کم کم دارم به افسردگی بارداری ورود میکنم
انقد این مدت سختم بود و همیشه مریض و بی حال بودم که همه ذوق و شوق و روحیمو از دست دادم.
دیگه حتی دانشگاهم دلم نمیخواد بیام ولی حیف که وسط ترمم.
احساس میکنم وضعیتم هرروز داره بدتر میشه

من زیاد تو شهر نمیچرخم تا دم در مغازه و صد یا دویصت متر اونورتر میرم

من تازه از کمر درد خلاص شدم .یه کم سنگین شدم اما😂

سلام عزیزم
تلقین خیلی موثره اصلا به زبون نیار
بگو حالم بهتر میشه و کارهای کوچیکی کن ک حالت و خوب میکنه ...
شکرگزاری هم خیلی جوابه ❤️

عزیزم شاید از نظر روحی بهم ریخته باشی منم درکت میکنم اما وضعیت من سخت تر از شماست من ماه دوم بارداریم پدرم به رحمت خدا رفت🖤😭 اصلا تا الان نشده بهش فکر نکنم که تو این زایمانم بابام نیست که بیاد عیادتم بابام نیست که بیاد نوه اشو ببینه . جگرم داره میسوزه🖤🖤😭😭

به این فکرکنید نی نی هاتون دنیابیاد چقدرخوب و شیرین میشه

عزیزم اولا واقعا سخته استرساشم بیشتره
آخرا سختیش بیشتر همون سنگین شدنشه دیگه انتی و آنومالی و طول سرویکس و اینا نداره خداروشکر
انشالله جلوترمیری بهترمیشه و از بارداریت لذت میبری تکونهای نی نی رو حس میکنی کلی شادمیشی

منم دارم افسردگی میگیرم از بس فکردم دختر ی ساله دارم و باز حامله شدن از بس بهش فکردم دارم دق میکنم

منی که ۷ ماهه فقط برای دکتر از خونه دراومدم بیرون بهار و تابستون و پاییز گذشت من هنوز خیابونای شهرو ندیدم
حال روحیم خیلی بده
ولی خداروشکر بازم اینم میگذره هیچ حالی موندگار نیست