سلام مامانا دختر من یک سال و نه ماهشه راستی میخواستم راجعه موضوعی ازتون سوال کنم ما هر سه چهار روز مثلا خونه مادرشوهریم اینایم، سه چهار روز هم خونه خودمونیم و این که دختر من خیلی به پدر شوهرم و مادر شوهرم وابستن، اون‌ها هم آدمای خیلی مهربونی هستن از موقعی که بچه هم به دنیا آمد همه شو پیشیمون بودن کمک کردن، نگه‌داری کردن خیلی بهش محبت میکنن من از این موضوع خوشحالم اما مثلا ما هر وقت که میاییم خونشون بچه هم دیگه من و پدرشو اصلا تحویل نمیگیره اصلا پیشمون نمیاد یا بغلمون نمیمونه و توی خونه خودمون به من و پدرش مامان و بابا میگه مثلا ماما، بابا صدا میکنه اینجا هم پدرشوهرم و بابا صدا میکنه و مادرشوهرم و مامان صدا میکنه خوب؟ یعنی دیگه من و پدرشو را اینجا صدا نمیکنه فقط میره پیش اونا و همه کارهایی خوابش و شیر و بازی و همه چیز دیگه با همون هست و من از یه وقت خوشم خیلی بد دلم میگیره ناراحت میشم میگم یعنی چیه الان بچه من؟ میفکر میکنم دو تا مامان و بابا داره اینجوری تقسیم شده مثلا آنها رو بیشتر از ما دوست داره مامان و بابا پیشمون میکنه فکر میکنه آنها هم مامان و باباشن و اینجوری که آنها رو صدا میکنه آنها رو هم صدا میکنه دلم خیلی میگیره

بزرگ میشه یاد میگیره نگران نباش کاش بچه ی من اینطور بود کسی رو داشت نگهش داره و کاراش و کنه لذت ببر عزیزم خیلی خوبه کمکی داری
پسره من به همه ی مردا بابا میگه زنا مامان یواش یواش یاد میگیرن

هرکس شرایطی داره به نظرم آدم حد وسط نگه داره زیاده روی نکنه خیلی بهتره،و جایگاه باید مشخص باشه مرز بندی ها باید وجود داشته باشه و گرنه پیامدش ممکنه خیلی از موارد باشه جایگاه پدر و مادری ،نحوه تربیت ،تاثیر پذیری،حرف شنوی و....

خب باید یادش میدادی بهشون بگه بابایی و مامانی ک فرقشو بدونه
بعد خب نمیشه کمتر برید اونجا؟
اگر نه باید صبرکنی تا بزرگ شه بفهمه

درس میشه عزیزم بچس چون شما همیشه باهاشین خیالش جمع دیگ

اخی عزیزم میفهمم چی میگی ولی خب طوری بلخره اوناهم مامانجون باباجونشن خیلی از بچه ها بیشتر به مامانجونا وابسته ترن تا مامانشون بزرگتر ک شه بهتر میشه الان خب کوچیکه هرچی محبت ببینه بیشتر واکنش نشون میده باید صبر داشته باشی میگذره بابا خودتا الکی اذیت نکن منم اولش مثل تو بودم ولی دیگ ب بی خیالی زدم خودما