۱ پاسخ

وای نگو از بچه که من خونم با خونه مامانم ۵ دقیقه راهه
ولی وقتی میرم اونجا خسته تر برمیگردم
بچم غذاشو نمیخوره مدام رو سر رو کولمون میرع
مدام بهونه میگیره
و ...
هفته ای دوبار میرم
این هفته رو از پنج شنبه تا حالا هم خودم هم بچم مریضیم تا خونه اییم که مامانم غذا میاره هر موقع ام تونستیم رفتیم اونجا
اگه نرم اونجا بچم نمیزاره حتی یه ذره بخوابم

سوال های مرتبط

مامان .🍓⚡ مامان .🍓⚡ ۲ سالگی
دیگه کم اوردم نمیدونم چکار کنم یعنی هیچ راهی وجود نداره این عادتو از سر دخترم بندازم؟میترسم اخر نتونم خودمو تحمل کنم ی بلایی سرش بیارم وقتی شروع میکنه دیگه هرکار میکنی توجهش ب چیز دیگع جلب نمیشه هرچی صداش میزنی هرکار میکنی بیفایدس یکم پیش چنان عصبی شدم ک کم مونده بود لیوان اب سردو بریزم روش بلکه حواسش بیاد سرجاش چون هرچی صداش کردم گوش نداد خواهشا نگید چیزی دیده یا بچه تو فامیلتون و فلان هیچ کدوم از اینا نیست چون ما اصلا ن بچه اطرافمون داریم ن کسی و چیزی دیده فقط خیلی کوچیک تر ک بود یک سالگی و اینا بازی ک میکرد ب طور اتفاقی این موضوع رو کشف کرد من‌اون موقعه ها هیچ نمیدونستم مثلا خودشو مینداخت رو کله ادم تا ده دیقه یک ربع از اون موقعه اینطوری شد ی مدت کلا یادش رفت باز دوباره برگشت الان ک دیگه بدتر شده بردم دکتر گفت فقط وقتی اون کارو میکنه حواسشو پرت کن ولی اخه تا کی؟چقد؟مگه من چقد توان دارم نمیتونم یک لحظه برا خودم باشم تا وقتی بچع دورشه ک باید مواظب باشم دعوا نکنن و نرن در کوچه بلایی سرشون بیاد وقتیم ک تنهاس شروع میکنه اینجوری من باید مدام حواسشو پرت کنم حالا این مدت خونه بابامم چهار تا بچه میبینه دو روز دیگه ک برم خونه خودم چجوری سرگرمش کنم الان خوبه روزا بچها دوزشن فقط شبا چن ساعت تنهاس ک من باید سرگرم کنم گاهی میگم کلا بیخیالش بشم نمیدونم چ اتفاقی میوفته براش شاید ولش کنم کلا مریض این کار بشه ولشم نکنم‌ تحمل ندارم دیگع دلم میخواد فرار کنم از بچه داری چقد خوب بود وقتی فقط خودم بودم هیچ کدوم از این نگرانیا رو نداشتم خستم بخدا خسته در حد مرگ هیچکس درک نمیکنه چ حال بدی دارم خیلی بد