خدا شانس بده
خواهر شوهرم به دخترش اینقدر کمک می‌کنه دوتا بچه کوچک داره
مادر من وقتی میاد خونه من مثل ی مهمون میاد می‌ره
بعد وقتی هم میام خونه اش توقع داره براش کار هم کنم
با دوتا بچه کوچک پشت سر هم
دخترم ی روز آورده بعد دایی ام و مادربزرگم رفته مکه
دخترم برده پیششون مریض شده
نگفته این بچه کوچک پیشمه نبرم حالا بعداً میریم مهمونیش
وقتی هم میام خونه بابام باید هر روز بچه ها رو ببرم خونه بازی
چون بچه هام اذیت میکنن اصلا ی بار این بچه های منو نمیبره بیرون
میگم من میام اینجا که بچه هام ی کم دلشون باز بشه خودم ی کم استراحت کنم
هرچی پول دارم میدم خونه بازی

چه بد
ولی‌مادره من فوق العاده مهربونه وقتی میرم خونشون به قدری به پسرم محبت میکنه بهش میرسه ازمن بهتر واقعا بعضی مادرا یدونه هستن مادره من جزوشونه خداراشکر

عزیزم توقع شما از مامانت زیادیه. انتظار داری مامانت بشینه بچه تو نگه داره و دیدن مادر و برادرش که تازه از حج برگشتن نره و مثل غریبه ها فقط مهمونی بره. مامان من تا بود خیلی زیاد از حد کمک حالم بود ولی واقعا انتظار من نبود خودش دلی دخترمو بزرگ می‌کرد. مادرت بچه داری هاشو کرده به موقعش و مسئول بچه هامون فقط خودمون هستیم نه کسی دیگه و توقع همیشه دلخوری پیش میاره

برعکس مامان من اونقد زحمت منو شوهرمو پسرمو کشیده الان ۹ساله ازدواج کردم همه زحمت هام روی دوش مامانم هست مخصوصا از وقتی پسرم به دنیااومده اونقد شبا دیر میخوابید بامن که الان مامانم بیخوابی گرفته دیگه

منم مامانم اصلان اصلان کمکم نکرده

میفهممت چون خودمم همین بودم...اما نیگدره سعی کن دستتو بذاری رو زانو خودت این روزا کسی برا ادم کاری نمیکنه

برعکس مامان من از من بیشتر زحمت بچه هامو کشیده واقعا هیچ وقت نمیتونم براش جبران کنم

واقعا خیلی سخته خدا خودش کمک کنه بهت