پارسال این موقع حسابی استرس داشتم ساعت ۵ صب بلید بستری میشدم هم خوشحال بودم هم استرس خدا میدونه چقد ذوق داشتم الانم خدا رو شاکرم ک پسرمو بهم داد نذاشت حسرت مادر بودن رو داشته باشم نذاشت حرف و حدیث دیگرون رو بشنوم خدایا ازت ممنونم بخاطر گل پسرم تو زندگی شاید سر بعضی چیزا در حقم کم لطفی کردی اما سر پسرم جبران کردی دمت گرم اوستا کریم تا عمر دارم سپاسگذارتم
تحریر شد بتاریخ ۱۴۰۴.۸.۲۲ شب ساعت ۱۲:۲۸

تصویر
۱۳ پاسخ

خدا حفظش کنه تولدش هزاران بار مبارک💖💖

خدا حفظش کنه واست عزیزم
تولدش مبارک❤❤

ای جانم خدا حفظش کنه برات❤️

عزیزم خدا برات نگهش داره چه خوب کاری کردی از بیمارستان عکس گرفتی

تولدش کلی مبارک باشه عزیزم در کنار هم شادو خوشبخت باشید❤️

عزیزممم❤️تولدت مبارک،خدا حفظش کنه براتون

تولدش پرتکرار
انشاالله در کنار هم خوشبخت بشین🥰

ثبت احوال اسم بچتونوعلیهان گذاشت منم میخاستم علیهان بذارم گفتن ثبت احوال قبول نمیکنه واسه همین علیسان گذاشتم

تولد گل پسرت مبارک باشه🩷

من سر بارداری اولم ن ولی دومی خیلی استرس داشتم استرس خودمو ن استرس دختر ۲۲ ماهم داشتم که تا اون شب بدون من نمونده بود 😭هنوزم یادم میافته گریم میگیره بچه بی زبون تو دلش چقد غصه خورده که مامانم کجاست

تولد گل پسری مبار‌ک❤️
و منی که قرار بود ۳۰ زایمان کنم ۲۶ تا ۱۱ ظهر خوابیدم پاشدم صبحونه مفصل خوردم و یهو لک دیدم و غروبش زایمان کردم خیلی حال داد که استرس شب اخر نداشتم

خدا حفظش کنه براتون عزیزم ❤️

عزیزم😍خداحفظش کنه گل پسرتو..بچه هامون تو یه روز بدنیا اومدن🥹

مقالات مرتبط

عارضه‌های نوزادان بستری در بخش NICU
عارضه‌های نوزادان بستری در بخش NICU
کمبود شیر مادر
11 علت کم شدن شیر مادر + علائم کم بودن شیر مادر
حرف زدن کودک اوتیسم
حرف زدن کودک اوتیسم و درمان دیر حرف زدن+آموزش‌های لازم
زمان حرف زدن کودک
سن حرف زدن کودک پسر و دختر | راه‌های تسریع زمان حرف زدن کو...

