا سوزن زدن تو ستون فقرات ولی انجام نمیشد منم ک فک میکردم قراره زایمان طبیعی کنم‌یه ساعت قبلش کلی چیزای مقوی خورده بودم
وقتی دیدن نمیتونن اسپاینال کنن گفتن بیهوشش میکنیم
و درحالی که من درد داشتم و ترسیده بودم و ۸ تا سوزن تو ستون فقرات ام کرده بودن تو پرانتز اینم بگم ک اصلا آمپول اسپاینال درد نداشت واقعا
مامان آیماه❤️ مامان آیماه❤️ روزهای ابتدایی تولد
من دیشب ساعت 10شب بلاخره زایمان طبیعی کردم اما خیلی بد بود
از روز قبل کیسه ابم پاره شد آب دور بچه هم خیلی زیاد بود هی منو نگه داشتن گفتن بمون بیشتر بشه ابریزیت منو تو زایشگاه بستری کردن با دهانه رحم یک سانت وابریزش شدید اون شب فقط انتی بیوتیک زدن از صبحش ساعت 7 امپول فشار شروع کردن منم ماما خصوصی گرفتم دردام حدود ساعت 10 صبح داشتن مرتب میشدن بازم با دهانه رحم یک سانت دردام اول پنج دقیقه ای بعدش چهار بعدش سه تا رسید به یک دقیقه بازم دهانه رحمم یک سانت بود اون لحظه قشنگ داشتم جر میخوردم کیسه ابمم هر لحظه بیشتر پاره میشه واب میومد از ساعت 6عصر دیگه علنا جیغ بنفش می‌کشیدم بازم دهانه رحم تغییر نمی‌کرد از بس معاینه کردن شدم دو سانت ماما خصوصی خیلی کمکم کرد به سه سانت رسیدم اما دردش غیر قابل گفتنه هر لحظه تا مرز بیهوشی میرفتم وبرمیگشتم واقعا انگار کل استخون های بدنم داشت خورد میشد اینجا کیسه آب دیگه تقریباً نصفش اومده بود ریخته بود منم از درد به خودم میپیچیدم هر لحظه فکر میکردم کامل مردم دوباره زنده میشدم واقعا طبیعی وحشتناک بود اخرشم اونقدر زور زدم تا سر بچه بیاد بیرون خودم جر خوردم بازم دردام تموم نمیشد هنوز درد جفت بیاره بیرون بخیه بزنه محکم شکمم فشار میدادن هر چی مونده بیاد بیرون مثل یه کابوس بود همه به خاطر دختر کوچولوم تحمل کردم
مامان تیدا مامان تیدا ۴ ماهگی
تو بیمارستان هرکی میومد میگفت تو‌طبیعی زایمان نمیکنی تازه ۱ سانت و نیم بازه ولی ماما بهم گفت من تا جایی که بشه بهت زمان میدم که طبیعی زایمان کنی بلکه شرایط دیگه برای خودتو بچه خطرناک بشه …بعد از ۴ ساعت یه بار دیگه قرص دادن و من به ۲ سانت و نیم ۳ سانت رسیدم
دردی نداشتم فقط یه سری انقباض های خیلی کم داشتم که اصلا نمیشه گفت درد بود
بعد از ۴ ساعت دوم سرم فشار بهم وصل کردن که خداروشکر بهم جواب داد
و من تا ۶ سانت تمام دردام قابل تحمل بود و خیلی راحت کنار میومدم مامام بهم ورزش میداد و منم انجام میدادم
اما وقتی شدم نزدیک ۷ سانت درد شدیدی رو تجربه کردم که شاید فقط ۱۵ ثانیه بود اما انقد شدید بود حس میکردی الان متلاشی میشی
اما نمی‌دونم خیلی عجیب بود با وجود همچین حسی انگار یه قدرتی هم داشتی که هی میگفتی نه اینم تحمل‌میکنم میتونم ولی در کنارش هم میگی دیگه بسه میخوام برم سزارین اما انگار از ته دلت نیست از روی درد زیاد و ناچاریه
منم تو ۷ سانت میگفتم توروخدا منو ببر سزارین ولی از اونجایی که واقعا مامای کار بلد و با وجدان و درستی داشتم قبول‌نمیکزد و سعی می‌کرد بهم آرامش بده
خیلی نگذشته بود که ماما گفت کیسه آب رو الان پاره میکنم و نهایتا تا یه کم دیگه زایمان میکنی
کیسه آب رو پاره کرد و اصلا پاره کردن کیسه آب درد نداره اصلا نمیفهمی
و من یه ربع بعدش کمتر احساس دفع داشتم و این یعنی داشتم زایمان میکردم
و سریعا همه چی آماده شد برای زایمانم
از اون لحظه تا موقعی که بچه بدنیا بیاد کلا ۱۰ دقیقه زمان برد و اگر بلد باشین درست زور بزنین نه بخیه میخورین نه اذیت میشین
من اصولی زور میزدم و بچه بدنیا اومد با وزن ۳۵۰۰ بدون بخیه و برش
مامان آیلین🩷 مامان آیلین🩷 ۶ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
