وقتی بدادرشوهرام میان خونمون انگار خونمون بمب میترکه ۳ تابچه داره اولیش بزرگه دومی ۵سالشه سومی ۴سالشه اتاق افرارو کن فیکون میکنن سری قبلی کلی سر اسکوتر و دو چرخه و اینا افرا و پسرش،که چهارساله هست دعوا کردن تو اتاقم که هرچی توپ و عروسک و اسباب بازی و آجر خونه سازی و ازین چیزا بود ریخته بودن کف اتاق امشبم باز خونمون بودن قبل اینکه بیان دوچرخه و اسکوتر و اینارو قائم کردم تو حموم که دعواشون نشه ولی بقیه رو گفتم بزار بمونه بازی کنن ولی انقد جنگیدن که حد نداره یسری از وسیله هاشو که باطری خوره گذاشتم رو کمد دخترش که ۵سالشه رفاه بود رو کنسول تخت آورده بود پایین کلی سر اونا دعوا کردن بعد میگفتم چرا آوردی میگفت من نیاوردم ولی کار خودش بود چون اینا قدشون نمی‌رسید به شوهرم گفتم سری بعد بیان در اتاق و قفل میکنم ن مثه آدم بازی میکنن ن بلدن جم کنن فقط میریزن بهم و میرن درسته چیزایی که باهاشون بازی میکنن خراب شدنی نیستن ولی انگار از قصد اینجوری میکنن بخدا وگرنه بزدگترشون نباید یکم کمک آدم جم کنه
بعد میری خونه خودشون هیچی نیس این بچه ها بازی کنن جز دوتا موتور و دوچرخه که اونم کلی سرش دعواس

۸ پاسخ

مثل برادرزاده های منن با اینکه اونا بزرگترن ولی جنگ راه میندازن سر اسباب بازی ها دیگه ک میان همه چی رو قبلش قائم میکنم مامان شون از قصد چیزی نمیگه وگرنه مگه میشه متوجه این همه اذیت بچه شون نشن

من یه بار حامله بودم یکی از دوستام اومدن بچش میخواست در کمد بچمو باز کنه با اسباب بازیاش بازی کنه گفتم نه عزیزم ببخشید بچم خودش هنوز بدنیا نیومده هیچکس سیسمونیشو ندیده خراز میشه ولی بازم خونه سازیشو دادم بهش بازی کرد چمدونی بود بازم قفل چمدونشو شکست هنوزم دوست داره نیلا ولی یهو درش باز میشه گریه میکنه

نمی‌دونم چرا من همه چیم با همه فرق می‌کنه ،،مثلا الان اصلا شماهارو درک نمیکنم خوب اسباب بازی برای بازیه دیگه نهایت فردا یه ساعت صبح زودتر بیدار بشی جمع میشه من دوستامم میان خونمون هی میگن برو ببین بچه ها تو اتاق چیکار میکنن ،بهم نریزن ، میگم ولشون کن بابا بچن 😁😁😁😅😅

ای جاری های من که میاین من سکته میکنم ازبست بچه هاتون خراب کارن تو هفته یکی دوباره میان بگند میکشنه

خب چرا انقد تندتند دعوت میکنی عزیزم مگ دوهفته پیش خونتون نبودن؟اگه رفتامدتون زیاده سعی کن در اتاقو قفل کنی چندتاتوپ بنداز جلشون پیش خودتون بازی کنن
همسن کین دورمون زیادع اوناخونمون اومدنی من میزارم باهمچی بازی میکنن رفتنی ماماناشون یکم جمع میکنه مام رفتنی خونشون کل اتاق رو میریزن بهم کیان بیشتراز صابخونه ولی من خودم نمیزارم میرم جلوشومیگیرم ولی دعوام میکنن میگن ول کن بزار بریزه درنهایت اخرشم منم یکم جمع میکنم ولی نمیزارن میگن همیشه همینه🤣🤣🤣

