پارسال این موقع و این شب بیمارستان بودم به امید این که الان زایمان میکنم و تمام میشه لحضه به لحضه امیدوار تر
امپولای فشار ورزشا پیاده رویا و.... با وجود همه ی اینام ۲۳ ساعت بستری بودم اما ایهان من دلش نمیخاست با زاسملن طبیعی بدنیا بیاد
تا فردا ظهرش شیفتا عوض میشد ساعتا میگذشت نینی من نمیخاست بیاد
خانوما میومدن زایمان میکردن و میرفتن و من فقط تماشاگر بودم
میگفتم پس من کی زایمان میکنم یعنی؟!! وقت گفتن باید سز بشی یهو کل دلم ریخت چون بشدت ازش میترسیدم و ازش یه غول ساخته بودن برام
سز شدم و بالاخره نینی کوچولوی من بدنیا اومد ایهانمو دیدم و این دیدنش می ارزید به کل دردا و سختی هایی که کشیدم درد بخیه ها درد امپول بی حسی درد انژوکت سرم درد دهانه ی رحم همه ی اینا فراموش شد
من همین حسو میخاستم و تمام
فردا یک سال از اون روژ میگذره و ایهان من یک سال میشه که متولد شده
ایهان من داره بزرگ میشه جلوی چشامم
قند مامان همه ی سختی هاش رو گذروند
کولیک و گذروند ختنه رو گذروند شب بسداری هاش رو گذروند
با هم دیگه بزرگ تر شدیم
و فردا پسر قشنگ من یک ساله میشه خدایا شکرت بخاطر این قندی که بهمون دادی مرسی بابت این شیرینی زندگی🥹🥲❤️

تصویر
۹ پاسخ

چه قشنگ گفتی؛ با هم بزرگتر شدیم!
تولدش مبارک🌹

سلام عزیزم اتلیه آنلاین دارم💛📸
با یک دهم قیمت اتلیه هر تغییری که بخوای میتونم رو عکس انجام بدم ✨️
خواستی نمونه کار میفرستم ببینی
عکس بارداری تولد ماهگرد نوزادی هرچی که بخوای

خدا حفظش کنه برات

تولد گل پسری مبارک
منم همینجوری شد زایمانم، اگه زابل میموندم سکته میکردم چون خیلی میترسم از بیمارستانش

آخی عزیزم خدا حفظش کنه 🥰😍

اخ که این پروسه چقدر سخته. منم کیسه اب پاره شد بعد از ۱۷ساعت مهدیس اومد. چندتا زور اخر اومد‌وگرنه منم باید سزارین میشدم

خداحفظش کنه مبارکه

خدا براتون نگه داره،منم دقیقا پارسال همین شب بیمارستان بستری بودم که صبحش سزارینم کنن🫠

ای خداااااا 😍😍😍
تولدش میارک باشه
خدابرات حفظش کنه

سوال های مرتبط

مامان دلانا ♥️😍🍒 مامان دلانا ♥️😍🍒 ۱ سالگی
اغا ی حسو حالی دارم اصلا قابل توصیف نیست
ب جرعت میتونم بگم این ذوقی ک الان دارم و حتیاون شبی ک مرد مورد علاقمم اومد خاستگاری و نامزد کردیمم نداشتم
اصلا دلم میخاد ی بیلبورد بزنم تو کل خیابونای شهرک فردا تولد دخترمه
واقعا این همه خوشحالیو یک جا هیچ وقت تجربه نکربه نکرده بودم
حتی وقتی ک واسه اولین بار بغلش کردم بخاطر اون همه دردی ک تجربه کرده بودمم نتونستم تجربش کنم
این ی سال باهمه سختی ها و شیرینی هاش گذشت از صبح همش دارم خاطرات پارسال این موقع رو مرور میکنم
بچه ها ما چقد خوشبختیم ک مادر شدیم هیچ هدیه ای بنظرم بینظیر تراز این حس نیست چ میکنه خدا حتی هدیه هاشم بینظیره
کی فکرشو میکردیم ک وسط خستگی و داغونی و گریه هامونم بابت عاملش خدارو هزار بار شکر کنیم
تو همه ی این حس حال خوبم فقط میتونم بگم خداروشکر
از صبح همش ی جمله ایو با خودم تکرار میکنم ک خدایا از هیچ زنی این حسو دریغ کن دامن همه رو سرسبز کن و داغ هیچ بچه ایو رو دل مادر پدرش نزار
الان واقعا واقعا واقعا فقط همینو از خدا میخوامو بس❤️❤️❤️
خدایا هزاران بار شکرت