خانما من یه سوال ذهنم درگیر کرده یعنی انق. حرص خوردم فشارم بالاس
من بچم ۱۰ماهش این یچه تضطراب جدایی اصلا نداره وقتایی که هستیم خونه یکشره میچسبه قدم هکس بغلم همش به پاهام میپیچه
ولی به محض اینک خاله یا عمش میا اصلا سمت من نمیا همیشه تنهاییم میاد وپاهای من سفت میگیره ولی وقتی یک کدوم از اینا میبینه میره برا اونا اصلا اصلا سمت من نمیا همه بهم میگن وابستت نیس بود و نبودت فرقی نمیکنه براش خودمم عذاب میکشم از این موضوع میگم شاید شیر خشک میخوره اینجوره مگ نبابید اضطراب جدایی داشته باشن پس چرا بچه من اینطور نیس میگن بچه ایی که اضطراب نداره مشکل داره نظرتون راهکاری اینم بگم من خیلی خیلی واسه این بچه زحمت وزجر کشیذم تموم بدبختیا من کشیدم این بچه یجوریه

وا چه ربطي داره پسر من وقتي دايي هاشو ميبينه كلا مادر پدر يادش ميره تازه هروز هم بيش مامانمه ولي اگر من خونه نباشم خونه رو ميذاره رو سرش همه رو كلافه ميكنه نهايت بدون من ٢،٣ ساعت بمونه پيش كسي

پسر منم بغل همه میره حتی ی بار برده بودم دکتر ی خانم میانسال باهاش حرف زد میگفت میرم بغلش خودشو انداخت بغل خانومه اونم بغلش کرد من اتفاقا کیفدمیکنم بچه اجتماعیه قشنگ میرم خونه مادرشوهرم بغل همه میره من فقط میشینم تماشا میکنم ولی دیگه وقتی حوصلش سر میره خودش میاد سمت من میچسبه بهم که پاشو بریم یا میدم مامانم نگه میداره ۱ ساعت بازی میکنه بعدش دیگه میگه ماما گریه میکنه حساس نشو خداروشکر کن وابسته باشه سخت برات الان بچه اس خواهر من نوزاد بود آنقدر وایسه و گوشه گیر بود هر کی میومد خونمون میرفت اتاق ب مامانم میگفت توام باید بشینی بشیم خیلی اذیت میکرد نمیزاشت کسی بوسش کنه ولی الان ب مامانم وابسته نیست منم شیر خشک دادم یکی میگه ب پسرم در در می‌بینه سر پا میره بغلش بعد میگن میاد میگم‌آره پسرم مهربونم اجتماعیه

مگه فقط شیر دادنه بچه نه ماه توی شکمت بوده وقتی دنیا اومده اغوش امن تو بوده ، بعدم خیلی خوبه که دختر من فرقی نمیکنه کی باشه کجا باشم کلا چسبیده بهم

پسره منم دقیقا همینه و بابتش خوشحالم که پسرم اجتماعیه و تو این تایم که با بقیه مشغوله منم استراحت میکنم

دختر منم همینجوریه !شیر خودمم میخوره!
غریبه هارو دوست نداره اما خواهرم بیاد و اینا به قول شما پیشم نمیاد !
اصلا هم فکر نکردم مشکلی داره
بنظرم طبیعیه

وا این چ حرفیه چرا رو بچه عیب میذاری... همه بچه ها همینن چون همش باتوعه نیازاشو تو برطرف میکنی وقتی تنهاییت بیشتر بتو میچسبه وقتی یه ادم جدید بجز تو وارد خونه میشه طبیعتا دلش میخواد با اون سرگرم بشه و ارتباط بگیره... مث وقتی که ی اسباب بازی یا ی وسیله جدید میبینه و دوستداره باش بازی کنه...

منم پسرم همینطوریه دقیقا تو خونه چسبیده گریههه که پیشم باش اما وقتی جایی بریم و کسی رو ببینه اصلا انگاری من وجود ندارم
ربطی به شیر خشک نداره من شیر خودمو میدم

خواهر چرا اینقدر خودت رو درگیر این مسائل میکنی‌....رها کن خودت رو...مادریتو کن و عشق کن..این جور مسائل فقط حالتو بد میکنه و لذت مادری رو کم میکنه...اتفاقا بچت حس ایمن به اونا داره..و اینکه این امنیت رو ازسمت شما گرفته...و این اضطراب جدایی خودش مقوله های متفاوت و خاص داره به این موردها که فقط نیست...

دختر منم همینه
ولی من خوشحالم چون دخترم
از این رفتارش معلومه مهربونم و اجتماعی و وقتی با بقیه مشغول بازی من ب کارام میرسم یا استراحت میکنم .
بچه براش آدمای جدید تازگی داره و دوست داره نزدیکشون بشه

عزیزم این چ فکریه ک میکنی شما مادرشی... بچتون مشالله هزار مشالله اجتماعیه
الهی شکر بابت این موضوع
اکثر بچه ها اینجورین.. خداروشکر بچتون مهربونه دوس داره بره بغل بقیه
بچه منم اصلا نمیزاره کار بکنم همش بغلمه ولی حتی بغل زن همسایه هم میره

این چه طرز فکریه
بچه منم عمشو میبینه به حدی ذوق زده میشه کلا مارو فراموش میکنه
چون دیر به دیرمیبینن و می‌شناسن که طرف آشناست براشون جذابیت داره