۴ پاسخ

اوووووه عزیزم حالا سر چی ناراحتی😂
بنظر شخصیه من آدم با توقعات بیجا فقط خودش اذیت میکنه ...
من 2 ماه قهر بودم زنگ زد مامانم تا میتونست منو تومار کرد الانم 2 هفته اس اومدم به شوهرم زنگ زده یبار حال نوه شو نپرسیده😂
اصلا ناراحت نبودم و نیستم ...
بعد حالا کار خدا
خدا شاهده که من از این اتفاقی که واسش افتاده راضی نیستم
ولی صاحب خونش انداخته بیرون و الان 1 ماهه نمیدونم کجا زندگی میکنه کجا رفته خونه گرفته و اصلا نپرسیدم
ماهم خدایی داریم...

عزیزم من 4-5ماهه نرفتم قبلش همسرم میگفت دوهفته یبار میرفتیم بعدش همسرم حرفش شد نرفت الان خوبن ها ولی خب نگه نمیرم یبار زنک نزدن که چرا نمیاین؟

خوبه که غذامیفرسته
من تاحالا یاد ندارم مادشوهرم حتی یه کاسه غذا یاسوغاتی برامون فرستاده باشه

شوهرت خوب سیتاتیکش گرفته حتما گفته استراحت کنه


زنگ زده اش فرستاده


توقع زیادی نداری و

سوال های مرتبط

مامان ❀بنـد انگشتے❀ مامان ❀بنـد انگشتے❀ ۲ سالگی
مامان رایان🧸 مامان رایان🧸 ۲ سالگی
روز به شدت سختی داشتم ...خیلی خیلی خیلی سخت ...هفته ی اخیر سه تامون مریض شدیم
یکی دو روزه رو بهبود بودیم
هوا خوب بود دیشب با خودم گفتم آخيش جمعه است همسرم خونه است رایان رو می بریم پارک ...اما از صبح ک پاشد رایان ...چنان لج گرفت چنان اذیت ‌کرد ک از همون شروع روز دمق و کلافه بودیم ...سر درد از قبل داشتیم ده برابر شد از دست جیغ زدناش...گفتم اوکی میخوابیم پا میشیم بهتر میشه ..بعد ناهار خوابید پاشد افتضاح شد....جوری ک داد زدم رفتم تو اتاق به شوهرم گقتم حق نداری بیای سراغم یک ساعت تو اتاق گریه کردم شوهرمم عصبی بود کلافه بود اما چیزی نمی گفت میدونست مقصر من نیستم ....یه روز در هفته خونه ست بجای استراحت رایان بدتر میشه اخلاقش ....دلمم براش میسوزه
رفتیم با ماشین دور زدیم
با اینکه دلم میخواست بگم به شوهرم شما برید میخوام تنها باشم
شام بپزم ناهار فردا رو اوکی کنم اما گفتم بذار برم باهاشون
تنها با بچه تو ماشین اذیت میشه
رفتیم‌برگشتیم بدتر شد ....
سریع شام پختم دادم خوردن ناهار فردا شوهرمو درست کردم رفتیم بخوابن ساعت ۱۰ خوابیدن ....اما من طبق معمول خوابم نبرد ....خیلی خسته م
بجای اینکه امروز استراحت میداشتم و خستگی ۶ روز گذشته و مریضی خودم و پرستاری کردن برای بچه و همسرم از تنم در بره بدتر خسته شدم برای شروع هفته...
هر روز خسته تر از دیروز
مولتی ویتامین میخورم قهوه میخورم اهنگ شاد گوش میدم ..

اما رایان یه تنه نابودم کرد
کل امروز هی لج جیغ داد
ما هم اعصاب خورد داغون
مامان ❀بنـد انگشتے❀ مامان ❀بنـد انگشتے❀ ۲ سالگی
اونایی که تاپیک قبلیمو دیدن راجع به اینکه مادرشوهرم دست میزد به سینه دخترم
منم چند بار با صدای بچگونه گفتم نکن ناحیه خصوصیه و چند بارم جدی گفتم نکنید دارم تربیت جنسی یادش میدم
برای بار هزارم دستشو کرد زیر دو بنده دخترم سینه هاشو کشید دخترمم زد رو دستش مادرشوهرم گفت وای نگاه کن چرا زد
منم شوهرم و پدرشوهرم نشسته بودن
گفتم آخه من هرروز دارم بهش میگم مامان اینجا خصوصیه کسی نباید دست بزنه بعد شما هم هر بار دست می‌زنید
اونم گفت من براي همه بچه هارو دست میزنم
منم گفتم آخه بچه بلوغ زود رس میگیره سینه هاش زود بزرگ میشه اینا تربیت جنسیه پدرشوهرمم معلوم بود تو سکوت داره گوش میده مادرشوهرم بلند شد رفت آشپزخونه دیگه نیومد قیافه گرفت منم بعد چند دقیقه رفتم پیشش و ازش سوالای بیخود پرسیدم که یعنی اصلا متوجه رفتارت نشدم که قهری
ولی بهتون بگم آدمی که هزار بار بهش میگی نکن محترمانه یا صدای بچگونه خودشو زده بخواب نمیشه بیدارش کرد چون فک میکنه من عروسم باید حرصم بده
یه بار تا دیروقت ساعت ۱۲ شب خونشون بودیم بچم دیگه می‌خورد درو دیوار و نق میزد به شوهرم گفتم تایم خوابش گذشته پاشو بریم از اونروز همش تیکه مینداختن چرا بیداره مگه تابم خوابش نگذشته یا زنگ میزدن ببینن بیداره یا خوابه مادرشوهرم رو اسپیکر بود داد میزد چیه می‌آید اینجا زود باید بخوابه چرا الان ۱۱ شبه بیداره درصورتی که من داشتم میخوابوندمش خلاصه شوهر بی زبونم که وابستشونه و حساب میبره ازشون مجبورم یه تنه بجنگم با قو مالظالمین