۱۲ پاسخ

حق داری عزیزم همه ی ما مامانا فشار روانی میگیریم خودتو ناراحت نکن هممون اینکارو میکنیم خودتو اذیت نکن تو خسته ای روحت جسمت حق داری کسی درکت نمیکنه یهو قاطی کردی چیزی نیست اون بچس یادش نمیمونه تو بهترین مادری کارایی تو میکنی پدرش یک ثانیه نمیتونه انجام بده دو خیلی بیشتر از اینا حق داری خودتو مقصر ندون

شوهر منم همش میگه سر کار بودم خستم و فلان میاد خونه چیزی میگم بهش میگه کاش سر کار میموندم خلاصه بیشتر مردا اینطورن بیخیال باش هر چی بیشتر بهش فک کنی بیشتر اذیت میشی

نمیشه آدمها رو تغییر داد میشه فقط خواسته و انتظارمان رو تو آرامش بگیم. اگر تو بحث باشه کسی که بیشتر داره اذیت میشه داد میزنه و میشه مقصر. من هم کار میکنم هم بچه داری و هم شب زنده داری.این سبک زندگی تو زنها زیاده ،ماییم که دنیا رو میچرخونیم و نقطه اصلی خلقت

بچه رو با نظر همدیگه اوردین پس مسئولیتشم برا هردوتونه ‌..شوهرارو بد بار نیارین فک کنن یه سرکار میرن شق القمر میکنن ☹️☹️

خودتو ناراحت نکن خوب پیش میاد اینجور چیزا چاره ای جز تحمل نداریم سعی کن با هردوشون مدارا کنی هر چند خودت هم به درک نیاز داری ولی فعلا تو یکم آروم باش تا کوچولو کمی بزرگ بشه

تو که حق داری شوهرتم کارش اشتباه بود بذار به پای خستگیش اون طفلی رو قاطی بحث و جدل دیگه نیار همه اینا رو اعصابو رفتارش تاثیر میذاره

خب چرا سر بچه داد میزنه
همسر من هرچقدر خسته باشه
هیچ وقت واسه گریه بچه منو سوال پیج نمیکنه بیدار میشه با من میشینه🤣

بین من و شوهرمم همچین پیش میاد عزیزم عادیه خسته ایم سختمونه

ناراحتیت سر بچه خالی کردی الانم عذاب وجدان...از دلش دربیار فردا بیشتر باهاش بازی کن وقت بگذرون
به درک بقیه فقط خودت و نی نیت مهمین

