۴ پاسخ

خداروشکر مرخص شد
خودتم مراقب باش سیرخام بخور

وای هیلی سخاه بیمارستان اونم بچه کوچیک،پسرم یه هفته بستری بود ،برای رگ پیدا کردن چقد ازیت شد پا ب پاش گریه میکردم،خدا برا هیشکی نیاره

خداروشکر ک شاهان مرخص شده
خسته نباشی عزیزم
فعلا شاهان رو بسپار ب مامان خودت یکم استراحت کن

عزیزم ان شأالله که خوب بشی
ماسک بزن حتما تو خونه

سوال های مرتبط

مامان لیانا👶🍼 مامان لیانا👶🍼 ۱ سالگی
واقعا چرااینجوری شده میایم گهواره دورازجون همه بچه های دنیا وبچه خودم دورجون ازهمه اکثربچه ها بامریضی های سخت دارن دست وپنجه نرم میکنن که انشالله به حق اقاامام رضاشفاپیداکنن هیچ بچه ای رو تخت بیمارستان نباشه میریم اینستا هم همینجور نمیدونم من افسرده شدم بادیدن تایپیکارو یا بادیدن اون بچه ها زارزارگریه میکنم هیچ وقت یادم نمیره زمانیکه دخترم به خاطر زردی بیمارستان بستری بود بچه ای بودکه دورازجون همه بچه ها دورازجون بچه خودم سرطان داشت وای من باوجوداینکه 3روزبودزایمان کرده بودم خودمم افسردگی گرفته بودم میرفتم تواتاق مادران زارزاربه حال اون بچه گریه میکردم ازوقتی که خودم مادرشدم اینجوری شدم امروزم که ازصبح کلا اینستا نرفته بودم تا رفتم دیدم بچه یکی ازبلاگرافوت کرده یعنی نگم چه حالیم بغض داره خفم میکنه میدونم تا چندین روز حالم بده حس میکنم افسرده شدم نمیدونم این تایپیک گذاشتم که بگم شمام مثل منین یابی تفاوت رد میشین به زندگیتون ادامه میدین یافقط من اینجوریم خدایا همه بچه های دنیا سالم باشن خدایابه همه بچه هاسلامتی بده به بچه منم بده ای خدا یه حالیم که نگم
مامان 🍯🍫Hamin🍫🍯 مامان 🍯🍫Hamin🍫🍯 ۱۶ ماهگی
اومدم یچیزی بگم 😊😊
من بعد زایمانم فوق العاده افسردگی گرفتم،و تنهاااا چون مامانم از بیمارستان ک اومدم خونه ظهرش رفت ☹️
چون ک بابامو و نمیتونست تنها بزاره دلش نمیومد🫤🫤🫤
و اینکه من بودم و همسرم و تنهایی تا اینجا بچمونو بزرگ کردیم بدون هیچ تجربه ای بدون هیچ‌کمکی من تا ۹ماعگی بچم یک شبم نخابیدم همش بیدار بودم
خدا خیرش بده شوهرمو واقعا کمک بود واقعاااااا تنهام نزاشت کارتی بچه بیشترش رو دوشش بود من عصبی شدم حالم بد شد انقدری کحتی الان ب جرغت میگم داغونم و واقعا حالم دیگ از بچه و بچه داری بهم میخوره و یک ساعت بعد باز خوب میشم ،شوهرم میدونست افسردگی بعد زایمان گرفتم و هیچوقت تو دعوا ها چیزی بهم نمیگفت و رعایت میکرد منم ک داغون هر روز باهاش دعوا میکردم
دوستام هی میگفتن برو دکتر فلان بهمان منتهاش من واقعا دوست نداشتم برم تصمیم گرفتم با دخترخالم مشورت کنم(پزشکه)چون مث خواهر بزرگ شدیم همه چیو براش گفتم و قرص اسنترا رو شروع کردم (طبق دستور با دوز خیلی کم
انگار انگار ک بهتر دارم میشم
شماهام دعا کنین واسم ک بتونم این افسردگی رو پشت سر بزارم🥹🥹