عزیزم در اتاق وقفل کن بهترین کاره اینطوری بزرگترشونم هواسش جم میکنه من یک جاری دارم بچش تو خونه خودش عقده ای وحشی بار اومده گلم خونه مردم که میری عین این وحشیا هست بخدااا خودشم رلکس منکه میزنم باهاش دعوا میکنم پشت دستش میزنم مامانشم خودش میفهمه میگم بدرک ناراحت بشن والله

امشب خونه ماهم بودن جنتا جاریا خاهرشوهر نوه اش کلی سر اسباب بازیا دعوا ماشین شارژیش باز خوب بود پناه نمذاش سوار بشن کم سوار شدن سه چرخش چادربازیشم تو هال توش اسباب بازی داش دیگ نرفتن اتاق نوه خاهرشوهرم دنبالم امد اتاق گفتم برو هاپوعه😂

منم انقدر حرصم میگیره میان میریزن و میرن اصلا انگار ن انگار.ولی من هرجا میرم موقع برگشت میرم اتاقو جمع میکنم میگم بعدا پشت سرم حرف و حدیث نباشه

سوال های مرتبط

مامان نیل مامان نیل ۲ سالگی
تاپیک مامانایی که از خودشون راضی هستن رو دیدم افسردگی گرفتم😂🥲
من کل وقتم برای دخترمه ولی واقعا راضی نیستم از خودم دخترمم از من راضی نیست😁
مثلا میبرمش پارک بازی میکنم و کلی بیرون وقت میگذرونیم بعد برگشتنی چنان با جیغ و داد و قشقرق برش میگردونم که کلا حس خوبی برام نمیمونه
داروهاشو از اول نمیخورد و بعدش انقدر گریه میکرد و تف میکرد که پشیمون میشدم حتی مریض شدنی من نمیتونم بهش شربت بدم هرجورشم امتحان کردم الان فقط زینکشو میخوره اونم تو لیوان با رشوه و جایزه
علاقه خاصی به تمیز کردن خونه و غذا پختن اینا دارم ولی اجازه نمیده همش غر میزنه و گریه میکنه یا میره سراغ کاری که میدونه ناراحت میشم مثلا کمدو خالی میکنه زمین
وقتایی که هفته ای یکی دو ساعت با باباش بره بیرون میتونم به خونه برسم و تا میاد یکم استراحت کنم ولی اکثر وقتا بیحوصله و عصبی ام
کلی اسباب بازی و کتاب خریدم تا باهاش وقت بگذرونم و تا جایی که علاقه نشون بده بازی میکنم ولی حوصلش سر بره به بازی راضی نشه یسره میگه بریم بیرون و میرم تو گوشی خودمو مشغول میکنم و تنها تفریحم همین شده
مامان امیرعلی و آریا مامان امیرعلی و آریا ۲ سالگی
سلام و یک خسته نباشید برای همه مانایی که از صبح تاالان با یک یا دوتا کوچولو کلی چالش پشت سر گذاشتن خسته نباشید دلاور خسته نباشید قهرمان

خواستم راجع به تاپیک قبلی چندتا نکته بگم البته ببخشید دیگه من تاخیر زیادی دارم توی تاپیک گذاشتن

من رفتم پیش مشاور دیدم تاپیک قبلی بعضی بخاطر هزینه یا نبود مشاور خوب نمیتونم بایه مشاور ارتباط بگیرن

خواستم هر نکته ای که بدرد همه مامانا میخوره رو اینجا بگم هر چند که درست نیست یه نسخه رو برای همه پیچید در کل چیزای کلی رو میگم

مثلا اینکه باید هرروز نیم تا چهل و پنج دقیقه هرروز برای هر کدوم از بچه ها جداگانه بصورت اختصاصی وقت بذارید بازی کنید بازی که اونا کارگردان باشن شما فقط بازیگر هرکاری که میگه انجام بدی هر بازی که میخواد بدو بدو توپ بازی هرجور که اونا می‌خوان


من واقعا تاثیر اینو خیلی زیاد دیدم و امیرعلی و اریا هر کدوم وقت بازی جداگانه دارن و اینجوری خیلی خوشحال حس بهتری دارن کمتر اذیت میکنن چونکه توجه کافی رو دریافت کردن