سوال های مرتبط

مامان هديه خدا(ستیا😍) مامان هديه خدا(ستیا😍) ۱۲ ماهگی
پارسال این موقع داشتم آماده میشدم بریم بیمارستان که دختر خوشگلم به دنیا بیاد و روی ماهشو ببینم 🥹هم استرس داشتم هم خوشحال بودم که خدا این لطف رو بهم کرد و دخترمو بهم بخشید ،چقد لحظه قشنگی بود فکر نمیکردم تا این حد دلتنگ اونروزا بشم
خدایا شکرت که یکسال با همه سختیها و شیرینی هاش به سلامتیمون گذشت 🙏 خدایا همه مامانا و باباها رو برای بچه ها و بچه ها رو برای مامان بابا حفظ کن و درد و غم رو از زندگیها دور کن و شادی رو مهمون همیشگی خونه هامون کن 🙏🙏🙏خدایا ازت میخوام ما رو شرمنده بچه هامون نکنی
مشاهده ۱۱ پاسخ
مامان آریا مامان آریا ۱۴ ماهگی
پارسال این موقع تو اتاق زایمان داشتم درد میکشیدم
چقد سخت بود ثانیه به ثانیه شو یادمه.....😥
ولی خدا رو شکر الان گل پسرم کنارمه 🥹
مشاهده ۲ پاسخ
مامان مهدیارکوچولو مامان مهدیارکوچولو ۱۲ ماهگی
۱۷ آبان تولد گل پسرم تولدش بعد ایام فاطمیه میگیرم پارسال این موقع استرس کم تکون خوردنشون داشتم دلم برا پارسال این موقع تنگ شده
مشاهده ۴ پاسخ
مامان nafas مامان nafas ۱ سالگی
وای خدا پارسال این ساعت ها با ترس و استرس داشتم به خودم میپیچیدم از درد ولی همش استرس اینو داشتم خدا نکنه اتفاقی برادخترم بیوفته آخه هنوز وقتش نبود من 33هفته بودم بالاخره ساعت 3:۲۵دیقه نصف شب زایمان کردمو دخترمو ندیدم منتقلش کردم nicuودوازده روزم بادلتنگی وچشمای گریون سپری شد واوردمش خونه خدایا بابت همه چیز ممنون بمونه به یادگار ازتولددخترم
مشاهده ۱۱ پاسخ
مامان لاوین مامان لاوین ۱۴ ماهگی
گل دخترم چیزی به تولدت نمونده. پارسال این موقع منو مادر کردی.❣️
مشاهده ۹ پاسخ
مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۱۲ ماهگی
خدایا شکرت هیچوقت فکر نمیکردم همچین روزی رو ببینم با اون شرایط همسرم ک صفر بود و خودم ک دکترا گفته بودن بارداری من به روش طبیعی ممکن نیست خدایا شکرت پسرم پارسال همچین روزی ساعت ۱۲ شب به دنیا اومد و شد ۶ آبانی
من ۵ ام صب بستری شدم ۱۲ ساعت طول کشید تا زایمان کنم آمروز تک تک لحظه ها و ساعت ها خاطرات پارسالم واسم مرور شد🥺😍
این همه درد کشیدم ولی ارزشو داشت ک الان بغلمه انشالله قسمت همه ی اونایی ک میخوان مادر بشن


