دارم بچه ام می خوابونم ولی همزمان میگم
باید به حیاط و باغچه برسم
یه عالمه ظرف دارم بشورم
حتی سفره ناهار هنوز پهنه
بعضی وقتا محمد که می خوابه حس می کنم جون دو باره بهم دادن
با اینکه بچه زیاد شیطونی نیست ولی تنهایی یه چیز دیگه است گاهی واقعا لازمه
حتی اگه کوزتی باشه
یه دلی هم میگه تو هم بخواب استراحت کن
ولی مگه کار خونه تموم میشه؟
همیشه اینجوریه که یه کاری هست که غیر استراحت ذهنت مشغول باشه بهش

بخواب منم بجه هام بخوابم یا میخوابم یا کم برا خودم میشم کار اتجام نمیدم

دوست داشتم مامانی باشم که بچم میخوابه به کارام برسم اما منم باهاش استراحت میکنم، فیلم نگاه میکنم و کتاب میخونم.

من روزی که زایمان کردم مامانم بهم گفت هر وقت بچت خوابید تو هم بخواب
حتی اگه ۵ دقه
حتی اگه ۱۰ صبح یا غروب
مهم اینه بچه که خوابید تو هم بخواب
کار خوبی.نه هیچ وقت تموم نمیشه ولی انرژی تو تموم میشه پس وقتی بچه خوابید استراحت کن اگه حالت خوب باشه موقع بیداری بچه میتونی هم کار کنی هم به بچه برسی اما اگه خسته باشی هر دو رو تاقص انجام میدی

من که پسرم مریض شده تو دستم
از اونور آشپزخونه پر ظرف افتضاح
پتو و بالش همینجور گذاشته
نمازمو نخوندم
خودمم تنگی نفس دارم انکار
دیشب هم پنج خوابیدم تا هشت ونیم صبح
یکم پیش هم نیم ساعت خوابم برد
الان موندم به چی برسم

من سعی میکنم وقتی بیداره همه کارای خونه رو انجام بدم تا وقتی میخوابه منم یکم استراحت کنم 🥲

ماهم همینیم🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️