5
اونا گفتن اینا عادیه زور بزن تا مدفوع کنی آنقدر زور زدم گفتن داریم موهاش میبینیم واقعا جیغ نمیزنم اونا خیلی باهام مهربون بودن کمکم میکردن بعد حالت دستشویی گفتن بشین نشستم زور زدم ک دیگه سرش آمد پایین و فقط از امام کمک میخواستم ولی یهو انگار قلب بچم افت کرد گفت سریع زنگ بزنین دکتر بی هوشی بیاد قلب بچه افت کرد من ترسیدم گفتن نفس عمیق بکش منم همکاری میکردم یهو باز گفتن ن نزن خوب شد و همونجا تمام تلاشم کردم و تمام شده یهو دیدم یک چیزی گذاشتن روی شکمم ترسیدم ازش واقعا گفتم ت خدا برداریم من ازش میترسم گفت نترس نمیفته ما هستیم ولی من التماس میکردم ولی اونا برنداشتن دیگه گفتن اولین نفری هستی ک بچه اول پاره نشدی فقط پوستم پاره شد دو تا بخیه زدن با اینکه آمپول بی حسی زدن متوجه شدم دیگه مامانم صدا کردن ک بیا بچه ب دنیا آمد لباساش بیار و چقدر خوشحال بودم از اینکه تونستم کم نیاوردم
اینم بگم ک موقع ک ب دنیا آمد همون لحظه اذان شد
اگه برگردم عقب باز طبیعی انتخاب میکنم واقعا اگه با دکتر همکاری کنید جیغ الکی نزنید خیلی خوبه و دوم اینکه سعی کنید وقتی دردات شروع شد فقط زور بزنی وقتی تمام شد فقط نفس عمیق بکشید استراحت کنید واقعا زایمان خوبی داشتم انشاالله تجربه ب دردتون بخوره اصلا نترسید همین ک بچه در آوردن دردا تمام میشه
4گفتم آره دیگه لباس داد بذمامانم گفتم برو لباسا از خونه بیار من بستری میشم مامانم زنگ بابام زد وسایل آورد من رفتم بستری شدم ساعت 12 بود فقط آمد رگ گرفت یک خون گرفت رفت دیگه کلافه شدم گفتم الکی آمدم بستری شدم ولی درد هر پنج دقیقه میگرفت ساعت 3 شد آمدن کیسه آب پاره کردن رفتن بعدش من تازه دردام شروع شد یکم زیاد شد دردام ولی تحول میکردم فقط صلوات آیت الکرسی میخوندم ک آمدن گفتن پمپ درد میخوای گفتم آره ولی اگه میفهمیدم یهو قرار پیشرفت کنم نمی گرفتم دیگه برام زد یک ماسک اکسیژن داد گفت درد داشتی بزن گفتن باشه یهو دیدم دردام ده برابر شد ب معبد داره فشار میاد آنقدر توی گهواره خودته بودم تجربه بقیه گفتم حتما دارم فول میشم ماما صدا مردم بهش گفتم گفت بزار معاینه کنم یهو گفت انتظار نداشتم آنقدر زود فول بشی از روی 3 بری روی 9 واقعا خدا کمکم کرد دید آمدن بالای سرم گفتن اکسیژن ببر لازم نیست گفتن زور بزن منم زور میزدم جیغ میکشیدم ماما گفت چرا جیغ میزنی فک کردی بهتر باز میشی. راست گفت بند خدا هم خودمو با جیغ زدن اذیت میکردم هم اونا سعی کردم جیغ بکشم فقط زور بزنم هروقت دردام شروع میشد زود محکم میزدم ولی میرفت فقط نفس عمیق میکشیدم چون بهم گفت الکی زور نزنی ک پاره میشی خلاص یک ساعت من زور زدم گفتن باید مدفوع کنی منم گفتم ن من روم نمیشه
بسلامتى عزيزم قدم نو رسيده مبارك
وای کاش منم هفته بعد زایمان کنم تموم بشه خیلی اذیتم
3
باز نوار قلب معاینه کرد گفت هنوز روی 2 هستی برو خونه هرچی گفتم درد دارم قبول نکرد آمدم خونه دوباره پله شروع کردم پیاده روی رفتم خسته شدم آمدم خونه دیدم دردی ندارم شب راحت خوابیدم ساعت 6 صبح از درد بیدار شدم زیر شکمم جوری میگرفت ول میکرد گفتم ولش مهم نیست باز دیدم ن درد دارم پا شدم صبحونه خوردم رفتم 2 ساعت پیاده روی پله دیدم دردام زیاد شده شکمم سفت سفت بچه تکون نمیخوره زیاد سریع رفتم دوش گرفتم همونجا کمرم ماساژ دادم یک لیوان چایی زعفران خوردم راهی بیمارستان شدم ولی اندفع با خیال ک بیشتری نمیشه هیچ وسایل نبردم رفتم نوار قلب انجام دادم گفت برو یک چیز شیرین بخور بیا رفتم مامانم منو روی پله بیمارستان 10 بار برد البته بگم همونجا برام معاینه تحریکی اجام داد رفتم برای نوار قلب خوب بود ولی از بس درد داشتم گریم گرفت ماما دید دارم گریه میکنم گفت چیکار گفتم درد دارم گفت بزار معاینه کنم گفت خیلی عالی پیشرفت کردی میخوای بیاری بشی گغنم آره
2
پله رفتن خیلی بهم کمک کرد روز چهارشنبه رفتم خونه یکی از آشناها ک برام سرم بزن چون از بس ویروس زیاد شده نرفتم درمانگاه خدا خیرش بده گفت میخوای شکمت برات ماساژ بدم گفتم آره قشنگ ماساژ داد گفت پنجشنبه یا جمعه زایمان میکنی باز آمدم خونه پیاده روی شروع کردم البته این بگم من از 38 تازه پیاده روی شروع کردم رسید شب چهارشنبه دیدم درد دارم هر پنج دقیقه یک بار میگیره ول میکنه چون صبح رفته بودم حمام کمرم ماساژ دادم نرفتم لباسا پوشیدم با مامانم رفتم بیمارستان
معاینه باعث شد بیشتر باز بشی
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.