چقدر زود یک سال گذشت و مرد کوچک من داره بزرگ و بزرگ‌تر میشه و من چقدر خوشبختم که مامان پسر گل و دوست داشتنی‌ای مثل تو هستم.
عزیزتر از جانم، تولدت مبارک❤️😍🌺
مشاهده ۷ پاسخ
مامان نویان🫀👨‍👩‍👦 مامان نویان🫀👨‍👩‍👦 ۱۵ ماهگی
روزی ک رفتیم این مدل کالسکه رو بگیرم چقد ذوق داشتم چقد خوشحال بودم ک همون یک میخوام
ولی خوب الان اقا ی دیق هم نمیشینه داره میره زیرزمین🥴😑🤦‍♀️
مشاهده ۱۰ پاسخ
مامان بردیا مامان بردیا ۱۷ ماهگی
پسرم شب حدود ساعت ۱۲ می‌خوابه تا صب ۷،۸ بار بیدار میشه بهونه میگیره صب هم ۷ برپا رو میزنه 🥴 دیگه واقعاً رد دادم
مشاهده ۴ پاسخ
مامان رستا مامان رستا ۱۵ ماهگی
دخترم سر شب ی دفعه بدنش داغ شد و گریه میکرد - نذاشت تبش رو بگیرم ! بهش پاراکید دادم خوب شد ، به نظرتون سرما خوردگیه ؟ یا بخاطر دندون هاشه ؟
مشاهده ۴ پاسخ
مامان برسام مامان برسام ۱ سالگی
پسر عزیزم خدا تورو بهم درست تو اوج ناامیدیم ب زندگی بهم بخشید باورم نمیشد همه چیزمو گرفت ی شوک بزرگ بهم وارد کردولی وسطش تو رو بهم داد تو باارزش تر از همه چیزبودی که خدا بهم داد شدی دلیل زندگیم دلیل نفس کشیدنم دلیل. قوی بودنم واسه ادامه زندگی باورم نمیشه 1سال شد که دارمت 1ساله پیش منی باهم همه سختی هارو پشت سرگذاشتیم تو کمکم کردی ی مادر قوی باشم با مشکلاتم بجنگم تولدت مبارک قلب مادر
فردا مهمترین روز زندگی منه چون تو پاتو گذاشتی تو زندگیم عزیزم ..
پسرم ببخش اگه بخاطر شرایط روحیم گاهی مادر خوبی برات نبودم یا برات کم گذاشتم 🥲🥲
بمونه ب یادگاری از تولد پسرم که فرداس 😍💕😘
مشاهده ۱۹ پاسخ
مامان سپنتا مامان سپنتا ۱۶ ماهگی
14سالگی نامزد شدم و 16سالگی ازدواج کردم
تو سن کم ازدواج کردم
18سالگی هم باردار شدم
ناخواسته هم باردار شدم
موقعی که فهمیدم ناراحت بودم حتی کل بارداریم هم میشه بگی ناراحت بودم
اما الان پشیمونم خدا بهترین هدیه عمرم رو بهم داده
پسرم همدم شده
با این تو سن کم مادر شدم پسرم اصلا اذیتم نکرد
نه تو بارداری و نه الان که یک سالشه مثل خودم بدون قر و فر داره بزرگ میشه
از 4ماهگی شب که میخوابید تا صبح خوابش میبرد و برا شیر بیدار نمیشد
گربه بیخود نمیکرد ـزردی نداشت. و هر چالشی که فکرش رو کنی
خدا همه جوره هوامو داشت و نذاشت اذیت بشم
مشاهده ۱۳ پاسخ
مامان کیاشا مامان کیاشا ۱۴ ماهگی
کیاشای منم یکساله شد 😍🥺
انگار ن انگار پارسال همین موقع همین ساعت لحظه های اخری بود ک تو شکمم سپری میکرد و من در تلاش برای ب دنیا اوردنش بودم اونجا که نگاه به ساعت میکردم میگفتم خدایا پسرمو سالم بهم بده هیچی ازت نمیخام همونجا که کلی دکتر پرستار ریختن بودن سرم میگفتن جیغ نزن نفس عمیق بکش فوت کن زور بده ولی من از شدت درد حرف هیچکدوم حالیم نمیشد فقط جیغ میزدم انقد جییغ زدم تا بالاخره ساعت نه صبح ششم شهریور ماه ۱۴۰۳ اومدی و شدی تمام قلب من
کیاشا یعنی : سلطان و فرمانروای قلب من تو به زندگیم نور بخشیدی پسرم هیچوقت اون لحظه دوست داشتنی رو یادم نمیره که خدا توروبهم داد تا بفهمم زندگی هنوزم قشنگیاشو داره 😍
تولدت مبارک همه زندگیم ❤️🥺
مشاهده ۱۵ پاسخ
مامان تمشک🫐 مامان تمشک🫐 ۱۳ ماهگی
سلام پارسال این موقع من تازه یک ساعتی میشد بخاطر ورم و فشارخون بالا بستری شدم اما بدون هیچ پیشرفتی حتی یک سانت هم باز نشده بودم فقط نیم سانت ولی چقدررر استرس داشتم این ساعت دیگ بهم آمپول فشار وصل کرده بودن چقدر دردناک بود و اون معاینه های لعنتی اسم اون دستگاه یادم‌رفته ک ضربان قلب بچه از رو شکمم چک میکردن ازونم خیلی بدم میاد خداروشکر بخیر خوشی گذشت و الان عشق دلم پیشم خوابیده پس فردا تولدش 🥲♥️🤌🏼✨هفدهم مهر ساعت دقیق سه صبح با عمل سزارین دخترم نفسم به دنیا اومد انشاالله خدا دامن همه چشم انتظار سبز کنه وباردارا هم صحیح سالم فارغ بشن🌱🌸
مشاهده ۴ پاسخ
مامان ماهان کوچولو مامان ماهان کوچولو ۱۵ ماهگی
15روزه دیگه تولد ماهان یادم نمیره پارسال این موقع استرس داشتم هیجات داشتم خوشحال بودم نگران بودم از همه جالب تر همه نگرانم بودن😂😂
یادش بخیر پارسال از شونزدهم تا خود29 یه پام بیمارستان بود هر روز سال میبستم از زیر فران رد میشدم دست از پا دراز تر برمیگشتم خونه درست تو 41هق 4روز بلاخره بستری شدم با امپول فشار ولی دردم نگرفت و بخاطر وزنش که یادم نیست سزارین شدم🥹😁🥺
مشاهده ۳ پاسخ
مامان \(*°‌◆°*)/ مامان \(*°‌◆°*)/ ۱۳ ماهگی
💕امروز تولد یک سالگیته پسرم💙
از خدا ممنونم ک تو رو به ما هدیه داد 🌠
خدایا بهترین ها رو براش رقم بزن 💫


خاله ها شما هم اگه حالتون کشید یک دعا قشنگ برای حسین من کنید🙃💞
مشاهده ۶ پاسخ