سلام مامانا من خیلی دارم عذاب می کشم. پسر بزرگم ک ۵ سالشه خیلی وقتا داداششو اذیت میکنه یا گاز می گیره امشب ک با پا رفت رو شکمش واستاد واقعا دیوونه شدم یه وقتایی ک خیلی کاراش خطرناکه دعواش می کنم سرش داد میزنم ولی از اینم میترسم ک کارام باعث بشه ب جا اینکه برادر هم بشن دشمن هم بشن. دلم برا دوتاشون میسوزه کوچیکه هم خیلی گناه داره. شما ک دوتا بچه دارید از تجاربتون بگید لطفا

این کاراش بخاطر جلب توجه شماست ، بچه ۵ساله متاسفانه هنوز نمیدونه این کاراش چقدر می‌تونه عواقب جبران ناپذیری به بچه وارد کنه ،باید باهاش صحبت کنی و اینکه خیلی بهش محبت کنید که دچار کمبود محبت و حسادت نشه و اینکه سعی کن کاری کنی مهر بچه هات به دل هم باشه ، دائم بگو داداش تو را خیلی دوست داره ببین چجوری با عشق نگاهت می‌کنه ، ببین داداش چقدر دوست داره همیشه از خوراکی هاش بهت میده ،ببین چقدر دوست داره اون به من وقت امروز واست یه خوراکی خوشمزه بخرم که تو خوشحال بشی و....

من از اول اجازه ندادم بزنه. جلوش وایستادم. الآنم کامل حواسش هست

منم اول ک دخترم ب دنیا اومد واویلا بود با هرچیزی حمله میکرد........بعد باهاش حرف زدم ک الان بهتره یا زمانی ک نینی نداشتیم بعد اون هر دفعه می‌گفت زمانی ک نینی نداشتیم منم میگفتم چرا هر دفعه یک دلیلی میآورد مثلا می‌گفت قبلا تو کنار من میخابیدی خب از اون ب بعد یک بچه این طرفمه یکی اون طرف یک بار گفت قبل خیلی پارک میرفتیم بعد زمانی ک شوهرم میومد بچه میدادم ب اون با پسرم میریم پارک یا مثلا می‌گفت با من نقاشی زیاد میکشیدی خب تا بچه بخابه حتما میرم با پسرم سراغ نقاشی ببین هر روز ک این کارا رو نمیکنم چند وقت ک انجام بدی دیگه کلیک نمیکنه ک نینی اومده منو نمیخان عادی میشه خودش کمکم مستقل میشه لجبازیش کم میشه خدا می‌دونه ک اوایل با من چیکار میکرد تا کمکم خودم درست کردم اوضاع رو

یا به عواقبش فکر نمیکنن یا نمی ترسن

پسرهای منم این کارهامیکنن یکی ۶سال یکی ۱۲سال

حالا پسر بزرگ من یکم حسادت می‌کنه یه بار میخواست منو بزنه دستش خورد تو سر کوچیک چنان دعواش کردم که حساب کار اومد دستش الان فقط با داداشش یکم صحبت می‌کنه و دیگه کاری باهاش نداره

باهاش زیاد وقت بگذرون