۹ پاسخ

قبلش هیچ دردی نداشتی

میشه درخواست بدی

سلام مبارکه منتظر ادامه هستیم

ادامش

خب خب بگو بقیه اش🥹

خب🥹
ادامشششش

ادامه اش

تو 35هفته زایمان کردی ؟؟

خوب ادامش

سوال های مرتبط

مامان دلآرام مامان دلآرام روزهای ابتدایی تولد
سلام رفقا

دلارام منم به دنیا اومد
ولی تو شرایط سخت
دو روز حرکت نداشت . رفتم سونو .حرکاتش کم شده بود. رفتم بلوک زایمان . گفتم یک سانتم با نرمی 30 درصد
نگهم داشتن . ساعت سه بستری شدم . همون اول کیسه آبمو زدن . ساعت هشت و نه شب چهار سانت شدم . اسپاینال زدم
و تا ساعت یک شب فول شدم
اما دخترم توی لگن گیر کرد . و ماما ها خیلی بهم فشار اوردن که بچه بیاد طبیعی . هنوز از فشار هاشون . دندهام درد میکنه . و با پایین اومدن ضربان قلب دخترم
ساعت دو و ده دقیقه شب دخترم به صورت اورژانسی .سزارین شد و در اومد
اما متاسفانه به خاط مدت زیادی مه کیسه آب زده شده بود . فشار های زیاد شکمی که به دندهام اوردن که به صورت طبیعی در بیاد . سرش متورم شده بود و یک طرفش حالت گرفته بود
که خداروشکر با انجام سونو گرافی . فهمیدیم مشکلی نیست و الان تو روز هفتم سرش کامل خوب شده

ولی با تمام تلاش من . روزی دو ساعت پیاده روی و ورزش . اصلا خاطره قشنگی نموند برام از زایمانم .
و فقط توی مرحله ای هستم که میگم خداروشکر دقیقه نود دکتر تصمیم درست گرفت .وگرن بچم از دست رفته بود

اینم از خاطر زایمان من . خیلی مراقب خودتون باشید . و بدونید لحظات شیرینی در انتظارتون هست . قراره یه جوجه بانمک بیاد و دنیاتونو عوض کنه
مامان نینی 🩵 مامان نینی 🩵 ۲ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۱
ویروس اسهال گرفته بودم و دائم تو دستشویی بودم آب بدنم تموم شده بود و مدام تهوع داشتم حدود دو هفته با شرایط اسهالم کنار اومدم ۳۶ هفته بودم که رفته بودیم با همسرم نمایشگاه ایران نوشت اونجا دیگه به حدی حالم بد شده بود حس میکردم حتی نمیتونم رو پام وایسم نا نداشتم رفتیم بیمارستان
من بیمارستان مادران برای زایمان میخواستم برم که همون نزدیک مصلی هم بود رسیدم و به خاطر اینکه آب بدنم رو از دست داده بودم وقتی ازم ان اس تی گرفتن کلی انقباض نشون میداد دیگه برام سرم زدن و گفتن حتما متخصص عفونی مراجعه بکنم.
میخواستن بستری بکننم که با رضایت شخصی اومدم بیرون ولی قبلش ازم آزمایش گرفته بودن و گفتن تا جوابش میاد برید سونو دیگه تقریبا نصفه شب بود و پنجشنبه شب منم میخواستم حتما جایی که سونو میرم خانم باشه هر جا رو هم گشتیم جایی پیدا نکردیم قرار شد روز بعد برم سونو
رفتیم خونه و بهمون هم گفته بودن فقط استراحت کنم و از جام بلند نشم
گذشت و من همینطور درد داشتم روز بعد یکم بهتر میشدم بعد دوباره شروع می‌شد
روز جمعه من همینطور دنبال سونوگرافی گشتم تا بالاخره پیدا کردم اون روز همسرم سر کار بود برای همین با مامانم پاشدیم رفتیم سونو و بعد هم یکراست بیمارستان سونوم مشکلی نداشت ولی ان اس تی گرفتن باز هم درد نشون میداد ولی کمتر از دیروز گفتن باید معاینه بشی ببینیم یه وقت باز نشده باشی پرستار که معاینه کرد گفت دو سانت و نیم دهانه رحمم باز شده دیگه هر جور بود من رو بستری کردن و فرستادن بلوک زایمان ولی عجیب این بود که اونجا ان اس تی گرفتن انقباض نشون نمی‌داد
تا عصر روز بعد تحت نظر بودم و مانیتورینگ شدم و سرم تراپی که آب از دست رفتم برگرده بعد مرخصم کردن
مامان گل خوشبو ریحانه مامان گل خوشبو ریحانه ۳ ماهگی
سزارین سوم
پارت اول
در طول بارداریم از ماه پنجم به بعد هر بار میرفتم پیش دکترم احتمال ریز بود جنین رو میداد و این خیلی برای من ناراحت کننده بود یعنی تا پایان بارداری من ۳ بار سونوی تشخیص آیوآرجی جنین رو دادم و هر بار سونو میگفت که وزنش نرماله ولی دکتر من میگفت بهتره که خودتو تقویت کنی که وزن جنینت بره بالاتر . تا آخر هفته ی ۳۶ که آخرین سونوی وزن رو انجام دادم و وزن جنین ۲۵۰۰ بود با این حال با دکترم مشورت کردیم و تصمیم بر این شد که تا ورود به هفته ی ۴۰ صبر کنیم بعد سزارین انجام بشه تا حداقل جنینم به وزن نرمال برسه پس تاریخ ۲۷ مرداد که ۲ روز میشد که من وارد ۴۰ هفتگی میشدم رو برای سزارین انتخاب کردیم و دکترم برای اینکه من زودتر از این تایم وارد پروسه ی زایمان نشم برام شیاف ، آمپول و قرص پروژسترون تجویز کرد . در عین حال هفته ای دو عدد آمپول بکمپلکس برای تقویتش نوشت و دو هفته مونده به زایمان هفته ای یه سرم آهن برای کم خونی خودم نوشت . در کنار اینها بهم گفت که این سه هفته باقیمونده تا میتونی کباب و ماهیچه و حلیم،شیر بادام و شیر عسل ،انبه و موز و مغزیجات بخور تا جنین به وزن مطلوب برسه .
منم تا جایی که تونستم این کارها رو انجام داد تا رسید به روز ۲۷ مرداد تایم زایمانم که باید ساعت ۵ صبح میرفتم بیمارستان آرمان .
شب قبلش شام سوپ جو با مرغ خوردم و یه لیوان بزرگ قبل از خواب آب ولرم با عسل خوردم تا برای عمل فردا خیلی سنگین نباشم .
شب اصلا نتونستم درست بخوابم به خاطر استرس . فقط روی هم رفته شاید یکساعت خوابیدم ساعت ۴ برای نماز که بیدار شدم کم کم آماده شدیم و به همراه همسر و مامانم راهی بیمارستان شدیم