من از روز اول ک باردار شدم میگفتم باید طبیعی زایمان کنم و همونطور بود ک بچم سفالیک بود و لگنمم برای زایمان طبیعی خوب بود روز جمعه با درد از خواب بیدار شدم فهمیدم دردام مث دردای قبلا نیست زیر شکمم درد داشتم بیدار شدم رفتم دوش گرفتم وقتی از حموم اومدم بیرون ترشح خونی ازم اومد مطمئن شدم دیگه باید برم بیمارستان ساعت ۳بعدازظهر بود ک رفتم بیمارستان وقتی معاینه داخلی کردن گفتن دردت درد زایمان ولی فعلا دو سانت رحمت بازه برو بگرد راه برو دو ساعت دیگه بیا منم رفتم بعد دو ساعت ک اومدم هنوز دو سانت بودم و دردام شدیدتر میشدن فاصله بین دردام هم کم تر میشد ولی هربار معاینه میشدم فقط دو سانت بودم اخرش دیگه به گریه افتادم من درد شدید داشتم ولی اینا میگفتن ما با این دردا بستری نمی‌کنیم حداقل باید ۴یا۵سانت رحمت باز بشه ک بستریت کنیم خلاصه ساعت ۱۱ شب بود ک با درد زیاد رفتم واسه معاینه گفت تازه رحمت ۳ سانت باز شده گفت برو بگردم رفتم دو ساعت دیگه گشتم وقتی اومدم هنوزم سه سانت بود با درد های شدیدتر بلاخره ساعت ۳شب یکی از ماماها گفت من معاینه تحریکی میکنم تا ۳ سانتت حداقل یشه ۴سانت ک بستری بشی بعد معاینه تحریکی شدم ۴ سانت کیسه آبمم پاره کرد و لباس تنم کردم رفتم تو یکی از اتاق های زایمان از ساعت ۴تا ۶ صبح همون ۴سانت بودم بعد ساعت ۶با معاینه های تحریکی شدم ۷سانت دیگه از درد زیاد به هیچ جا بند نبودم اینقد حالم بد بود ن میتونستم بشینم ن پاشم ن دراز بکشم فقط همه جا رو چنگ مینداختم
مامان نیلا مامان نیلا ۳ ماهگی
مامان ملیسا و تودلی مامان ملیسا و تودلی ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من
من از ۳۶ هفته انقباضات رحمیم شروع شد رفتم زایشگاه یه سانت بودم و گفتن که هنو باز نشده و دارو ازمایش نوشتن چون پلاکتم پایین بود و چون لکه بینی خونریزی داشتم فرستادنم سنو ازمایش فرستادن وبراساس اونا سرمو دارو دادن دردام تا یه هفته کنترل شد تا شدم ۳۷ هفته و تو ۳۷ دوباره دردام شروع شد انقباضو لکه بینی باز دوباره دارو سرم تا ۳۷ هفتع ۳ یعنی تو۳۸هفتگی دردام شروع شد چند روز من تو خونه درد داشتم و پنشنبهساعت 3 رفتم پیش ماما گفت بیا مطب رفتم کیسه ابمو پاره کرد رفتم زایشگاه ماما اومد عاینه کردن چهار ساعت دهانه رحم سفت
خلاصه پذیرش کردن و من از دردبه خودم پیچیدم
و رفتم داخل اتاق متخصص اومد و منو فقط با معاینه دهانه رحمم. رو بازکردن مردمو زنده شدم بخدااا کاش تو خونه میزاییدم ولی نمیرفتم
خلاصه هم خوب بود هم بد بعد زایان هم پس درد داشتم مثله درد زایکان میگرفتو ول میکرد انقباض با درد
ولی خداروشکر دیگه 13/6 زایمانم بود
الان نینیمون کنارمه فقط زردی داره یکنبا دلدردو نفخ شبا نمیخوابه
مامان گل🌸 مامان گل🌸 ۴ ماهگی
سلام اومدم از تجربه زایمان طبیعی بگم سه شنبه ۳۱ تیرماه رفتم معاینه ۱ سانت بودم بعد از معاینه دردلگنم شروع شد تا صبح فردا انقباض با درد زیاد داشتم رفتم بیمارستان معاینه کردم ۲ سانت بودم باز برگشتم خونه تا ۷ غروب رفته رفته دردام بیشتر میشد ک نمیتونستم تحمل کنم رفتم بیمارستان ۳ سانت شده بود قرار بود بستریم نکنن ولی چون راهم دور بود بستریم کردن تو اتاق تنها بدون گدشی و همراه واقعا برام ترسناک بود تنهایی یک طرف دردام هم یکطرف هر یک ساعت ماما میومد معاینه میکرد تا ۱۰ شب ۳ سانت بود ولی باهر معاینه دردام بیشتر میشد تا ۱۲ شب شد ک معاینه کرد ۵ سانت شدم دردام ک افتضاح شده بود دوتا ماما اومدن بالاسرم کیسه ابمو پاره کردن اون لحظه واقها ترسناک بود از ترس میلرزیدم بعرش دکتر اومد اپیدورال تذریق کرد ک اصلا درد نداشت ماما میگفت اپیدورال تا ۷۰ درصد بی حس میکنه ولی من ۱۰۰ درصد بیحس شده بودم ک عالی بود بعد از این تا دوشب من فول شدم بدون هیچ دردی بعدش اپول فشار زدن زور زدنم شروع شد تا ۳ کله بچه گیر کرده بود ی جا نمیدونم دقیق برای چی پایین نمیومد ک دکتر اصلیم اومد با چند تا حرکت بچه رو در اورد بدون هییییییچ دردی و بخیه خوردم اینگونه بود ک دخترم ساعت ۳:۲۰صبح ۲ تیرماه ب دنیا اومد واقعا راضی بودم از طبیعی با اپیدول ب شماهم پیشنهاد میشه❤️بمارستان تخت جشمید کرج دکتر اکرم هاشمی