ایشالله دستم قطع بشه

بچه رو چیکار داری☹️

و دوباره گرفت خوابید 😭😭😭

سوال های مرتبط

مامان شاهانمون مامان شاهانمون ۱۶ ماهگی
صبونه پسری ک مامانشو ذله کرده😭😭😭😭
تنها چیزی ک خیلی دوسداره و هرچقدر بدم میخوره
ینی از دست شاهان انقدر خستم دلم میخاد برم خودمو گم و گور کنم
مدام جیغ میزنه عصبی شده چیزی میگی بدتر عصبی میشه سرت یجوری جیغ میزنه رگ گلوش باد میکنه
خسته شدمااا انقدر ک لجبار و نق نقو و عصبی شده
هرکی میبینه میگ ب شوخی خیلی سلیطع شدیااا
غیر قابل کنترل شده بیچاره شوهرم شیفت شبه صب از سرکار میره این بچه نمیزاره استراحت کنه انقدر ک جیغ میزنع و گریه میکنه الانم انقدر نق زد ک منو ببر کوچه گرف از صندلی صندلی افتاد روش بازم جیغ زد و گریه ی آن انقدر عصبی شدم قلبم تیر کشید بغلش ک کردم یدونه زدم از پشتش گفتم بسعههه خسته شدممم
بعد پنج دیقه نگذشته پشیمون شدم
بغض دارم گریه ام گرفته
تک و تنها تو شهری ک کسیو‌نداری کمک خیلییی کم اوردم
بچه داری مسئولیت... خونه زندگی
زخمای قلبم...
غصع ی چیو بخورم
ی‌وقت داد میزنم سرش پشیمون میشم ولی واقعا دیگ دست خودم نیست
کسی نیس مث من شده باشه؟
درکم‌میکنید؟
مامان شاهان مامان شاهان ۱۲ ماهگی
امشب دلم خیلی پره خاطرات یکسال پیش میاد جلو صورتم وقتی بی حسی به کمر رو زدن و خوابیدم رو تخت اتاق عمل پرده جلوم کشیدن و دکتر شروع کرد ب بریدن دکتر گفت قل اول دختر مرگ داخل رحمی اون لحظه نفهمیدم چی گفت فقط منتظر صدای گریه بچم بودم همش میگفتم چرا صداش نمیاد پس یهو دکتره گفت خاااااانم قل دخترت که مرده من جیغ گریه گفتم خداااااااااا چرا اینکارو کردی باهام یهو گفت قل دوم پسر سریع صداش اومد اوردنش جلو صورتم من گریه شاهان گریه من جیغ میزدم شاهان جیغ میزد یهو شاهانو بردن دیگه صداش نیومد بچم نفسش قطع شد بردن احیاش کنن فقط گفتم یا فاطمه زهرا به دادم برس گفتم یا رباب بمیرم برا دل شکستت ب دادم برس بعد یکی دو دقیقه به مامایی که بالا سرم بود گفتم بچه چیشد گفت حالش خوبه خیالت راحت باشه برگشت . گفتم خداااا نمیدونم گلایه کنم ازت یا تشکر کنم . بعد ۲۰ دقیقه بخیه ها تموم شد بردن ریکاوری یه شوهرم خبر دادن میزد تو سر صورت خودش میگفت دخترم دخترم . پرستارا بردن شاهان بهش نشون دادن یکم اونجا اروم گرفت چه روزی بود خدا حکمتتو شکر تو خودت ارحم و راحمین هستی حتما میدونی صلاحم چی بوده شکرت بازم
مامان نی نی مامان نی نی ۱ سالگی
شوهرم اومد خونه شروع کرد به داد و بیداد تا حالا صداش برام بالا نیاورده بود تو این ۳سال برگشت گفت شاهان هم یکی مثل امیر رضا گمشو برو خودم نگه میدار جفتشون.. بچمم جیغ میزد امیر رضا هم گریه میکرد منم گفتم کجا برم بچم شیر میخوره گفتم عادت داری پس بچه رو بی مادر بزرگ کنی گفت ساکت میشی یا دهنتو ببندم گفتم بچه داریم زشته باشه هفته ای دو بار سه بار امیر رضا هم مثل پسرم پیشم باشه برگشت گفت مگه تو باید بگی باشه یا نباشه اومد زد تو گوشم و دهنم
برگشت گفت انقد گدا گشنه ای که پدرت عرضه نداشت برای دخترش هزار تومان جهاز بخره فقط ترو داد ک نون خورش کم شه
هیچی نگفتم یکم گریه کردم بچمو شیر دادم
شوهرمم ساکت شد الانم غذا برای امیر رضا دادم اونم گفت نمی‌خورم شوهرم گفت بخور یعنی چی زحمت کشیده مامان
کاش منم خانوادم دوستم داشتن لااقل جا داشتم الان شوهرم بیرونم کنه ک پدرم راه نمی‌ده خونه
نمی‌دونم چیکار کنم یعنی تند رفتم شوهرم اینجوری کرد؟
الانم همش ترس دارم نکنه روش باهام باز شدن ازین به بعد کتکم بزنه؟
کاری هم نمیتونم بکنم ازش بچه یکساله دارم کجا برم
مامان رمان ترمه مامان رمان ترمه ۱۲ ماهگی
#ترمه
۲۹۸


شایان متوجه شد نیستم و با نگرانی صدام زد
آروم گفتم : تو دستشوییم
سریع اومد و با دیدنم چشماش گرد شد
زیر بغلمو گرفت و کمکم کرد بلند شم و گفت: چرا اینجا نشستی قربونت برم؟
ازش گرفتم و رفتم بیرون و گفتم: حالم بهم خورد دیگه نتونستم برگردم رو تخت
شایان: قربونت بشم من ، خیلی ضعیف شدی ، بزار خبر بدم به پرستارت
رو تخت درازم کرد و چرخید بره بیرون که مچ دستشو گرفتم و گفتم: تیام چیشد؟ کجاست؟ حالش چطوره؟
بهم نگاه کرد و مردد بود فقط گفت: اول خودت مهم تری
و بعد از اتاق رفت بیرون و بعد چند دقیقه با پرستار برگشت
پرستار : خانم بیات عزیزم من وضعیتتو برات توضیح میدم، دکتر زنان معاینت کرده و بچه سالمه البته فعلا چون خیلی ضعیف شدی و تحت ضربه بودی باید استراحت کنی تا موقع سونوی آنومالی که دقیقا وضعیت جنین بررسی میشه ، درباره ی خودت هم باید شروع کنی به غذا خوردن هرچند سخت باشه ولی باید بخوری اگه میخوای بچه رو نگه داری ، اولش چون معدت خالیه با بیسکوییت های سبوس دار شروع کن و بعد برو سراغ غذاهایی که دوست داری ، سرمت هم فعلا قطع نمیشه سوالی نداری؟
ترمه: برادرم چطوره؟