۷ پاسخ

همینکه تا صبح نباید صد بار بیدار شی یبار ببری جیش کنه ، یبار آب بدی ، یبار پتو شو درست کنی از بندگان برگزیده خدایی

چرت روز واقعا نیازشونه تا حداقل ۳ سالگی
۴:۳۰ دیره
۱و نیم ۲ به دیگه بره برای خواب که تا ۴ بیدار شه و شب بتونه ساعت ۸و نیم اینا بخوابه
ممکنه داخل پسرفت باشه
روتین مشخص داشته باش
بازی هدفمند باهاش داشته باش

چرت روزانه چیز خاصی نداره فقط بچه یکم خستگیش در میره
ولی خواب شب ساعت ۹ یا ۱۰ هورمون رشد داره که برای مغز خیلی ضروریه و فقط توی شب توی اون ساعت ترشح میشه
پسر منم گاهی ظهرا نمیخوابه شبا راحت میخوابه
اگه صبح زود بیدار شه مثلا ۸ و نیم ظهرم دو نیم میخوابه
ولی اگه دیر بیدار شه نمیخوابه منم نمیخوابونمش که شب ساعت ۱۰ بخوابه

یه چیزی ام امتحان کن شب سر شب به گاوزبان و استخودوس درست کن واسش بده بخوره حس میکنم تاثیر داره من چند باری امتحان کردم خوب بود

عزیزم هیچ قانون تصویب شده ایی نیست که حتما چرت روزانه داشته باشه
نخوابه بجاش شب راحت تر و زودتر بخوابه
چرا اذیت میکنی خودتو

حذف نکن اذیت میشه واسه مغزش و رشدش ام خوب نیست نیاز ب چرت داره

خب تو که به بدبختی می‌خوابونیش همون رو از چهار و نیم بیار دو و نیم که چهار و نیم بیدار باشه شب بهتر بخوابه بنظرم

سوال های مرتبط

مامان یزدان مامان یزدان ۱ سالگی
تجربه من برای قطع شیردهی(شیرمادر)
الان دقیقا شد یک هفته که پسرم لب به شیر نزده
امروز برای اولین بار وقتی داشت تلویزیون میدید خوابش برد
این برای من این نشونه بود که یاد گرفته مستقل خوابیدن رو
شبا هم که میاد بین منو باباش انقد وول میخوره تا خوابش ببره
من دو سه هفته اخر سعی کردم هی وعده هاشو کمتر کنم مثلا یزدان عادت داشت تا از خواب صبح بیدار میشد شیر بخوره ازش نیم ساعت بگذره بعد صبحانه بخوره هفته های اخر تا میومد درخواسته کنه میگفتم پاشو بریم صبحانه خیلی گرسنمون شده این وعده کامل حذف شد چند شب سعی کردم بدونه سینه بخوابه داستان بگم نازش کنم ولی دیدم نه نمیشه هر جوری شده تقاضای شیر میکنه و کلا چه خواب روز چه خواب شب بدون سینه اصلا نمیتونه بخوابه تو این مرحله به بن بست خوردم
پس وقتی تعداد وعده هاش شده بود سه تا یکی قبل از چرت روز یکی قبل از خواب شب و یکی توی خواب حدود ساعت ۷ صبح تصمیم گرفتم قطع کنم
شبای اول خیلی اذیت میشد چون اصلا بلد نبود بدون شیر بخوابه میبردیم تو ماشین میچرخوندیم تا بخوابه دیدم خب نمیشه عادت سینه از سرش میوفته عادت میکنه به ماشین که دیگه شب چهارم ماشین هم نبردم و انقد نازش کردم تا خوابش برد تا سه شب توی خواب بهش دادم بعدش بیدار میشد گریه میکرد بغل میکردم راه میبردم دوباره میخوابید