۱۳ پاسخ

اره شکر خدا سه چهار ماهه بودن نمی‌دونستم دلیل گریه هاشون چیه

اینکه اینجا همه ی بچه ها تقریبا هم سنن بخاطره اینه ک گهواره خودش برا هرکسی هم سن های خودشو میاره

کولیییییییک 😫🫩

ازت ممنونم
حرفای تو باعث شد با اون حجم از افسردگی و درد و نوک سینه خودمو جمو جور کنم و سیمپو به بچه بدم
الانم یه انگیزه میخوام ،میخوام این شیر خشک کمی رو قطع کنم حتی اگر دخترم گشنه بمونه چون این کمکی دادم باعث نیشه شیرم کم باشه انگار الان یکفتایی اصلا احساس نمیکنم سینه هام مر هست یا ن

وای منم زایمان بدی داشتم کیسه ی آبم پاره شد بچم مدفوعشو خورد بردنش ان آسی یو بعدشم تا ۲۰روز خوب بود مامانم کنارم بود خداخیرش بده ولی دیگه شروع شد دلدردش تا صبح بیدار بودم بعدشش ماه باز خودم بادفتق شکمی گرفتم عمل لاپاراسکوپی انجام دادم یعنی مردم وزنده شدم سخت بود خیلی😫😫😫😫

کانال غذای کودک در روبیکا با بیش از ۲۷۰۰ مادر ...🌱
@food_babyy

🤣🤣🤣🤣🤣 اره بخدا ولی من هنوزم درگیرم چون پسرم فقط مریض میشه و شوهرم و خانواده نادونش دکتر نمی برن میگن بد عادت میشه و من آخرش از دستشون دیونه میشم 😭😭😡😡

واقعا خداروشکر گذشت ..........خیلی سخت بود ،دوران استرس زایی بود برای من،افسردگی بعد زایمانم ک دیگه هیچی🤕

وای اره خداروشکر

خیلی سخت بود وااااقعا بخیر گذشت

زایمان من با دعوا گذشت شوهرم دست روم بلند کرد جر و بحث دعوا و افسردگی دلم نمیخواد به اون موقع فکرم بکنم

برا من ک خیلی سخت گذشت افسردگی بد زایمان داشتم زردی بچه واااای چ بد بود خداروشکر گذشت

وای خدا زردی رو نگو ک پدرم درومد🥲

سوال های مرتبط

مامان محمد مامان محمد ۱۲ ماهگی
یعنی باور کنم یک ساااال گذشت ؟ پارسال همین روز ساعت ۹و ۴۵ دقیقه صبح زایمان کردم یه فندقی رو خدا بهم هدیه داد جالبه بدونید من خییییلی آدم مذهبی نیستم اصلاااا اما لحظه دنیا اومد بچم خیلی ناخدا گاه صلوات می‌فرستادم با صدای بلند حضرت علی رو صدا میزدم اون لحظه ای که گزاشتن رو شکمم خدایا باور نمی‌کنید که تمام دردام تموم شد مدام قربون صدقش میرفتم مدام میگفتم مراقب بچم باشید لباس تنش میکنید سرما نخوره ازم دور نشه روی سر آستین لباسهاش همه اسم و فامیلش رو زده بودم خدایا شکرت که کمکم کردی که مادرشدن رو تجربه کنم من مثل خیلیا شعر نوشتن رو بلد نیستم که شیک و باکلاس ب نظر بیام اما با نهایت قلبم از خدای بزرگم سپاسگذارم امیدوارم خودش نگهدار تمام بچه ها باشه تا سلامت و باهوش و صالح باشند تا در کنار هم ایرانی آزاد و آباد و شاد داشته باشیم و ما پدر مادرها هم از دیدن بچهامون کیف بکنیم
چه روزایی رک پشت سر گذاشتم مننن روزای زردی و مدام دکتر بردن و چک کردنش ۴ روز توی دستگاه گذاشته بودیمش از سینم خون میومد دردهایی که سر شیر دادن کشیدم و بعد از ۱۰ روز همه مسئولیت بچه با خودم بود سعی کردم با ارگانیک ترین روش ممکن بچه رو بزرگ کنم چه غذاهاش چه لباساش که با دست میشستم چه پوشک که از ۴ ماهگی پارچه میزاشتم تا مبادا مواد داخل پوشک بد باشه یا پاش نسوزه چقدررررر استرس کشیدم سر واکسن زدنش فقط خدای بالاسر میدونه با این حجم کلیپ هایی که توی اینستا میدیدم شبا تا صبح بیدار بودم از استرس واکسنش خدایا شکرت ک کمکمون کردی