سلام خانما من از وقتی زایمان کردم تاالان پیش مامانم اینام تو دوران با داریمم همش خونشون بودم الان که بچه به دنیا اومده مامانم تو این ۳۸ روز وابسته شده به بچم و نمیزاره برم خونم پیش شوهرم میگه باید بمونی اینجا پیش بچت نمیزاره بچه رو ببرم برم چیکارکنم خودمم نمیزاره برم عجب گیری افتادم😐

تو بالاخره باید بری چ الان چ یه ماه یا دوماه دیگه الان بری بهتره وقتی بمونی بیشتر وابسته میشه

چقدرر خوب قدرشو بدون

یگو شوهرت بیاد دنبالت🤣ک ب زور ببرتت

خونه خودت کدوم شهرهه مامانت واینا کدوم شهرن

منم همینجوری بودم وقتی گفتم میخام برم کلی گریه کرد البته نزدیکم ب مامانم یه بیست دقیقه ست.ول خب وابسته شده بود..ول دیگه اومدم خونمون بازم بعد یکی دوهفته رفتم پیشش

منم پنج ماه باردار بودم بچه اولم آمدم پیش مامانم بچم بدنیا آمد سه ماه شد رفتیم خونه خودمان مامان بابام داداشام خواهرم میگفتن نرو حتا بابام می‌گفت خونه دو طبقه میگرم دگه باهم زندگی کنیم من رفتم خونه خودمان بعدش هرروز میومدم حدود یک ساعت خونه مادرم بچه رو میدن بازی میکند باهاش بعد میرفتم خونه

منم هنوز خونه مامانم اینام اما با همسرم، قصد دارم ده روز دیگه بریم مامان منم میگه نرین

بگودلم واسه خونه زندگیم وشوهرم تنگ شده ..بگوتوبیایه ماهم بمون خونه ما ببینم خوشت میادنزارم بری پیش شوهرت🤣🤣🤣

تو بچه رو بگیر و با یه تشکر مثل گل یا کادو برو خونه ت و بگو بیاد بهت سر بزنه... بالاخره اونم این همه زحمت کشیده برات نمیشه نادیدش گرفت...

🤣🤣🤣🤣مثل مامان من که بعدازاومدن ماهمش گریه کرد
الهی بمون پیشش

وا😐😐😐😐
باید درک کنن که تو خودت خونه زندگی داری
خیلی طولانی واستادی

نبابا برو بلخره شوهرتم به تنهاییتون نیاز داره برو بعدش بگو مامانت روزا بیاد پیشت بمونه

🤣🤣🤣🤣😍